مغالطه: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
FreshmanBot (بحث | مشارکت‌ها)
جز ←‏پانویس: اصلاح نویسه با استفاده از AWB
FreshmanBot (بحث | مشارکت‌ها)
جز اصلاح فاصله مجازی + اصلاح نویسه با استفاده از AWB
خط ۳:
* نخست آنکه دست‌کم یکی از مقدمات گزاره نادرست باشد؛
* دوم آنکه مقدمات گزاره، متضمن نتیجهٔ گزاره نباشد.
مغالطه جزئی از [[برهان (منطق)|برهان]] است که به طوربه‌طور قابل [[اثبات|اثباتی]] در [[منطق]] آن ایراد وجود دارد و بنابراین کلِ برهان را نامعتبر می‌سازد. مغالطه ممکن است برای وارونه کردنِ حقیقت(ها) به کار رود.
 
''مغالطه‌گر'' کسی است که از روی استدلال نادرست به یک نتیجهٔ درست یا نادرست رسیده‌است و ممکن است آن نتیجه را برای نتیجه‌گیری‌های دیگری هم به کار گیرد. به گفته [[مهرزاد خرادآذر]] خلاصهٔ تعریف مغالطه – که از واژه عربی [[غلط]] مشتق شده استشده‌است – استدلالی است که درآن فساد معنوی وجود داشته باشد، و تفاوت سَفسَطه‌گر با مَغلَطه‌گر در آن است که اولی نادانسته مرتکب اظهار برهان مبتلا به انحراف می‌شود و دومی دانسته و برپایهٔ اصول تغلیط به سوی استنتاج منطبق با مقصود خود می‌گراید.<ref>خرادآذر، مهرزاد، مغالطات نوین{{تأیید اعتبار}}</ref>
 
== تاریخچه ==
واژه سفسطه (Sophisme) ارتباط ریشه‌ای با سوفسطائی (Sophistēs) دارد که خود از ریشه سوفوس (Sophos) مشتق شده استشده‌است که در زبان یونانی به معنی خرد، دانایی و فرزانگی است.
 
سوفسطائی که معرب سوفیست است (کسی است که با دانش و خرد و فرزانگی سر و کار دارد) از نظر لغوی همان معنی را می‌دهد که از واژه فیلسوف اراده می‌شود یعنی کسی که به مباحث عقلی می‌پردازد و تفلسف (Philosophize، فلسفه ورزی) می‌کند.
اینکه امروزه سوفسطائی یا سوفیست بودن را با فیلسوف بودن یکی نمی‌دانند علتی تاریخی دارد؛ اینان از شهری به شهر دیگر می‌رفتند و جوانان را دور خود جمع کرده و در ازای حق‌الزَّحمه به تدریس می‌پرداختند. سوفسطائیان خطابت و جدل و دیگر فنونی را که برای موفقیت‌های اجتماعی و سیاسی لازم بود، به شاگردانشان می‌آموختند.
 
اما به‌تدریج، بر اثر افراط برخی از این آموزگاران، این واژه معنای دیگری پیدا کرد. آن‌ها به حقانیت و صدق و کذب ادعا کاری نداشتند؛ بلکه تنها می‌خواستند به شاگردانشان آموزش دهند که چطور باید در مناظره‌ها به هر صورت ممکن، حریف را مغلوب کرد بدون آنکه لزوماً حق با آنهاآن‌ها باشد.
 
== گونه‌های رایج مغالطه ==
در [[استدلال منطقی|استدلال‌های منطقی]] مغالطه‌ها ساختاری یا ناساختاری می‌باشند. از آن جایی که درستی یک استدلال قیاسی به شکل آن بستگی دارد، مغالطهٔ ساختاری [[استدلال قیاسی|استدلال قیاسی‌ای]] است که شکل باطلی دارد در حالی که یک مغالطهٔ ناساختاری هر [[استدلال]] نادرستی است که کاستی و عیب آن در شکل استدلال نیست و با نگاه کردن به محتویات آن‌ها می‌توان آن‌ها را شناسایی کرد.
 
از زمان [[ارسطو]] مغالطه‌های بی‌قاعده به طوربه‌طور کلی بسته به منشأ مغالطه در دسته‌های گوناگونی طبقه‌بندی می‌شوند. رایج‌ترین اشکال مغالطه در سخنرانی‌های [[سیاسی]] آشکار می‌شود.
 
تشخیص مغالطه در استدلال‌های حقیقی ممکن است مشکل باشد؛ زیرا این استدلال‌ها غالباً در ساختارهای خود از الگوهای بدیع و فصیحی استفاده می‌کنند که اتصالات منطقی در بین اظهارات آن‌ها مبهم و نامفهوم می‌شود. همچنین ممکن است مغالطه‌ها از ضعف احساسی یا عقلانی طرف بحث بهره ببرند. داشتن توانمندی تشخیص مغالطه‌های منطقی در استدلال‌ها، [[احتمال]] وقوع چنین امری را کاهش می‌دهد.
خط ۳۷:
* '''معنی عبارت برخلاف مراد گوینده (تفسیر نادرست)''': این مغالطه هم بسیار شایع است و بدین صورت است که آیه‌ای از [[قرآن]]، یا خبری از پیشوایان دین، یا شعری از شعرای بزرگ را مطابق گرایش باطنی خود معنی می‌کند و همهٔ معانی و تفاسیر دیگر را نفی می‌کند.
* '''استدلال از سکوت''': مغلطه استدلال از سکوت همان‌طور که از نامش پیداست ارتباط مستقیمی با سکوت دارد. این مغلطه زمانی انجام می‌گیرد که فردی سکوت فرد یا افراد دیگر را شواهدی کافی برای نتیجه گرفتن [[گزاره]] یا گزاره‌هایی قطعی قرار دهد، در حالی که لزوماً ارتباط منطقی بین آن سکوت و نتایج ادعا شده وجود ندارد. نمونه: اگر پرهام نقاش چیره‌دستی بود احتمالاً به ما می‌گفت، چون چنین چیزی به ما نگفته پس قطعاً نقاش چیره‌دستی نیست.
* '''تکذیب یا تخطئه گوینده''': در این مغالطه شخص به جای این که به محتوای سخن بپردازد، به تکذیب و تخطئه گوینده و خاستگاه آن می‌پردازد. منشأ این مغالطه این تصور نادرست است که: «امکان ندارد یک عقیده صحیح و مستدل از سوی کسی که دارای موقعیت مناسب علمی و اجتماعی و... نیست، ارائه شود.» مانند این که فردی شما را نصیحت میکندمی‌کند اما برای مثال معتاد است و شما اولین چیزی که بیان میکنید اینست که خود را ابتدا تغییر بده، نه اینکه مرا نصیحت کن. در روایات اسلامی (روایت از [[علی بن ابی‌طالب]]) نیز این مغالطه نکوهش شده‌است. (نقد «من قال» به جای نقد «ما قال»)
* '''مغالطه‌های آماری''': این مغالطه در مسایل [[سیاسی]] و [[اجتماع|اجتماعی]] و [[اقتصادی]] بسیار رایج است و از شیوه‌های بسیار متداول تبلیغاتی است.
* '''مصادره به مطلوب''': این مغالطه وقتی رخ می‌دهد که کسی نتیجه استدلال مطلوب را که باید اثبات شود، اثبات‌شده بداند، به عبارت دیگر، در مقدمات استدلال از همان نتیجه‌ای که در صدد اثبات آن است، استفاده کند. نمونه: مولیر در یکی از نمایشنامه‌های خود در مورد دختری که خود را به لالی زده بود، می‌نویسد: پزشکی را برای مداوای او به بالینش آوردند، از او پرسیدند: «چرا این دختر لال شده‌است؟» پزشک گفت: «برای این که نمی‌تواند سخن بگوید.» از او پرسیدند «چرا نمی‌تواند سخن بگوید؟» جواب داد: «برای این که زبان او قدرت عمل را از دست داده‌است.»
خط ۴۹:
# بنابراین پنیر خوشمزه‌است.
 
او در این استدلال ادعا می‌کند که ثابت کرده‌است که پنیر خوشمزه‌است. این استدلال خاص به شکل [[قیاس مطلق]] است. هر استدلالی باید هم فرض مقدم داشته باشد و هم نتیجه‌گیری. در این نمونه ما نیاز داریم که فرض‌های مقدم (فرض‌هایی که استدلال کنندهاستدلال‌کننده انتظار دارد مخاطبش درستی آن‌ها را بپذیرد) را مشخص کنیم. فرض نخست تقریباً بنا به تعریف درست است: [[پنیر]] یک مادهٔ غذایی قابل خوردن توسط انسان است. فرض دوم بنا به معنایش کمتر روشن است: از آن جایی که این [[اثبات]] شامل هیچ [[سور|سوری]] نیست، می‌توان هر یک از معانی زیر را از آن برداشت نمود:
* ''همهٔ'' [[غذا]]ها خوشمزه‌اند.
* ''بیشتر'' غذاها خوشمزه‌اند.