روان‌شناسی: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
جز ویرایش 185.124.114.200 (بحث) به آخرین تغییری که FreshmanBot انجام داده بود واگردانده شد
برچسب: واگردانی
FreshmanBot (بحث | مشارکت‌ها)
جز ←‏دوره [[رفتارگرایی]]: اصلاح فاصله مجازی + اصلاح نویسه با استفاده از AWB
خط ۷۲:
رفتارگرایی در تمامی سال‌های آغازین سده بیستم به عنوان مدل غالب روان‌شناسی مطرح بود. دلیل عمده این سرآمد بودن خلق و کاربرد موفق (نه حداقل از آنچه به نام تبلیغ) تئوری‌های [[شرطی‌شدن کلاسیک|شرطی شدن]] به عنوان مدل‌های علمی رفتار انسان بود. به‌هرحال، کم‌کم مشخص شد که علی‌رغم آنکه رفتارگرایی اکتشافات مهمی صورت داده بود ولی به عنوان یک تئوری راهنمای رفتار انسان نا کارآمد به‌نظر می‌رسید. بازبینی کتاب"[[رفتار کلامی]] اثر اسکینر توسط [[نوام چامسکی]] (با هدف توضیح فرایند [[اکتساب زبان]] در یک چهار چوب رفتارگرایی) به‌عنوان یکی از عوامل اصلی ختم‌کننده دوران رفتارگرایی به‌شمار می‌آید.
 
چامسکی اثبات نمود که زبان را نمی‌توان به‌صورت انحصاری از طریق شرطی شدن آموخت؛ زیرا مردم قادرند جملاتی بی‌همتا در ساختار و معنا را بیان کنند که بتنهایی از طریق تجارب روزمره زندگی قابل تولید نیستند. این مباحث مؤید آنست که فرایندهای درونی ذهن که رفتارگرایان آن‌ها را تحت عنوان توهم رد می‌کردند، واقعاً وجود دارند. به همین شکل، کار [[آلبرت بندورا]] نشان داد که کودکان قادرند [[تئوری یادگیری اجتماعی|یادگیری از طریق مشاهدات اجتماعی]] را بدون تغییر در رفتار علنی بیاموزند و بنابر اینبنابراین بیشتر بروی بازنمایی‌های درونی حساب باز نمایند.
 
'روان‌شناسی بشر دوستانه' در سال ۱۹۵۰ بوجود آمد و به‌عنوان عکس‌العملی نسبت به [[روان‌شناسی مثبت‌گرا|مثبت‌گرایی]] و تحقیقات علمی ذهن بکار خود ادامه داد. تأکید این روان‌شناسی بر نظریه [[پدیدارشناسی|پدیدار شناختی]] تجارب انسانی بوده و در جستجوی فهم ابناء بشر و رفتار آن‌ها از طریق انجام [[تحقیقات کیفی روان‌شناسی|تحقیقات کیفی]] برآمد. ریشه‌های تفکرات بشر دوستانه در [[اگزیستانسیالیسم|اگزستانسیالیست‌ها]] و فلسفه [[پدیدارشناسی|پدیدار شناختی]] بوده و بسیاری از روان‌شناسان بشری روش علمی را کاملاً رد نموده و اعتقاد داشتند که سعی در تبدیل تجارب انسان به واحدهای اندازه‌گیری باعث تخلیه کلیه معانی و ارتباطات او به‌عنوان موجودی زنده خواهد گشت.