صحنه‌هایی از یک ازدواج: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
Rezabot (بحث | مشارکت‌ها)
خط ۱۹:
 
== خلاصه داستان ==
بی‌گناهی و وحشت: «ماریانه» (اولمان) و «یوهان» (یوزفسون) که ده سال است ازدواج کرده‌اند، موضوع مقاله‌ای در یک مجله دربارهٔ زوج‌های ایده‌آل هستند. «یوهان» استاد یک انستیتوی تحقیقاتی و «ماریانه» متخصص مسائل حقوقی طلاق است. آنان دو دختر، یک ویلای ییلاقی و آپارتمان شیکی در شهر دارند. وقتی دو نفر از مهمانان آنان، «کاتارینا» (آندرسون) و «پتر» (مالمسیو) دربارهٔ [[مسائل جنسی]] و مالی به هم کنایه می‌زنند، زندگی خانوادگی این دو نفر نیز اندکی متلاطم می‌شود. هنر جاروکردن آشغال‌های زیر قالی: «ماریانه» و «یوهان» کم‌کم شروع به خرده گرفتن از یکدیگر می‌کنند. «ماریانه» در محل کارش با زنی آشنا می‌شود که پس از بیست سال زندگی مشترک می‌خواهد طلاق بگیرد. پائولا: «یوهان» نیمه‌شب به ویلای ییلاقی می‌رود تا به «ماریانه» بگوید که به یکی از شاگردانش به نام «پائولا» دل بسته است و می‌خواهد صبح روز بعد با او به پاریس برود. «ماریانه» دچار هیستری می‌شود. دره اشک: «یوهان» در بازگشت به سوئد، در غیاب «پائولا»، «ماریانه» را می‌بیند. او حالا قصد دارد به تنهائی به آمریکا برود. «ماریانه» اعتراف می‌کند که هنوز دل‌باخته «یوهان» است، اما در حال گوش‌دادن به صحبت‌های «ماریانه» او به خواب می‌رود. بی‌سوادها: «ماریانه» و «یوهان» در دفتر «یوهان» برای امضای طلاق‌نامه یکدیگر را می‌بینند. «یوهان» پیشنهاد آشتی می‌دهد، اما «ماریان» مخالفت می‌کند. «یوهان» با «ماریانه» درگیری فیزیکی پیدا می‌کند، اما در نهایت طلاقنامهطلاق‌نامه را امضا می‌کند. نیمه‌شب در خانه‌ای تاریک در گوشه‌ای از دنیا: بیستمین سالگرد ازدواج «ماریانه» و «یوهان»: ماریان و یوهان هر کدام با فرد دیگری ازدواج کرده‌اند، اما ناراضی هستند. آنها قرار می‌گذارند که در ویلای ییلاقی همدیگر را ملاقات کنند. در راه ماریان مادرش را ملاقات می‌کند و از او در مورد رابطه با همسرش می‌پرسد. مادر اذعان می‌کند که همیشه وظیفه خود را به عنوان یک همسر انجام داده است هر چند مبهم و نامشخص است که او واقعاً عاشق همسرش بوده است یا نه. در ویلا کوچکی و [[آسیب‌پذیری]] یوهان ماریان را تحت تأثیر قرار می‌دهد. او به [[لذت بردن]] از [[رابطه جنسی]] با همسر فعلی خود به نحوی که هرگز چنین تجربه‌ای با یوهان نداشته است اعتراف می‌کند. این موضوع باعث آزردگی یوهان می‌شود. او ادعا می‌کند او همیشه احساس یک نوع مسئولیت و وابستگی به یوهان داشته است. آتها در هنگام گفتگو به خواب می‌روند. هنگامی که ماریان با وحشت از کابوس از خواب بیدار می‌شود یوهان او را تسلی می‌دهد و با هم روی لحاف دراز می‌کشند. یوهان اعلام می‌کند که آنها «بی سوادان عاطفی» و مانند بسیاری از مردم، ناتوان از ازدواج هستند، در عین حال آنها از هم جدا نمی‌شوند.
 
== دربارهٔ فیلم ==