مهدی حمیدی شیرازی: تفاوت میان نسخهها
محتوای حذفشده محتوای افزودهشده
Azarbarzin (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۵۹:
== زندگی ==
مهدی حمیدی شیرازی در سال ۱۲۹۳ در شیراز به دنیا آمد. پدرش سید محمدحسن ثقةالاسلام از بازرگانان معروف شیراز بود که در دورههای اول [[مجلس شورای ملی]]، از آن شهر به نمایندگی مجلس انتخاب گردید. مادرش بانو [[سکینه آغازی ارسنجانی]] از زنان دانشمند و تربیتشده و اصیل بود که خود شاعری سخنسنج
بیش از دو سال و نیم نداشت که پدرش درگذشت و تربیت او به مادرش محول شد. تحصیلات ابتدایی رادر [[مدرسه شعاعیه]] و دوره متوسطه در [[دبیرستان سلطانی]] [[شیراز]] به پایان رسید و در سال ۱۳۱۳ برای ادامه تحصیلات به [[تهران]] آمد و به [[دانشسرای عالی]] داخل شد. در سال ۱۳۱۶ در رشته [[ادبیات فارسی]] با رتبه اول به اخذ [[لیسانس]] نائل گردید. شعرسرایی را از حدود سال ۱۳۱۳ شروع کرد.
خط ۶۵:
حمیدی پس از اخذ لیسانس به کارمندی اداره فرهنگ درآمد و برای انجام [[سربازی|خدمت سربازی]] به تهران مراجعت کرد و به [[دانشکده افسری]] وارد شد و یک سال بعد بادرجه [[ستوان دوم]]ی برای خدمت افسری به شیراز برگشت. او در سال ۱۳۲۵ از دانشگاه تهران در رشته [[ادبیات فارسی|زبان و ادبیات فارسی]] موفق به اخذ [[دکترا]] شد سپس و در [[دانشکده الهیات]] به تدریس مشغول شد.<ref name=autogenerated1>[http://daneshnameh.roshd.ir/mavara/mavara-index.php?page=مهدی+حمیدی+شیرازی&SSOReturnPage=Check&Rand=0 وبگاه رشد] - مقاله مهدی حمیدی شیرازی - بازیابی ۲۵ ژوئیه ۲۰۰۸</ref> حمیدی سالها در دانشگاه تهران به تدریس زبان و ادبیات فارسی مشغول بود.
در دهه اول حیات شاعرانه حمیدی در عوالم عاطفی و رویاهای ایام جوانی گذشت بنابراین موضوع شعرش عموماً عشق و غزل بود. در سه مجموعه پرشور و عاطفی وی یعنی ''شکوفهها''، پس از یک سال و ''اشک معشوق'' تمایل روشنی به [[سبک خراسانی]] نشان
حمیدی شاعری بود که در جبهه مخالف نیما یوشیج و نوگرایان ایستاد و در پایان سال ۱۳۲۱ دومین دفتر شعرش را به نام «عصیان» به دست چاپ سپرد.
خط ۷۴:
[[پرونده:Mehdi Hamidi Shirazi.JPG|200px|بندانگشتی|آرامگاه حمیدی شیرازی در جوار [[آرامگاه حافظ]]، در [[حافظیه]] [[شیراز]]]]
وی یکی از مخالفین [[شعر نو|شعر نیمایی]] بود و در این راه سرزنشهای بسیاری را از طرفداران آن شعر شنید.<ref name=autogenerated1 />
حمیدی علاوه بر مجموعههای شعرش در زمینههای دیگر ادبی نیز صاحب تالیفاتی بود. مهمترین کتاب او مجموعه سه جلدی ''[[دریای گوهر]]'' است که حاوی منتخبی از آثار نویسندگان، مترجمان و شاعران معاصر است. دو کتاب دیگر او، ''[[عروض حمیدی]]'' و ''[[فنون شعر و کالبدهای پولادین آن]]'' گویای آشنایی وی به مباحث فنی ادبی است. از نوشتههای منثور حمیدی مجموعههای ''[[سبکسریهای قلم]]''، ''[[عشق در بدر]]'' (در سه جلد)، ''[[شاعر در آسمان و فرشتگان در زمین]]'' به چاپ
[[عباس کیارستمی]] در جوانی دیوان مهدی حمیدی شیرازی را حفظ میکند و سالها بعد به صورت کاملاً اتفاقی او را در لندن در بستر بیماری میبیند. اون این داستان را اینگونه روایت میکند. ''سالها بعد که خیلی عصبانی بودم- مثل کسانی که بعد از مدتی از اینکه خالکوبی کردهاند پشیمان میشوند- از اینکه یک دیوان شعر «هارد» مغزم را پر کرده و هیچ جایی به دردم نمیخورد خیلی عصبی بودم. در سفری به لندن در خانه دوستم مرتضی کاخی بودم. مرتضی به من گفت: دوستی از ایران آمده و برای دیدارش به سفارت میروم. گفتم: چه کسی آمده؟ گفت: نمیشناسی. یک شاعر است به نام دکتر حمیدیشیرازی. گفتم من نمیشناسم؟! (خنده) همانجا به این آدم چند ناسزا گفتم و مرتضی گفت بیا ۱۰دقیقه پایین منتظر باش تا من برگردم. در نهایت و به ناچار همراه مرتضی به دیدار دکتر حمیدی رفتم و دیدم موجودی نحیف روی تخت افتاده و حال خوبی ندارد. مرتضی بالای سر او رفت و گفت آقای دکتر حمیدی، آقای کیارستمی از شیفتگان شعر شما و از علاقهمندانتان هستند. همه دیوانتان را هم حفظاند (خنده) مایل هستید یکی از شعرهای شما را بخوانند؟ او هم با سر تأیید کرد. من هم شعری را خواندم که تا دیدمش یکباره به ذهنم آمد. شعری عجیب که بیان حال ایشان بود: خسته من، رنجور من، بیمار من بیبال و پر من/ تا سحر بیدار من همدرد مرغان سحر من/... وای بر من وای بر من. همانطور که این شعر را میخواندم، دیدم از گوشه چشمهایش اشک سرازیر است. مرتضی را هم که نگاه کردم، دیدم به شیوه ناصر ملکمطیعی در فیلم «قیصر» رو به دیوار کرده و شانههایش تکان میخورد! خودم هم بغض کرده بودم و شعر هم طولانی بود: گفتمت دیگر نبینم باز دیدم باز دیدم/ در دو چشم دلفریبت عشق دیدم ناز دیدم/ قامت طناز دیدم گونه غماز دیدم/ برگ گل دیدم میان برگ گل شیراز دیدم. بهکلمه شیراز که رسید، دکتر حمیدی اشکش بیشتر سرازیر شد و دیدم خیلی هم حفظبودن این دیوان بیهوده نبوده. لازم بوده من آن اشعار را حفظ کرده باشم و در چنین روزی برایش بخوانم.''
خط ۱۲۴:
{{ترتیبپیشفرض:حمیدی شیرازی، مهدی}}
[[رده:پژوهشگران ادبیات اهل ایران]]
[[رده:دانشآموختگان دانشکده افسری]]
|