تصوف: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
بدون خلاصۀ ویرایش
FreshmanBot (بحث | مشارکت‌ها)
جز اصلاح فاصله مجازی + اصلاح نویسه با استفاده از AWB
خط ۵:
 
بعبارتی تصوف، روشی از سلوک باطنی است. در تعریف تصوف، نظرات مختلفی بیان شده اما اصول آن بر پایه طریقه ایست که شناخت خالق جهان، کشف حقایق خلقت و پیوند بین انسان و حقیقت از طریق سیر و سلوک عرفانی باطنی و نه از راه استدلال عقلی جزئی میسر است. موضوع آن، نیست شدن خود، و پیوستن به خالق هستی و روش آن اصلاح و کنترل نفس و ترک علایق دنیوی و ریاضت و [[خویشتن داری]] است.<ref>چیتیک، ویلیام. ''درآمدی بر تصوف'' ترجمه محمد رضا رجبی مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب چاپ اول ۱۳۸۶ صفحهٔ ۲۵</ref><ref>کولپینارلی، عبدالباقی. ''تصوف در یکصد پرسش و پاسخ'' ترجمه دکتر توفیق سبحانی نشر دریا ۱۳۶۹</ref>
ظاهراً واژه صوفی در قرن دوم هجری، در برخی از سرزمینهایسرزمین‌های اسلامی، بخصوص در [[میان‌رودان]]، متداول شد. کسانی که در قرن دوم [[صوفی]] خوانده می‌شدند، تشکیلات اجتماعی و مکتب و نظام فکری و عرفانی خاصی نداشتند؛ به‌عبارت دیگر، تشکیلات [[خانقاه|خانقاهی]] و رابطه مرید و مرادی و آداب و رسوم خاص صوفیه، و هم‌چنین نظام فکری و اعتقادی ای که جنبه نظری تصوف را تشکیل می‌دهد، در قرن دوم و حتی در ربع اول قرن سوم پدید نیامده بود.
 
[[پرونده:Whirlingdervishes.JPG|بندانگشتی|چپ|300px|صوفیان در [[سماع]]]]
خط ۱۱۱:
 
;تدوین نظری و ذوقی
مرحله دوم این دوره (ربع آخر قرن ششم تا پایان قرن هفتم) با عارفان نامور و تأثیر گذاریتأثیرگذاری مانند: [[عطار نیشابوری]] (م۶۱۸)، مولوی (م ۶۷۲)، روزبهان بقلی (م۶۰۶)، [[شهاب الدین سهروردی]] (م۶۸۸) و ابن فارض (م ۶۳۲) عصر طلایی عرفان را ببار نشست. در این دوره عرفان ادبی با مولوی و عراقی و عرفان نظری با محی الدین و شاگردانش به اوج رسید به گونه‌ای که دوره‌های بعدی عرفان بسیار متأثر از فرزانگان این مرحله است.
 
قرن هفتم، تصوف و عرفان شاهد تلفیق عرفان و حکمت اشراق و تدوین مکتب عرفانی (عرفان نظری) توسط ابن عربی است. خانقاه‌ها رواج بیشتر یافت و طریقه کبراویه و اندیشه اشراقی در آن‌ها چشمگیر بود. یورش مغول در ۶۱۶ ق بود و موجب پراکندگی علما و صوفیه شد و انزواگری افراطی توسط بعضی صوفیه در این دوره شکل یافت و عده‌ای دیگر از بزرگان مانند مولوی و سعدی و [[فخرالدین عراقی]] به مسافرت و مهاجرت پرداختند. علاوه بر فصوص ابن عربی کتب دیگری نیز برای علمی کردن تصوف (آثار قونوی، عوارف المعارف سهروردی، مرصادالعباد نجم دایه) تألیف شد. از نیمه دوم سده هفتم چند صوفی و عارف شیعی به ترویج تصوفی متمایز پرداختند. شعر عرفانی توسط سعدی، مولوی، و [[اوحدالدین کرمانی]] رشد یافت و مورد اقبال همگانی قرار گرفت. [[خواجه نصیرالدین طوسی]] ضمن نقد از قلندران و درویشان لاابالی از مدافعان تصوف (در آثار خود) و بزرگانی چون حلاج و بایزید بود.<ref>{{پک|سید ضیاءالدین سجادی|۱۳۷۲|ک=مقدمه‌ای بر مبانی عرفان و تصوف|ص=106}}</ref>
خط ۲۷۶:
 
گرچه از نظر برخی دیگر مرد به معنای جنسیتی آن در پیشگاه خدا مطرح نیست عطار در تذکره اولیاء هنگامیکه به زندگی رابعه (بزرگ زن صوفی) می‌پردازد می‌گوید<ref>عطار نیشابوری. فریدالدین محمد، ''گزیده تذکرةالاولیاء'' به کوشش محمد استعلامی. انتشارات امیر کبیر چاپ سوم ۱۳۷۰ صفحهٔ ۶۱</ref> {{نقل قول|اگر کسی گوید ذکر او در صف رجال چرا کرده‌ای گویم که خواجه انبیا علیهم السلام می‌فرماید :ان الله لاینظر الی صورکم الحدیث. کار به صورت نیست به نیت است. کما قال علیه السلام یحشر الناس علی نیاتهم … چون زن در راه خدای مرد بود او را زن نتوان گفت. چنان‌که عباسه طوسی گفت :چون فردا در عرصات قیامت آواز دهند که یا رجال! نخست کسی که پای در صف رجال نهد، مریم بود علیها السلام.
کسی که اگر در مجلس حسن حاضر نبودی ترک مجلس کرد ی، وصف او در میان رجال توان کرد. بل معنی حقیقت آن است که اطنجا که این قوم هستند همه نیست توحید‌اندتوحیداند. در توحید، وجود من و تو که ماند تا به مرد و زن چه رسد. چنان‌که بوعلی فارمذی می‌گوید رضی الله عنه نبوت عین عزت و رفعت است. مهتری و کهتری در وی نبود. پس ولایت همچنین بود. خاصه رابعه که در معاملت و معرفت مثل نداشت و معتبر جمله بزرگان عهد خویش بود و بر اهل روزگار حجتی قاطع بود .}}
همچنین برخی از صوفیان زندگی زناشویی را جایگزین آتش جهنم می‌دانستند و صبر دربارهٔ این بلا را مایه رستگاری می‌شمردند.<ref>{{یادکرد وب
|نشانی =http://www.wrc.ir/?action=Scholar.View&Group=1&ID=1018