نظام اقتصادی: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
Adlerbot (بحث | مشارکت‌ها)
جز ربات: اصلاح نیم فاصله مجازی
Tanhabot (بحث | مشارکت‌ها)
جز ربات: جراحی پلاستیک و زیباسازی
خط ۱:
'''نظام اقتصادی''' به عنوان یکی از مهمترین ارکان بنیان اقتصادی هر کشور نقش بسزایی در فرهنگ ٬ معیشت و پیشرفت جوامع ایفا می‌کند٬پدیده‏هایی مثل [[فقر]] و [[ثروت]] ٬ عدالت و بی‏عدالتی و ایجاد انگیزه فردی یا عدم وجود آن همگی تحت تاثیر نظام اقتصادی و در چهارچوب آن به‏وجود می‏آیند.
 
یک نظام اقتصادی مانند نظام اقتصادی [[سرمایه‌داری]] می‏تواند در ابتدا با تکیه یکسویه بر [[اصالت فرد]] و به رسمیت شناختن آزادی‏های نامحدود فردی و ارجحیت منافع فرد بر جمع ٬ زمینه ایجاد انگیزه فعالیت اقتصادی در افراد را به‏وجود بیاورد و با تکیه بر مکانیسم بازار مخصوصا در زمینه [[توزیع درآمد]] و مخالفت با دخالت دولت در فعالیت‏های اقتصادی ٬ فقر و تضاد طبقاتی را گسترش دهد و در پایان باعث افزایش نارضایتی و کاهش انگیزه اقتصادی در قشر ناراضی و در نهایت کاهش کارایی شود.
 
همچنین یک نظام اقتصادی مثل نظام اقتصادی [[سوسیالیسم]] می‏تواند با تکیه بر اصالت جمع و به منظور جلوگیری از پیامدهای مکانیسم بازار با تمرکز برنامه‏ریزی و نفی آزادی‏های فردی در زمینه مالکیت ٬سرمایه‏گذاری‏انتخاب شغل و مصرف‏ضمن تامین معیشت عمومی در حد نیازهای اولیه و برقراری برابری نسبی ٬ امکان فعالیتهای اقتصادی افراد را سلب کرده و موجب بی‏انگیزگی فرد و پایین آمدن کارایی شود.پس لزوم شناخت نظام اقتصادی از دیدگاههای مختلف مطرح می‏شود.اولین دیدگاه این است که نظام اقتصادی به صورت واقعیتی درنظر گرفته شود.هدف٬شناختن اجزا نظام و سازوکار آن است اینکه یک نظام اقتصادی برای نیل به اهدافش چگونه عمل می‏کند و در مقایسه با سایر نظام‏ها تا چه حد توفیق داشته است.اما شناخت مبانی فکری نظام مورد توجه نمی‏باشد.نمونه این دیدگاه '''شنیستر''' و '''نوردیکه''' هستند که در کتاب «سیستمهای اقتصادی »تنها به توضیح نظامها‏های اقتصادی و عملکرد آنها پرداخته‏اند.
 
دومین دیدگاه به این شکل است که شناخت یک نظام اقتصادی را مستلزم شناخت مبانی فکری و ارزشی آن می‏داند٬زیرا نظام‏های اقتصادی در حقیقت با اصول و جهانبینی‏های متفاوت حاکم بر خود٬ساختارهای تصمیم‏گیری٬اطلاعاتی و انگیزشی متفاوتی را شکل می‏دهند و در صحنه عمل نیز از همدیگر متمایز می‏شوند.اما این مبانی فکری و اصول ارزشی نیز به عنوان یک واقعیت موجود نگریسته می‏شوند و اشکالات و کاستی‏های آن که در عملکرد و نظام اقتصادی و نتایج آن تاثیر می‏گذارد٬مورد توجه نیست.نمونه این دیدگاه هم '''ژوزف لاژوزی''' است که در کتاب «نظامهای اقتصادی» خود تا حدی مبانی فکری و ارزشی نظامهای اقتصادی را مورد توجه قرار داده است.