۱۳۳٬۲۴۲
ویرایش
Fatranslator (بحث | مشارکتها) جز (ربات:افزودن الگو ناوباکس {{فرحان اختر}}+) |
FreshmanBot (بحث | مشارکتها) |
||
بازرس می فهمد که آرمان کاپور در شب حادثه ۲ میلیون یورو دریافت کردهاست تا آن را به فردی به نام ششی بدهد.او می فهمد ششی به همراه تیمور ([[نوازالدین صدیقی]]) از آرمان کاپور به خاطر رابطه پنهانی اش در سه سال قبل باج خواهی میکردند.
از طرفی همسایه سوریان و روشنی زنی است که با ارواح ارتباط دارد و ادعا میکند با روح کاران در ارتباط است، روشنی حرفهای او را باور میکند اما سوریان از اومی خواهد تا مزاحم زندگی آنها نشود.سوریان از طریق یک [[دختر تلفنی|فاحشه]] به نام رزی([[کارینا کاپور]]) اطلاعات خوبی درباره پرونده آرمان کاپور به دست میآورد و رزی به او قول می دهد تا برایش خبرچینی کند.پلیس با کمک اطلاعات دریافتی جسد ششی را همراه با پولها و یک dvd پیدا میکند این فیلم حاوی ارتباط پنهانی و
در همین حین سوریان با همسرش روشنی به دلیل اعتمادش به زن همسایه که با ارواح ارتباط دارد و با فرزندشان ارتباط برقرار میکند دچار مشاجره میشود او به ارتباط با ارواح اعتقاد ندارد برای همین روشنی و زن همسایه را مورد سرزنش قرار می دهد، همچنین زن همسایه به او هشدار می دهد اگر این غم و ناراحتی در وجود تو بماند نابود خواهی شد.سپس سوریان طبق روال شبهای اخیر به دیدار رزی میرود او طبق روال اطلاعاتی به سوریان می دهد و سوریان به او می گوید:چرا خودت را درگیر این بازی کردی و چرا خودت را کنار نمیکشی؟ رزی در جواب می گوید:هنوز چند کار نیمه تمام دارم بعد از انجام آنها می روم. او همچنین به سوریان می گوید که با آرمان کاپور رابطهای نداشتهاست اما یکی از دوستانش به نام ملیکا با یکی از همراهان آرمان کاپور رابطه داشتهاست و از سوریان میخواهد تا ملیکا را نجات دهد.سوریان موفق میشود ملیکا را پیدا کند و نجات دهد و وقتی ملیکا از سوریان تشکر میکند به او می گوید که باید مدیون رزی باشد اما ملیکا می گوید که رزی را نمیشناسد و تنها دوستی که با آرمان کاپور ارتباط داشتهاست '''سیمران''' نام داشته که سه سال پیش مفقود شدهاست.از طرفی تیمور از سانجی باج خواهی میکند اما پس از گرفتن پول فرار میکند و توسط دو مزدور اجیر شده توسط سانجی تعقیب میشود و در نهایت آنها به او تیراندازی میکنند، تیمور در لحظه مرگ بهطور ناگهانی رزی را می بیند که به او می گوید این سزای بلاهایی است که بر سر من آوردی و سپس از ترس از بلندی پرت میشود و کشته میشود.پلیس یکی از آنها را دستگیر میکند و پی به حقیقت ماجرا می برد.سوریان سانجی را دستگیر میکند و او اعتراف میکند سه سال پیش در جشن تولد نیکیل با یک [[دختر تلفنی|دختر روسپی]] رابطه داشتهاند. در حین رانندگی نیکیل شروع به آزار دختر میکند و در ماشین به صورت اتفاقی باز میشود، هر دو نیکیل و دختر از ماشین در حال حرکت به جاده پرتاب میشوند. هر دوی آنها به شدت مجروح شده بودند.آرمان و سانجی، نیکیل را به بیمارستان بردند اما از ترس رسوایی آن دختر را در جاده رها کردند. سانجی ششی را فرستاد تا از آن دختر مراقبت کند. با این حال، ششی به آنها گفت که دختر فوت کردهاست . از آن زمان، ششی شروع به اخاذی پول از آنها کرد.
|