سقیفه بنی‌ساعده: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
با فرض حسن نیت ویرایش Maani1466 (بحث) خنثی‌سازی شد: وپ: القاب. (توینکل)
برچسب: خنثی‌سازی
FreshmanBot (بحث | مشارکت‌ها)
جز اصلاح فاصله مجازی + اصلاح نویسه با استفاده از AWB
خط ۱:
{{تمیزکاری}}
{{محمد۲}}
'''سقیفهٔ بنی ساعده''' جایگاه و ایوانی سرپوشیده و دارای سقف در [[مدینه]] که مربوط به قبیله بنی ساعده بوده استبوده‌است و مردمان در مشاورانشان در آن گرد می‌آمده‌اند.
 
نام سقیفهٔ بنی‌ساعده {{به عربی|سقيفة بني ساعدة}} در میان [[مسلمانان]] معروف و مشهور است، به این دلیل که بلافاصله پس از درگذشت [[محمد بن عبدالله]] پیامبر [[اسلام]]، عده‌ای از اصحاب وی که به [[انصار]] و [[مهاجران]] شهرت داشتند، بر خلاف نظر محمد که در [[غدیر خم]] [[علی بن ابیطالب]] را به عنوان جانشین پس از خود انتخاب کرده بود ، در آن محل برای تعیین [[خلیفه]] بعد از پیامبر به دعوت [[سعد بن عباده]] رئیس قبیلهٔ [[خزرج]] جمع شدند و [[ابوبکر]] را به عنوان خلیفه انتخاب کردند.<ref>تاریخ کامل ابن اثیر، ترجمه سید حسین روحانی، ج ۳، ص ۱۱۹۹</ref><ref>تاریخ طبری، ترجمه ابوالقاسم پاینده، ج ۴، ص ۱۳۴۲</ref>
خط ۱۴:
 
سپس در این هنگام [[حباب ابن منذر]] از انصار و از مجاهدین [[بدر]] پیشنهاد داد که دو امیر یکی از انصار و دیگری از مهاجرین انتخاب شوند.<ref name=Madel /> بعد از آن‌که سر و صدا و هیجان گروه خوابید عمر از ابوبکر خواست که دستش را جلو بیاورد و با او بیعت نمود. به‌دنبال او سایر مهاجرین و انصار نیز با ابوبکر بیعت نمودند.<ref name=Madel />
سقیفه هنگامی کاملاً به نفع ابوبکر شد که [[بنی اسلم|بنی اسلمیان]] که شاخه‌ای از خزرجیان بودند در تعدادی زیاد به مدینه آمدند و با ابوبکر بیعت کردند. بنی اسلمیان عشیره‌ای بودند که عشق و وفاداری‌شان به محمد شهرهٔ عام بود و به همین خاطر توسط محمد به آنهاآن‌ها عنوان مهاجرین اطلاق شد. بنی اسلم دشمنی دیرین با انصار داشتند. آنهاآن‌ها حتی با اشاره عمر با [[سعد بن عباده]] که با ابوبکر بیعت نکرده بود نیز درگیر شدند.<ref name=Madel />
 
ابن‌عباس روایت می‌کند که عمر در هنگام شرح واقعه سقیفه، در مورد شتابزده و بدون برنامه بودن بیعت با ابوبکر می‌گوید که «کاری شتاب‌زده (فلته) بود که خدا مردم را از شر آن نگه‌داشت.»<ref name=Madel /><ref name=Hadi />
خط ۲۱:
[[ویلفرد مادلونگ]] عنوان می‌کند که هرچند که اکثر تاریخ‌نگاران قبول دارند که سقیفه توسط انصار شروع شد، اما این‌که شورا در ابتدا جهت تعیین خلیفه مسلمانان راه‌اندازی شده بود را زیر سؤال می‌برند. به نوشته مادلونگ، ایده [[خلافت]] ایده‌ای نبود که تا آن هنگام در بین مسلمانان مطرح شده باشد. شواهدی مانند گفتگوهای مطرح شده در جلسه نشان می‌دهد که هدف اولیه انصار از تشکیل سقیفه تصمیم‌گیری در مورد نحوهٔ ادارهٔ شهر مدینه پس از درگذشت پیغمبر بوده؛ زیرا اوس و خزرجیان گمان داشتند که پس از درگذشت پیغمبر، مهاجرین به مکه بازخواهند گشت و باید برای آینده اداره مدینه توسط ساکنان اولیه آن تصمیم‌گیری شود.<ref name=Madel />
 
هرچند که اهل سنت و بیشتر تاریخ‌نگاران غربی عنوان می‌دارند که علی به سبب جوانی در زمان درگذشت پیغمبر، و نداشتن تجربه سیاسی شانسی برای خلافت نداشت. مادلونگ بیان می‌دارد که اگر قرار بود جانشینی با توجه به قرابت و نزدیکی فامیلی با محمد تعیین شود، علی با توجه به این‌که داماد و پدر نوه‌های محمد بود، شانس زیادی داشت. همچنین با توجه به آنکه خزرجیان خود را هم‌خون با [[بنی هاشم]] می‌دانستند (مادر هاشم پدر [[عبدالمطلب]] خزرجی بوده‌است)، شانس انتخاب یکی از بنی هاشم به عنوان عشیره پیامبر و به طوربه‌طور خاص علی وجود داشته‌است.<ref name=Madel />از همه مهمترمهم‌تر اینکه علی در حج الوداع که آخرین حج پیامبر اسلام بوده است،بوده‌است، درهنگام بازگشت از سفر و در منطقه غدیر خم در برابر حدود هفتاد هزار نفر از مسلمانان از سوی محمد به عنوان جانشین پس از خود انتخاب شده بود. این امر به صورت متواتر در بیانات بزرگان اسلام آورده شده استشده‌است.
 
[[هادی عالم زاده]]، استاد تاریخ و تمدن اسلامی دانشگاه تهران، دلایل انتخاب ابوبکر را چنین برمی‌شمارد:
خط ۳۹:
# سخن علی به عمر: «شیر خلافت را بدوش که برای تو نیز نصیبی خواهد بود، امروز زمام آن را محکم برای ابوبکر در دست‌گیر، تا فردا در اختیار تو باشد»
#
این موارد بنابر دیدگاه شیعه نشان از برنامه‌ریزی قبلی ابوبکر برای این واقعه می‌باشد. به گفته آنان برخلاف آنچه عمر ادعا کرده استکرده‌است بیعت ابوبکر کاری شتاب‌زده و بی‌اندیشه (فلته) نبوده است.<ref name="Hadi" />
 
== دیدگاه اهل تسنن ==
خط ۴۶:
«من امر شما را بر عهده گرفتم؛ در حالی که بهترین شما نیستم، اگر درستکار بودم، یاری‌ام کنید؛ اگر بد کردم، جلوی مرا بگیرید؛ چرا که من شیطانی دارم که همواره مرا گول‌می‌زند.»
 
این روایت در بسیاری از منابع اهل سنت با مضامین مشابه آمده استآمده‌است از جمله: ابن سعد در طبقات کبری؛ طبری در تاریخ طبری. صنعانی در کتاب المصنف؛ ابن جوزی در کتاب المنتظم؛ ابن تیمیه در کتاب منهاج السنة؛ سیوطی در کتاب تاریخ الخلفاء
 
== جستارهای وابسته ==