داش آکل (داستان کوتاه): تفاوت میان نسخهها
محتوای حذفشده محتوای افزودهشده
بدون خلاصۀ ویرایش |
FreshmanBot (بحث | مشارکتها) جز اصلاح فاصله مجازی + اصلاح نویسه با استفاده از AWB |
||
خط ۴:
== خلاصه داستان ==
داشآکل لوطی مشهور [[شیراز]]ی است که خصلتهای جوانمردانهاش او را محبوب مردم ضعیف و بیپناه شهر
در همین حین، حاجی صمد -از مالکان شیراز- می میرد، و داش آکل را وصی خود قرار
از آن پس، داش آکل، قرق کردن سرِ گذر و درگیری با سایر لوطیها و اوباش را ترک میکند و اوقات خود را صرف رسیدگی به اموال حاجی و خانوادهٔ او میکند.
بر این منوال، هفت سال میگذرد تا اینکه برای مرجان، خواستگاری پیدا
همان شب، در حال نشستن داش آکل در میدانگاهی محله -در حالی که مست است- کاکارستم سر می رسد. با داش آکل یکی به دو میکند و در نهایت با او گلاویز میشود؛ و سرانجام، با [[قمه]]، زخمیاش میکند.
خط ۱۸:
عصر همان روز، مرجان قفس طوطی را جلوش گذاشته است و به آن نگاه میکند، که ناگهان طوطی با لحن داشی "خراشیدهای" میگوید: «مرجان... تو مرا کشتی... به کی بگویم... مرجان... عشق تو... مرا کشت.»
==
* از طرف دیگر داش آکل را همهٔ اهل شیراز دوست داشتند. چه او در همان حال که محله سردزک را قرق میکرد، کاری به کار زنها و بچهها نداشت، بلکه بر عکس با مردم به مهربانی رفتار میکرد.
* داش آکل مردی سی و پنج ساله، تنومند ولی بدسیما بود. هر کس دفعهٔ اوّل او را میدید قیافهاش توی ذوق میزد، اما اگر یک مجلس پای صحبت او مینشستند یا
* ولی نصف شب، آن وقتی که شهر شیراز با کوچههای پر پیچ و خم؛ [[باغ]]های دلگشا و [[شراب]]های ارغوانیش بهخواب میرفت؛ آنوقتیکه [[ستاره]]ها آرام و مرموز بالای آسمان قیرگون بههم چشمک میزدند؛ آن وقتی که مرجان با گونههای گلگونش در رختخواب آهسته نفس میکشید و گزارش روزانه از جلوی چشمش میگذشت، همانوقت بود که داش آکل حقیقی، داش آکل طبیعی با تمام احساسات و هوی و هوس، بدون رودربایستی از تو قشری که آداب و رسوم جامعه بهدور او بسته بود، از توی افکاری که از بچهگی بهاو تلقین شده بود، بیرون میآمد و آزادانه مرجان را تنگ در آغوش میکشید، تپش آهستهٔ قلب، لبهای آتشی و تن نرمش را حس میکرد و از روی گونههایش بوسه میزد، ولی هنگامیکه از خواب میپرید، بهخودش دشنام میداد، به زندگی نفرین میفرستاد و مانند دیوانهها در اتاق بهدور خودش میگشت، زیر لب با خودش حرف میزد و باقی روز را هم برای اینکه فکر عشق را در خودش بکشد به دوندگی و رسیدگی بهکارهای حاجی میگذرانید.
== فیلم ==
[[پرونده:Dash-akol-poster.jpg|100px|بندانگشتی|[[داشآکل]]]]
فیلم ''[[داشآکل (فیلم)|داشآکل]]'' به کارگردانی [[مسعود کیمیایی]] از روی این داستان ساخته
== جستارهای وابسته ==
|