اسفندیار منفردزاده: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
NMasiha (بحث | مشارکت‌ها)
جز ←‏جایگزینی با [[وپ:اشتباه|اشتباه‌یاب]]: آنجاهستند⟸آنجا هستند، داره⟸دارد، هفتادسالگی⟸هفتاد سالگی
خط ۲۳:
| سازهای_برجسته = [[پیانو]]
}}
'''اسفندیار منفردزاده''' (زادهٔ [[۲۴ اسفند]] [[۱۳۱۹]] در [[تهران]]<ref>[http://parand.se/t-yadman-esfand.htm از «صدای بی‌صدا» تا «سکوتم را مکن باور» (یادمان هفتادسالگیهفتاد سالگی «اسفندیار منفردزاده»)]</ref>) [[موسیقی‌دان]]، [[آهنگ‌ساز]] و [[تنظیم‌کننده|تنظیم‌کنندهٔ]] [[ایران|ایرانی]] است.
 
== زندگی‌نامه ==
خط ۵۱:
این رفت‌وآمدها با به پایان رسیدن صداگذاری و دوبلهٔ فیلم بیشتر و بی‌پولی پروژه، فشرده‌تر و سخت‌تر می‌شود. تا آن که شبی از روزی که دیگر خلق همه از این به تأخیر و تعویق افتادن‌ها تنگ شده و کار دارد به رنجیدگی خاطر و آزردگی دل می‌کشد، «منفردزاده» با قرار قبلی و با کمک «شهبال» سر راه به رستورانی که «فرهاد» شب‌ها در آنجا می‌خواند می‌رود.
ساعتی به انتظار تمام شدن نوبت خواندن فرهاد می‌نشیند و ساعت سه بامداد او را به همراه «شهبال شب‌پره» یکی از اعضای گروه «بلک‌کتز» که آن زمان «فرهاد» خوانندهٔ آن گروه است، برمی‌دارد و از «[[رستوران کوچینی]]» در حوالی «بلوار الیزابت» می‌رانند تا برسند به «استودیو طنین» در خیابان «ثریا» کوچهٔ «رامسر».
آن‌موقع از شب، استودیو آماده است. «گرجی» صدابردار و «محمد اوشال» با قرار قبلی آنجاهستند؛آنجا هستند؛ «ناصر غواص» از جوانان علاقه‌مندی که معمولاً همان دور و برها هستند هم دم دست است. دیروقت است و چیزی به پگاه نمانده، قبل از اینکه «فرهاد» از پا در بیاید و به خواب بیفتد باید کار را تمام کرد.
پس «شهبال شب‌پره» پشت درام می‌نشیند و «محمد اوشال» روی کلیدهای پیانو خم می‌شود و گیتار هم که دست خود «فرهاد» است و «اسفندیار منفردزاده» کنترباس را بدست می‌گیرد. «شهرام غواص» را صدا می‌زنند که بیاید و «سوت» را بزند. می‌آید. می‌زند و «فرهاد» می‌خواند. کل کار و اجرا در یک برداشت ـ بدون تکرار دوباره ـ ضبط و تمام می‌شود. ساعتی بعد که پگاه سر می‌زند، ترانهٔ «جمعه» متولد شده‌است.
«جمعه» با صدای «فرهاد»، بی‌هیچ چشم‌داشت مادی، و صرفاً در جهت حمایت از «امیر نادری»، و فیلم «خداحافظ رفیق»، به او هدیه می‌شود. این ترانه کمی بعدتر با صدای «گوگوش» هم اجرا شد و به بازار آمد؛ ولی اجرای «جمعه» با صدای فرهاد که تلخ می‌خواند بیشتر مورد قبول افتاد و ماندگار شد. او با صدای خود، این ترانه را به یاد و خاطرهٔ نسل و زمانهٔ ما پیوند زد.
هفت سال بعد از انتشار این ترانه، بار دیگر جمعه‌ای دیگر در تاریخ مبارزات مردمی ایران، رخت عزا تن می‌کند و سیاه‌پوش می‌شود. جمعه‌ای که هفدهم شهریور ماه سال پنجاه و هفت است. هنوز روزی از وقوع این کشتار نگذشته که نسخهٔ دوم ترانهٔ «جمعه» در تنظیم و اجرایی تازه، با ریتمی متفاوت و کوبنده به بازار می‌آید.
«اسفندیار منفردزاده»، در اجرای صدای چکش‌واری که در شروع نمونهٔ بازخوانی شدهٔ این ترانه می‌شنویم؛ از کوبش ضربه‌های برهم دو پاره سنگ، و در ادامه از صدای «اسفندیار قره‌باغی»، خوانندهٔ سرود مشهور «ای ایران»، برای بخش کورال و همسرایی بهره گرفته بود و «فرهاد» که این‌بار آن را با حس و حالی متفاوت از اجرای اول می‌خواند.
این اجرای تازه با نام «جمعه برای جمعه»، در همدلی با واقعهٔ جمعهٔ سیاه ۱۷ شهریور منتشر شد و بعد از واقعهٔ «سیاهکل» پیوندی همیشه با آن رویداد تاریخی نیز دارد.<ref>دارهدارد از ابر سیاه خون می‌چکه! (تاریخچهٔ ترانهٔ جمعه)</ref>
 
== بعد از انقلاب ==