رمانتیسم: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
Farzin~enwiki (بحث | مشارکت‌ها)
جز ←‏رومانتیسم آلمانی: اصلاح املایی (انسانشناسیای)
برچسب‌ها: متن دارای ویکی‌متن نامتناظر ویرایشگر دیداری
خط ۶:
رمانتیسیسم را همان‌طور که از نامش پیداست، باید نوعی واکنش احساسی در برابر خرد محوری به‌شمار آورد. تمایلی به برجسته کردن خویشتن انسانی، گرایش به سوی خیال و رؤیا، به سوی گذشتهٔ تاریخی و به سوی سرزمین‌های ناشناخته. از دید انسان رمانتیک، جهان به دو دسته تقسیم می‌شود: یکی دستهٔ خردگرا (به قول [[نووالیس]]: جهان اعداد و اَشکال)، و دوم دستهٔ احساسات یا به‌طور دقیق‌تر، والاترین‌ها و زیبایی‌ها.
 
رمانتیسم در اصل، جنبشی هنری بود که در اواخر [[قرن هجدهم (میلادی)|قرن هجدهم]] و [[قرن نوزدهم (میلادی)|نوزدهم]] در ادبیات و سپس [[هنرهای تجسمی]]، ابتدا در [[انگلستان]] و سپس [[آلمان]]، [[فرانسه]] و سراسر [[اروپا]] رشد کرد. رمانتیسم تا حدودی بر ضد جامعهٔ [[اشرافی]] و [[دوران روشنگری]] (به طوربه‌طور بهتر، عقلانی) بود. گفته می‌شود که ایدئولوژی [[انقلاب فرانسه]] و نتیجه‌های آن این طرز فکر را تحت تأثیر خود قرار داد.
 
رمانتیسم را جنبشی ضد روشنگری می‌دانند. [[آیزایا برلین|برلین]]، به‌خصوص، علاقه‌مند به استفاده از چنین لفظی برای اشاره به این جنبش بود. درحالی‌که روشنگری نهضتی فکری به‌حساب می‌آمد که با علم و منطق و پیشرفت‌های نظام‌های عقلانی بشری در فهم علوم تجربی و انسانی گره خورده بود، متفکرین و هنرمندان رمانتیک، تأکید فرهنگی بر خرد را محدودکننده و سرکوبگر روح آدمی می‌دانستند و بر مؤلفه‌هایی چون هنر، شور، هیجان، تخیل، مضامین معنوی، مناسک و نمادها تأکید می‌کردند. در میان اصحاب رمانتیک، امر خاص ارزشمندتر از امر عام بود و خاص بودن فرهنگ‌های بومی، تنوع و تکثر زبان‌های بشری، هویت‌های محلی و منحصربه‌فرد بودن آدمیان ستایش می‌شد.<ref>شرت: ۱۳۸۷، ص ۹–۸۸</ref>
خط ۲۲:
آنها برعکس [[کلاسیسیسم|کلاسیسیست‌ها]] به خرد نمی‌پرداختند، بلکه به فرمان احساس و اندیشه گوش می‌دادند.
 
البته رمانتیک‌ها کاوش عقلی را یکسره بیهوده نمی‌دانستند، بلکه معتقد بودند که عقل فقط نمایندهٔ جزئی از استعدادهای انسان است؛ بنابراین اغلب آنها برای درک تمامیت عالم به نگرش‌های [[زیبایی شناسیزیبایی‌شناسی]] و شهودی روی می‌آوردند و اعتقادشان این بود که بینش عقلی از درک هستی ناتوان است.
 
ژان ژاک روسو از مهمترین متفکرین رمانتیک می‌گوید: «در نهایت، عقل راهی را در پیش می‌گیرد که قلب حکم می‌کند».