رمانتیسم: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
جز حذف الگو و رده خرد از مقالاتی که دیگر خرد نیستند با ویرایشگر خودکار فارسی
Farzin~enwiki (بحث | مشارکت‌ها)
جز ←‏رومانتیسم آلمانی: اصلاح املایی (انسانشناسیای)
برچسب‌ها: متن دارای ویکی‌متن نامتناظر ویرایشگر دیداری
خط ۹۵:
فیلسوف آلمانی [[ایمانوئل کانت]] (۱۸۰۴–۱۷۲۴) تعریفی [[فردگرایی|فردگرایانه]] را از «[[روشنگری]]»، شبیه به مفهوم بیلدونگ ارایه داد: «روشنگری خروج انسان از نابالغی خودانگیخته‌است»<ref>Immanuel Kant 1974 "Answering the Question: What is Enlightenment?" (German: "Beantwortung der Frage: Was ist Aufklärung?")Berlinische Monatsschrift, December (Berlin Monthly)</ref> او بحث کرد که این نابالغی از فقدان فهم و درک ما ناشی نمی‌شود، بلکه از نبود شوق اندیشیدن مستقل سرچشمه می‌گیرد. برخلاف این جبن فکری، کانت بر: شجاعت خردمند بودن {{آلمانی|Sapere aude}} اصرار داشت. در واکنش به کانت، [[پژوهشگر]]ان آلمانی مانند [[یوهان گاتفرید هردر]] (۱۸۰۳–۱۷۴۴) معتقد بودند که آفرینش گری انسان که ضرورتاً [[پیش‌بینی]]ناپذیر و در اشکالی فوق‌العاده گوناگون رخ می‌نماید، همانند عقلانیت بشری حائز اهمیت است. افزون بر این، هِردر شکلی جمعی از بیلدونگ را پیشنهاد کرد: «برای هردر، بیلدونگ کلیت تجربیاتی بود که یک هویت منسجم و احساس سرنوشت مشترک را برای مردم به وجود می‌آورد».<ref>Michael Eldridge, "The German Bildung Tradition" [http://www.philosophy.uncc.edu/mleldrid/SAAP/USC/pbt1.html UNC Charlotte]</ref>
 
در ۱۷۹۵ [[زبان‌شناس]] و [[فیلسوف]] بزرگ، [[ویلهلم فون هومبولت]] (۱۸۳۵–۱۷۶۷) همگان را به نوعی از [[انسان‌شناسی]]ای فراخواند که می‌توانست علایق [[ایمانوئل کانت|کانت]] و [[یوهان گاتفرید هردر|هردر]] را درهم آمیزد. در [[دوران رومانتیک]] پژوهشگران آلمانی به‌ویژه آنانی که با جنبش‌های [[ناسیونالیسم|ناسیونالیستی]] سروکار داشتند — مانند مبارزه و ستیز ناسیونالیست‌ها برای خلق «آلمان» ورای شاه‌نشین‌های گوناگون و مبارزات [[ملی‌گرایی|ملی‌گرایان]] از طریق اقلیت‌های قومی علیه [[امپراطوری اتریش - مجارستان]] — عقیده‌ای گسترده‌تر از فرهنگ را به عنوان «دیدگاهی جهانی» ترویج کردند. بر مبنای این مکتب فکری هر [[گروه قومی]] یک دیدگاه جهانی مشخص دارد که با دیدگاه جهانی دیگران قابل‌مقایسه نیست. با وجود شمولیت بیشتر نسبت به دیدگاه‌های پیشین، این رهیافت فرهنگی نیز همچنان اجازه می‌داد میان فرهنگ‌های «بدوی» و «متمدنانه» تمایز قایل شویم.
 
در ۱۸۶۰ [[آدولف باختین]] {{آلمانی|Adolf Bastian}} (۱۹۰۵–۱۸۲۶) برای «یگانگی روحی بشریت» به استدلال می‌پرداخت. او ادعا می‌کرد که مقایسه‌ای علمی از همهٔ جوامع انسانی آشکار خواهد کرد که دیدگاه‌های جهانی متمایز، دربردارندهٔ عناصر بنیادی یکسانی است. براساس نظر باختین، همهٔ جوامع انسانی در مجموعه‌ای از «ایده‌های اصلی» {{آلمانی|Elementargedanken}} شریکند؛ فرهنگ‌های متفاوت یا «ایده‌های قومی» {{آلمانی|Volkergedanken}} انطباق محلی این ایده‌های بنیادی‌اند.<ref>"Adolf Bastian", Today in Science History; "Adolf Bastian", Encyclopædia Britannica</ref> این دیدگاه راه را برای درک و فهم [[فرهنگ مدرن]] هموار کرد. [[فرانز بواس]] در این سنت پرورش یافت و هنگامی که [[آلمان]] را به سوی ایالات متحده ترک کرد آن را با خود به این کشور آورد.