کمونیسم: تفاوت میان نسخه‌ها

[نسخهٔ بررسی‌نشده][نسخهٔ بررسی‌نشده]
محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
Rezabot (بحث | مشارکت‌ها)
توصیف مارکس
خط ۸:
کمونیسم شامل انواع مکاتب فکری می‌شود که شامل [[مارکسیسم]]، [[آنارشیسم]] (کمونیسم آنارشیست) و دیگر ایدئولوژی‌های سیاسی است که در کنار هم قرار دارند. همه اینها تجزیه و تحلیل و گفتمان انتقادی را به اشتراک می‌گذارند که نظم فعلی جامعه از نظام اقتصادی آن یعنی [[سرمایه‌داری]] حاصل می‌شود؛ که در این نظام دو طبقه اجتماعی بزرگ وجود دارد: [[طبقه کارگر]] - که باید برای زنده ماندن و اکثریت در جامعه تشکیل دهند - و [[طبقه سرمایه‌دار]] - اقلیتی که بر ابزار تولید مالکیت خصوصی دارد و به استخدام طبقه کارگر اقدام می‌کند - و این درگیری میان این دو طبقه ریشه همه مشکلات جامعه است و در نهایت از طریق یک انقلاب کارگری حل خواهد شد. انقلاب طبقه کارگر را در قدرت قرار داده و به نوبه خود مالکیت اجتماعی وسیعی از تولید را ایجاد می‌کند که بر اساس این تحلیل، عنصر اصلی در تحول جامعه به سوی کمونیسم است.
 
[[کارل مارکس]] معتقد است برای تبدیل یک جامعه از وضعیت تولید [[سرمایه‌داری]] به حالت تولید کمونیسم، می‌بایست دوران گذاری را طی کرد و این امر به یکباره امکان‌پذیر نیست، مارکس این دوران گذارار را تحقق [[دیکتاتوری پرولتاریا]] با [[انقلاب کمونیست|انقلاب کارگری]] می‌نامد. [[محمدرضا نیکفر]] فیلسوف سیاسی چپگرا معتقد است که اساساً معنی دیکتاتوری پرولتاریا در ادبیات مارکس، به هژمونی طبقه کارگر دلالت دارد و نه مفهوم دیکتاتوری در ادبیات سیاسی امروزی.<ref>{{یادکرد وب|نویسنده=|کد زبان=|تاریخ=Oct 12, 2011|وبگاه=youtube.com|نشانی=https://www.youtube.com/watch?v=N9VwKKsKmoU|عنوان=پرگار: کارل مارکس}}</ref>
 
[[فریدریش انگلس|فدریش انگلس]] اصول اولیه و مبانی کمونیسم و همچنین مفاهیمی مانند جامعه، تاریخ و نظام‌های اقتصادی را از منظری مارکسیستی و با استفاده از نظریه ماتریالیسم تاریخی در کتابی با عنوان [[اصول کمونیسم]] شرح می‌دهد. از این کتاب به عنوان پایه‌ای برای نوشتن مانیفست دیگری برای حزب کمونیست بهره گرفته شده‌است.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=Marx and Engels: Their Contribution to the Democratic Breakthrough. August H. Nimtz. p. 53|نام خانوادگی=|نام=|ناشر=|سال=|شابک=|مکان=|صفحات=}}</ref>
 
در برخی کشورها همچون [[اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی|شوروی]]، [[چین]] و [[کوبا]]، احزاب کمونیست موفق شدند قدرت دولتی را از طریق انقلاب و جنگ چریکی بدست بیاوردند. این عمل آن‌ها هرچند لزوماً به اجرای کامل سوسیالیسم منجر نشد،نشمحمد رسول اللاه

دوش دیدم که ملاِک در میخانه زدند گل آ دم بسرشتندو به میخانه زدند

د، اما به شکلی از اقتصاد دولتی با برداشتهایی سوسیالیستی برای اداره دولت و جامعه منجر گشت. {{نیازمند منبع|date=فوریه ۲۰۱۸}}
 
نظام سوسیالیستی، حالتی گذار از سرمایه‌داری خصوصی و دولتی به کمونیسم مطلق است که نباید با آن یکی پنداشته شود. {{نیازمند منبع|date=فوریه ۲۰۱۸}}
سطر ۲۴ ⟵ ۲۸:
</blockquote>
 
[[مارکس]] یه ادم احمق بود که با همکار احمقتر خود به نام لنین که یک بی شعور به تمام معنابود ان ها با همکاری یک دیگر جهان را به گند کشیدند این دو مذهبی و بچه شیعه بودند که نماز خود را اول وقت به جا میاوردند .ت و یک نماز روزه قضا نداشتند و در تمام بیستو دو بهمن ها مشت محکمی بر دهان یابه گویه امریکا میزدند و شعار محبوب آن ها این بود آمریکا هیچ غلطی نمیتواند بکند
[[مارکس]] تفاوت کمونیسم خود را با واژهٔ علمی متمایز می‌کند. کمونیسم [[مارکس]] کمونیسمی است که بر مبنای آزادی [[طبقه کارگر|طبقهٔ کارگر]] بنا شده‌است. [[طبقه کارگر]] بنا بر نقشی که در مناسبات تولید بر عهده دارد، مجبور است نیروی کارش را بفروشد. این فروش نیروی کار کارگر را تبدیل به ماشین می‌کند و او را از ماهیت انسانی‌اش تهی می‌سازد. این استثمار برای استمرار خویش دولت را می‌آفریند، نهادی به نام خانواده (در مفهوم مدرن آن) را بنیان می‌نهد که [[پدرسالار]] است. این روابط حتی در یک خانوادهٔ [[لزبین]] هم در این جامعهٔ [[پدرسالار]] بازتولید می‌شود. این روابط پدرسالارانه به زن به چشم جنس دوم نگاه می‌کند و طبعاً چون پدر در راس خانواده قرار دارد، کودکان و زنان همگی جزیی از مایملک پدر محسوب می‌شوند. مارکس در مانیفست می‌گوید:
 
[[مارکس]] تفاوتفاوت کمونیسم خود را با واژهٔ علمی متمایز می‌کند. کمونیسم [[مارکس]] کمونیسمی است که بر مبنای آزادی [[طبقه کارگر|طبقهٔ کارگر]] بنا شده‌است. [[طبقه کارگر]] بنا بر نقشی که در مناسبات تولید بر عهده دارد، مجبور است نیروی کارش را بفروشد. این فروش نیروی کار کارگر را تبدیل به ماشین می‌کند و او را از ماهیت انسانی‌اش تهی می‌سازد. این استثمار برای استمرار خویش دولت را می‌آفریند، نهادی به نام خانواده (در مفهوم مدرن آن) را بنیان می‌نهد که [[پدرسالار]] است. این روابط حتی در یک خانوادهٔ [[لزبین]] هم در این جامعهٔ [[پدرسالار]] بازتولید می‌شود. این روابط پدرسالارانه به زن به چشم جنس دوم نگاه می‌کند و طبعاً چون پدر در راس خانواده قرار دارد، کودکان و زنان همگی جزیی از مایملک پدر محسوب می‌شوند. مارکس در مانیفست می‌گوید:
 
<blockquote> «آیا به ما حمله می‌کنید که می‌خواهیم به استثمار کودکان توسط پدران و مادران خاتمه دهیم؟ درست است ما به این جنایت اعتراف می‌کنیم.» </blockquote>