لخمیان: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
جز ربات: جایگزینی پیوند جادویی شابک با الگو شابک
FreshmanBot (بحث | مشارکت‌ها)
جز اصلاح فاصله مجازی + اصلاح نویسه با استفاده از AWB
خط ۳۹:
'''لَخمی‌ها''' یا '''بنی‌لخم''' یا '''مناذره''' یا '''دودمان لخمی''' نام دودمانی [[عرب]] بود که در روزگار [[ساسانیان]] و میان سده‌های [[سده ۳ (میلادی)|سوم]] تا [[سده ۷ (میلادی)|هفتم میلادی]] بر [[حیره]] فرمان‌می‌راندند.
 
خاستگاه نخستینشان [[یمن]] بود و در سده‌های [[سده ۲ (پیش از میلاد)|دوم]] و [[سده ۱ (پیش از میلاد)|یکم پیش از میلاد]] به سوی شمال [[عربستان]]، [[عراق]]، [[اسرائیل]] و [[سوریه]] کوچیدند. آنان در آغاز کیش بت‌پرستی داشتند، سپس [[مسیحی]] [[نسطوری]] شدند و پس از چیرگی مسلمانان دین [[اسلام]] را پذیرفتند. لخمی‌ها پیرو [[ساسانیان]] بودند و دشمن آنهاآن‌ها [[غسانیان]] یا بنی غسان، پیرو [[روم]] بودند.
 
ویرانه‌های [[حیره]] امروزه در ۳ کیلومتری جنوب [[کوفه]] و در کرانهٔ باختری [[فرات]] جای‌دارد.
 
== تاریخچه ==
طایفهٔ لخم از [[طایفه جذام]] مشتق شده‌بود. آنهاآن‌ها تبار خود را از سوی مادری به پادشاه افسانه‌ای جذیمه ابرش می‌رساندند. رهبر نخستین لخمیان امرو قیس نام داشت و او نیز فرزند عمرو بن عدی بود. این عمرو قیس که در آرزوی برپایی پادشاهی‌ای مستقل بود بسیاری از آبادی‌های عرب را به چنگ آورد و به فراهم آوردن نیروی دریایی تا کرانه‌های [[بحرین]] پیشروی نمود. در آن زمان ایران در گیرودار جنگ درونی بود. پس عمرو قیس از این فرصت بهره برد و به کرانه‌های جنوبی [[ایران]] و [[فارس (سرزمین)|فارس]] تاخت.
 
در [[۳۲۵ (میلادی)]] [[شاپور دوم]] شاه ساسانی برای سرکوب آنهاآن‌ها با لشکری به حیره تاخت. عمرو از [[کنستانتیوس دوم]] امپراتور [[روم]] یاری خواست ولی درخواستش پذیرفته نشد و ایرانیان بر حیره دست‌یازیدند. شاپور دستور داد به مجازات تازش به پارس شانهٔ عرب‌ها را سوراخ کنند و از آن ریسمانی بگذرانند، این کار سبب شد تا عرب‌ها شاپور را ذوالاکتاف یا شانه‌سُنب بخوانند.
 
شاپور [[اوس بن قلام]] را بر حیره نشاند و دولت حیره را تابع ایران و سدی میان ایران و تازیان گذارد تا از تازش‌های آیندهٔ این قوم به درون ایران پیش‌گیری کند. در ۳۳۰ میلادی اوس بن قلام در شورشی کشته شد و عمرو پسر عمرو قیس جای او را گرفت ولی لخمیان پیرو ساسانیان ماندند و در برابرشان [[غسانیان]] پیروی روم را داشتند و دشمن اینان بودند.
 
پادشاهی لخمی‌ها مرکز مهم مذهب [[نسطوری]] بود و ساسانیان در ستیز با مسیحیت [[ارتدوکس]] رومی، پشتیبان این مذهب بودند. لخمی‌ها بارها با غسانیان زد و خورد داشتند و بازتاب این درگیری‌ها در شعرهای دورهٔ جاهلی عرب بازتاب یافته استیافته‌است.
 
[[پرونده:Kamal-ud-din Bihzad 001.jpg|بندانگشتی|چپ|235px|ساخت کاخ خورنق، اثری از [[کمال‌الدین بهزاد]]]]
 
[[نعمان یکم]] شاه لخمی در روزگار [[یزدگرد یکم]] می‌زیسته‌است. ساخت کاخ [[خورنق]] را از او می‌دانند. او مسیحی نبود ولی با مسیحیان به پیروی از یزدگرد به نرمی رفتار می‌کرده‌است. پسر او نعمان از پشتیبانان [[بهرام گور]] در رسیدن به شاهی بود. او که پادشاهی نیرومند بود در جنگ‌های میان ایران و روم نیز به سود ایرانیان بسیار کوشید. منذر سوم دیگر شاه لخمی نیز پادشاهی شکوهمندی داشته و هم روزگار با قباد بوده‌است. چون او دین [[مزدک]] را نپذیرفت، قباد حارث بن عمرو کندی را آیین [[مزدک]]ی را پذیرفته بود رابهرا به پادشاهی [[حیره]] رسانید. او به پشتیبانی شاهنشاه ایران تا [[نجد|نجد عربستان]] پیش‌روی کرد و هر یک از پسرانش را به سالاری طایفه‌ای از عرب رسانده بود ولی در روزگار [[انوشیروان]] دوباره طایفه لخمی بر سر کار حیره نشانده شدند.
 
با مرگ منذر سوم پسرش عمرو به امیری رسید. او را خودپسند و درشت‌خوی خوانده‌اند به دست کسی به نام عمرو بن کلثوم کشته می‌آید و پس از او برادرانش قابوس و منذر، یک چند به پادشاهی رسیدند.
 
لخمی‌ها تا بطور تقریبی تا سال [[۶۰۲ (میلادی)|۶۰۲ میلادی]] (سال دقیق زندانی شدن و قتل [[نعمان سوم]] بدرستی مشخص نیست) بر سر کار بودند، در این زمان [[خسرو پرویز]] بر [[نعمان سوم]] پسر منذر و ملقب به ابوقابوس واپسین شاه این دودمان بدگمان شد و او را کشت و به روایتی در زیر پای فیل افکند. دلیل این بدگمانی را برخی این نوشته‌اند که او شکست خود از [[بهرام چوبین]] را قصور نعمان می‌دانست. برخی نیز پیروی نعمان از آیین [[نسطوری]] که مخالف با کیش همسر رومی خسرو بوده را موجب دسیسه برای کشتنش دانسته‌اند. از آن پس سرزمین زیر فرمان لخمی‌ها، به طوربه‌طور مستقیم زیر نظر شاهنشاهی ایران کنترل می‌شد.
 
[[خسرو پرویز]] بعد از کشتن [[نعمان سوم]]، ایاس بن طائی را به جای وی والی [[حیره]] و تمامی ولایاتی کرد که به دست نعمان بود. ایاس قریب ۹ سال نظر به روایات با نظارت و همدستی یک نمایندهٔ ایرانی به نام [[نخورگان]] حکومت می‌کرد.<ref name="تقی زاده، ص ۱۴۷">تقی‌زاده، ص ۱۴۷</ref>