جنگ‌های امپراتوری عثمانی و مجارستان: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
جز ←‏جایگزینی با [[وپ:اشتباه|اشتباه‌یاب]]: تجزیه⟸تجزیه (سیاست)|تجزیه، ترک‌ها⟸عثمانی‌ها|ترک‌ها، تارتارستان⟸تاتارستان، تاقوس‌ها⟸ناقوس‌ها، تشعییع⟸تشیع، خاضی⟸خاصی، خظر⟸خطر، رعیای⟸رعایای، سربرتافتن⟸سرکشی‌کردن، قطنطنیه⟸قسطنطنیه، محلکه⟸مهلکه، منقعد⟸منعقد، میاتور⟸مینیاتور از، نشنی⟸نشینی، ینیچری‌ها⟸ینی‌چری‌ها
خط ۶۰:
در همین حال که مسئله عثمانی دوباره برای اروپایی‌ها حاد شده بود و پس از سقوط قسطنطنیه در سال ۱۴۵۳ طبیعی به نظر می‌رسید که محمد فاتح تمام توان خود را صرف تابع کردن مجارستان کند. هدف بعد او ناندورفهروار ([[بلگراد]] کنونی) بود. ناندورفهروار یک [[قلعه]] مهم و بزرگ دروازه جنوب مجارستان به حساب می‌آمد. سقوط این پایگاهٔ می‌توانست راه برای امپراتوری عثمانی تا قلب [[اروپای مرکزی]] باز کند. هوانیاد پس از آرام کردن دشمنان داخلی خود را اواخر سال ۱۴۵۵ در جریان [[محاصره]] شهر به آن رساند. به خرج خود انبارهای را دوباره پر کرد، به تسلیح قلعه آن پرداخت و مدافعان آن را به فرماندهی می‌هلی سلیجگی، برادر ناتنی و لسلو هوانیاد، بزرگترین پسر خود قدرت بخشید. او یک ارتش امدادی تشکیل داد و یک ناوگان با دویست کشتی ایجاد کرد. مهم‌ترین متحد او در این میان جیووانی دا کاپیسترانو، [[پدر روحانی|راهب]] [[فرانسیسکویی‌ها|فرانسیسکویی]] بود که توانست با بلاغت آتشین کلام خود تعداد زیادی از صلیبیون را گرد بیاورد که عموماً از [[رعیت|رعیا]] بودند. این عده با وجود تسلیحات نسبتاً ضعیف (عمدتاً تجهیزات کشاورزی مانند داس و چنگک) به هوانیاد ملحق شدند و در صف سایر مزدوران و سواره نظام فصلی او قرار گرفتند.
 
در ۱۴ ژوئن ۱۴۵۶ ناوتیپ ایجاد شده توسط هوانیاد ناوگان امپراتوری عثمانی را نابود کرد. ۲۱ جولای نیروهای سلیجگی در استحکامات شهر یورش سخت ارتش رومیای عثمانی را دفع کردند و هوانیاد با استفاده از فرصت برهم ریختگی ارتش عثمانی نیروهای در حال عقب‌نشینی دشمن را تا داخل مقرشان تعقیب نمود. پس از یک مبارزه شدید اما کوتاه مقر به تصرف مجارها درآمد تا محمد فاتح از دست از محاصره برداشته به قسطنطنیه ([[استامبول]]) برگردد. با این عقب نشینیعقب‌نشینی یک وضعیت صلح نسبی برای هفتاد سال آینده در مرزهای جنوب شرقی محارستان برقرار شد.
 
سه هفته پس از شکستن محاصره [[طاعون]] در اردوگاه هوانیاد شایع شد که یازدهم آگوست او را نیز به کام مرگ کشاند. او در داخل [[کلیسای جامع]] [[کاتولیک رومی]] [[آلبا ایولیا]] (در [[رومانی]] کنونی) تشیع و کنار برادر کوچک ترش به خاک سپرده شد. برخی مدعی هستند پس از مرگ هوانیاد، سلطان محمد فاتح، امپراتور عثمانی با ادای احترام به او گفت: «با این حال که او دشمن من بود، من از مرگ او غمگینم چرا که جهان چنین مردی به خود هیچگاه ندیده استندیده‌است
 
در جریان این نبرد [[پاپ]] [[کالیکتوس سوم]] دستور داده بود تمام ناقوس‌های [[اروپا]] ظهر هنگام به صدا درآیند تا همه معتقدان برای مدافعان شهر دعا کنند. با این حال خبر [[پیروزی]] در نبرد پیش از این دستور به بسیاری از کشورهای اروپایی از جمله [[انگلستان]] و [[اسپانیا]] رسید. به همین جهت از آن پس ناقوس‌ها را برای یادبود این پیروزی نواختند. پاپ هیچگاه دستور خود را ملغی نکرد تا بسیاری از کلیسای‌های کاتولیک و حتی پروتستان تا به کنون رسم نواختن [[ناقوس]] در ظهر را حفظ کنند.
خط ۸۳:
سلطان [[بایزید دوم]] در سال‌های اول حاکمیت خود درگیر یک [[جنگ داخلی]] مختصر با جم سلطان، برادر خود شد که پس از مدتی با شکست به غربی‌ها پناه برد. اینجا بود که رهبران [[اروپا]] به این فکر افتادند که به جای فرستادن صلیبیون به گشتارگاه بالکان، یک سلطان طرفدار غرب در عثمانی روی کار بیاورند. با آگاهی از این موضوع بایزید تا زمان مرگ برادرش در سال ۱۴۹۵ خصومت خاصی با دشمنان مسیحی خود به خرج نداد. همین زمان بایزید در سال ۱۴۸۴ پیمان صلح ده ساله‌ای با مجارها امضا کرد. اگرچه این امر از شکست ارتش عثمانی در ویلاچ در سال ۱۴۹۳ جلوگیری ننمود. بین سال‌های ۱۴۸۴ و ۱۴۸۶ تلاش معمول امپراتوری عثمانی برای به زانو درآوردن مولداوی و برقراری ارتباط با کریمه خراج‌گذار مسلمان و متحد آن‌ها ادامه پیدا کرد. با وجود دو شکست در سال‌های ۱۴۸۵ و ۱۴۸۶ مولداوی آخر الامر تسلیم امپراتوری عثمانی شد. با نزدیک شدن عمر بایزید به غروب خود، او درگیر یک جنگ داخلی بین پسران خود، احمد و سلیم شد. نهایتاً [[سلیم یکم|سلیم]] در سال ۱۵۱۲ به قدرت رسید و در هشت بعد را به فتوحات کوچک در غرب پرداخت چرا که عمده هدف او دستیابی به [[ممالیک برجی|سلطنت مملوک]] در جنوب غربی اراضی عثمانی بود.
 
== لشکرکشی‌های سلیمان قانونی ۱۵۶۶-۱۵۲۰۱۵۶۶–۱۵۲۰ ==
سلطان سلیمان قانونی جنگ با مجارستان را با حمله دوباره به بلگراد از سرگرفت. همانجایی که بیش از نیم قرن پیش مراد دوم بسیار برای سلطه بر آن کوشید. اما این بار با وجود مقاومت شدید شهر زیر چکمه‌های سلیمان به زانو درآمد.