جیدو کریشنامورتی: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
بدون خلاصۀ ویرایش
برچسب‌ها: متن دارای ویکی‌متن نامتناظر ویرایش همراه ویرایش از برنامهٔ همراه ویرایش با نرم‌افزار آی‌اواس
بدون خلاصۀ ویرایش
برچسب‌ها: متن دارای ویکی‌متن نامتناظر ویرایش همراه ویرایش از برنامهٔ همراه ویرایش با نرم‌افزار آی‌اواس
خط ۷۹:
در سال ۱۹۰۳ خانواده وی در کاداپا ([[:en:Kadapa|Kadapa]]) اقامت گزیدند؛ جایی که در آن او در طی اقامت قبلی [[مالاریا]] گرفته بود. کریشنامورتی سالهای زیادی درگیر رنج ناشی از این [[بیماری]] بود. او کودکی حساس، مریض احوال، مبهم و رؤیایی بود و اغلب در نگاه دیگران، انسانی با [[کم‌توانی ذهنی]] تلقی می‌شد؛ به همین دلیل به‌طور مرتب در مدرسه توسط [[آموزگار|معلمان]] و در خانه توسط پدرش مورد تنبیه قرار می‌گرفت.
 
در خاطراتی که در سن هجده سالگی نوشته‌است،نوشته‌ است، کریشنامورتی تجارب [[فوق طبیعیماوراءالطبیعه|متافیزیکی]] خود را شرح داده،داده؛ مانند «رویت» خواهرش، که در سال ۱۹۰۴ درگذشته بود و مادرش، که در سال ۱۹۰۵ فوت کرده بود. او در دوران کودکی اش پیوندی با طبیعت ایجاد کرد که برای بقیه عمر همراهش بود.
 
پدر کریشنامورتی (نارایانیاه) پس از سال ۱۸۸۲ علاوه بر [[برهمین]] بودن، یک [[انجمن تئوسوفی|تئوسوفیست]] نیز محسوب می‌شد. به همین خاطر پس از [[بازنشستگی|بازنشسته]] در پایان سال ۱۹۰۷ و محدود شدن دارایی اش، به دنبال اشتغال در ستاد انجمن عرفانی در ادیار بود. وی سرانجام توسط انجمن به عنوان کارمند استخدام شد و با خانواده‌اش در ژانویه سال ۱۹۰۹ به ادیار نقل مکان کرد.
خط ۸۶:
در آوریل سال ۱۹۰۹ [[چارلز وبستر لیدبیتر]] برای اولین بار کریشنامورتی را در ساحل رودخانه آدیار دید. این شخص که ادعای روشن بینی داشت معتقد بود که کریشنامورتی دارای شگفت انگیزترین هاله‌ای است که تا به حال دیده است؛ «هاله‌ای که نشانی از ذره‌ای خودخواهی در آن نبود.» اگرچه این توصیف با ظاهر بیرونی کریشنامورتی، که به گفته شاهدان عینی، معمولی، غیر محترم و ژولیده بود سنخیتی نداشت.
 
با این‌که دیگران او را «یک فرد کم هوش» با ظاهری ساده‌لوح می‌دیدند که اغلب «یک حالت خلأ» با خود دارد لیدبیتر کاملا متقاعد شده بود که این پسر به یک معلم روحانی و سخنران بزرگ تبدیل می‌شود، و به احتمال زیاد «حاملی برای خداوند پرنیان» خواهد بود (منظور از خداوند پرنیان در [[دکترین]] تئوسوفیسم،[[انجمن تئوسوفی|تئوسوفیست]]، یک وجود عالی روحانی است که به صورت دوره‌ای بر روی زمین به عنوان معلم جهانی برای هدایت و تکامل نوع بشر ظاهر می‌شود.)
 
[[پوپال جایاکار]] حدود ۷۵ سال بعد- در بیوگرافی نوشته شده دربارهٔ کریشنامورتی- مطالبی را به نقل از وی دربارهٔ دوره‌ای از زندگی اش بیان کرد: "پسر همیشه می‌گفت: من هر چه شما می‌خواهید انجام خواهم داد. یک عنصر سرسپردگی و فرمانبرداری در او وجود داشت. پسر مبهم بود، نامطمئن و [[ژولیده]]. او مانند یک ظرف بود با یک سوراخ بزرگ در آن، هر چیزی در آن گذاشته می‌شد می‌رفت و هیچ چیز باقی نمی‌ماند. "
خط ۹۴:
کریشنامورتی (بعدها دوستانش او را کریشناجی می‌نامیدند) و برادر کوچک‌ترش نیتیاناندا (نیتی) مدتی به صورت خصوصی در محوطه انجمن عرفانی مَدرَس آموزش دیدند و بعد از آن برای آموزش و تحصیلات بیشتر به انگلستان آورده شدند و در معرض زندگی مفرح و مرفه اروپایی قرار گرفتند.
 
با وجود مشکلاتی که در امورات مدرسه و نیز نگرانی‌هایی که دربارهٔ توانایی‌های او و وضعیت جسمانی اش وجود داشت، کریشنامورتیِ چهارده ساله توانست طی شش ماه [[زبان انگلیسی]] را به خوبی صحبت کرده و بنویسد. لیدبیتر می‌گوید که بعدها کریشنامورتی کشف شدنش توسط وی را [[واقعه]] ایواقعه‌ای می‌دانست که باعث نجات زندگی اش شده بود. اغلب از او پرسیده می‌شد که اگر او توسط لیدبیتر کشف نمی‌شد چه اتفاقی برایش می‌افتاد. او بی‌درنگ پاسخ می‌داد: «من می‌مردم»
 
در طول این زمان، کریشنامورتی یک رابطه قوی با [[آنی بسانت]] ایجاد کرد و به او به چشم مادرش نگاه می‌کرد. پدر او، که در ابتدا به قیومیت حقوقی بسانت از کریشنامورتی موافقت کرده بود، با چرخش نگاه‌ها و توجه دیگران به فرزندش نقش کمرنگ‌تری گرفت. در سال ۱۹۱۲ او از بسانت به منظور باطل کردن اعلام توافق سرپرستی شکایت کرد. پس از یک مبارزه طولانی حقوقی، بسانت سرپرستی کریشنامورتی و نیتیا را گرفت.
 
در نتیجه این جدایی از خانواده و خانه، کریشنامورتی و برادرش (که رابطه‌شان همیشه بسیار نزدیک بود) به یکدیگر وابسته‌تر شدند و در سال‌های بعد اغلب با هم سفر می‌کردند.
خط ۱۰۸:
در حالی که کریشنامورتی در ورزش استعدادی طبیعی داشت، اما همیشه با تحصیلات رسمی مشکل داشت و در تحصیلات آکادمیک استعداد نداشت. او در نهایت پس از تلاش‌های متعدد از گرفتن پذیرش برای [[تحصیلات دانشگاهی]] منصرف شد. او زبان‌های خارجی را یادگرفت و هم‌زمان به صورت روان به چندین زبان صحبت می‌کرد.
 
تصویر عمومی ایعمومی‌ای که از او توسط عارف‌ها ترسیم شده، «ظاهری پاک و بی‌آلایش، نیتی معتدل، با دیدگاهی جهان شمول و اخروی، و تقریباً بی گرایشی ایبی‌گرایش سعادت‌آمیز بوده‌است». همه اینهااین‌ها تصاویر عموم از کریشنامورتی بود که تا پایان زندگی اشزندگی‌اش نیز تغییری نکرد.
از همان اوایل مشخص بود که او «به طور ذاتی برخوردار از مانیتیسم شخصی است؛ البته نه از نوع فیزیکی آن، بلکه جذبه‌ای که در اثر سادگی بیش از حد وی مخاطب را برانگیخته و در او حس احترام ایجاد می‌نمود.» اگر چه، گاهی در زمانی که رشد می‌کرد نشانه‌هایی از عصیان نوجوانی و بی‌ثباتی عاطفی نشان می‌داد، مثلاً از [[رژیم غذایی]] تحمیل شده بر او ناراحت بود، به وضوح با تبلیغات در مورد خودش مسئله داشت و گاهی اوقات ابراز شک و تردیدهایی در مورد آینده تجویز شده برای او می‌کرد.