مهرگیاه: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
Tanhabot (بحث | مشارکت‌ها)
جز ربات: اصلاح فاصله مجازی: ها
Tanhabot (بحث | مشارکت‌ها)
جز ربات: اصلاح فاصله مجازی
خط ۲۴:
مهرگِیاه گیاهی است از راسته تاج‌ریزی‌ها (Solanales)، تیره سیب‌زمینیان (بادنجانیان Solanaceae) از سرده مردم‌گیاهان (Mandragora).
 
این گیاه دارای ریشهٔ ضخیم و گوشتی غالباً دو شاخه می باشدمی‌باشد و شکل ظاهری ریشه شباهت به انسان دارد.و به همین خاطر افسانه‌های زیادی دربارهٔ آن ساخته شده‌است.
این گیاه در مناطق مدیترانه‌ای به خصوص در جزیره سیسیل و کالابر به فراوانی می روید.
 
خط ۳۱:
1-اینهمانی بین مهرگیاه و یبروح الصنم و سابیزج:
 
در لغت نامه برهان قاطع و نیز لغت نامه دهخدا ذیل مداخل یبروح الصنم و سابیزج اینهمانی‌ها یا یکسان پنداریهایی بین مهرگیاه و عنقا یا سیمرغ دیده میشودمی‌شود که ذیلا به برخی اشاره خواهد شد<ref>[http://www.loghatnaameh.com/dehkhodaworddetail-16bb7541a57645dfa0b2a707386e73d2-fa.html لغت‌نامه، دهخدا]، سرواژهٔ یبروح الصنم.</ref>:
 
در لغت نامه ذیل یبروح الصنم آمده‌است: به معنی مردم گیاه و آن بیخ گیاهی است شبیه به مرد و زن به هم پیوسته دستها بر همدیگر حمایل کرده و پاها در هم محکم ساخته... در اصطلاح اطبا قرار یافته برای بیخ لفاح بری و آن را «شاه بیزج» معرب [[شابیزک|شاه‌بیزک]] فارسی و نیز به فارسی مردم گیاه و بیخ سگ شکن و به یونانی بطیطس و به هندی لکهمنا لکهمنی...
خط ۳۷:
در ذیل مدخل لفاح نیز آمده‌است:... صاحب اختیارات بدیعی گوید ثمر یبروح است به پارسی شاه ترج است و مغد خوانند
 
وذیل ابروصنم آمده‌است: بیخ گیاهی است بر شکل آدمی نر و ماده و در ملک طبرستان بسیار میباشدمی‌باشد. (نزهةالقلوب). استرنگ. سترنگ. مردم گیاه. مهرگیاه. لعبت مطلقه. لعبت معلقه. مندعوره. تفاح الجن. سابیزج. شجره ٔ سلیمان. شجرةالصنم. یبروح
 
و ذیل سابیزک آمده‌است : بر وزن و معنی سابیزج است که مردم گیاه و لفاح باشد و سابیزج معرب آن است. (برهان) (آنندراج). سابیزک صحرائی، آن مانند آدمی نر و ماده میباشد،می‌باشد، خوردنش بیهوشی آرد و ببوئیدن نیز همان عمل کند. (نزهة القلوب). لقاح اسم عربی است و بفارسی سابیزک نامندو آن ثمر یبروح است. (تحفه حکیم مومن). شابیزج و شابیرج و شابرج. (فهرست مخزن الادویه). ساپرک. (شعوری). مردم گیاه. مهر گیاه. یبروح الصنم. سبیزه. بار درخت یبروح. سیب مور. رجوع به لفاح و مردم گیاه شود.
 
تا اینجا این همانی بین مهرگیاه(مردم گیاه) و یبروح الصنم و سابیزک(شابیزج) و لفاح معلوم است.
خط ۴۵:
2-اینهمانی بین عنقا و بوقلمون و یبروح:
 
ذیل مدخل بوقلمون آمده‌است : نام مرغی هم هست. (برهان). پرنده‌ای از راسته ماکیان‌ها که دارای گردنی برهنه و گوشتی و پنجه‌های قوی میباشدمی‌باشد. رنگ آن بیشتر سیاه، سر وگردن وی بدون پر است. دارای آویزه‌های نرم گوشتی است و نر آن دارای دم پهنی است. (فرهنگ فارسی معین). یک قسم مرغ بزرگی از طایفه ماکیان هاکه بومی هندوستان بوده و از آنجا بسیار جاها برده شده و آنرا یبروح نیز میگویندمی‌گویند. (ناظم الاطباء).
 
همانطور که مشاهده میشودمی‌شود بوقلمون با یبروح اینهمانی یافت و یبروح با اشترنگ اینهمانی دارد و ذیل مدخل اشترنگ آمده: درخت یبروح باشد که از زمین روید بر شبه مردم در ملک چین و ثمر آن نیز بر صورت آدمی باشد...و همانطور که فوقا اشاره شد ذیل مدخل ابروصنم به استرنگ اشاره شده‌است و واضح است که ابروصنم همان یبروح الصنم و استرک همان اشترک و اشترنگ و استرنگ و سترنگ است ودر برهان قاطع ذیل مدخل اشترکا اینهمانی بین عنقا(سیمرغ) با آن مصرح است :اشترکا: نام جانوری است که آنرا بعربی عنقا خوانند. نیز رجوع کنید به (آنندراج).در ضمن شترک یا اشترک به موج دریا هم می‌گویند در لغت نامه ذیل '''موج موج''' تایید این گفتار است :موج موج :موجها و کوهه‌های آب پیاپی. (ناظم الاطباء). خیزابه‌های پی درپی. خیزابها که یکی پس از دیگری پدید آید و حرکت کند. امواج بیشمار پیاپی و پرآشوب. آب با نره‌های بسیار. آب با ستونه‌های بسیار. آب با نوردهای بسیار. '''آب با شترک‌های بسیار. با اشترک‌های بسیار''' و ذیل اشترک در برهان قاطع گفته شده : که به معنی موجه‌است خواه موجه دریا باشد و خواه تالاب و رودخانه و امثال آن.
بنابراین بین مهرگیاه = یبروح الصنم= اشترنگ=سابیزک= موج و عنقا= سیمرغ اینهمانی ثابت است.