مارشال مک‌لوهان: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
Fatranslator (بحث | مشارکت‌ها)
جز افزودن ناوباکس ۷.۵> الگو:مطالعات ارتباطات (درخواست کاربر:Poya-P)+املا+مرتب+تمیز+
خط ۲۵:
 
== مارشال مک لوهان ==
هربرت مارشال مک لوهان (۲۱ ژوئیه ۱۹۱۱ تا ۳۱ دسامبر ۱۹۸۰) یک استاد کاناداییِ زبان انگلیسی، فیلسوف نظریه‌پرداز تئوری‌های ارتباطی و یک روشنگر اجتماعی بود. کار او به نظر، یکی از سنگ بناهای مطالعه دربارهٔ نظریه‌های رسانه و همچنین داشتن استفاده عملی در حرفه تلویزیون و تبلیغات است. او دانش آموختهٔ دانشگاه‌های منیتوبامنیوبا و کمبریج است و حرفهٔ آموزگاری خود را به عنوان استاد رشته زبان انگلیسی در دانشگاه‌های مختلف ایالات متحده و کانادا آغاز کرد؛ و سپس به دانشگاه تورنتو رفت و تا پایان عمر در آنجا به تدریس پرداخت.
 
مک لوهان به علت ابداع عبارت " رسانه پیام است"، " دهکده جهانی " و برای پیش‌بینی شبکه جهانی وب – تقریباً سی سال پیش از ظهور آن – مشهور است. همچنین، او یکی از پایه‌های همیشگی بحث راجع به رسانه در اواخر دهه ۱۹۶۰ بود. در سال‌های پس از مرگش او همچنان یکی از شخصیت‌های بحث‌برانگیز چرخه دانشگاهی محسوب می‌شد و با ظهور اینترنت علاقه به جنبه کاری و فکری او تجدید شد.
 
=== کار و زندگی ===
هربرت مارشال مک لوهان، فرزند السی نا اومی و هربرت ارنست مک لوهان در ایالت ادمونتون آلبرتا به دنیا آمد. برادرش موریس دو سال از او کوچکتر بود. «مارشال» از نام خانوادگی مادربزرگ مادری اش گرفته شده بود. والدین او هر دو در کانادا متولد شده بودند. مادر او یک معلم تعمید دهنده بود و بعد از آن به حرفه بازیگری پرداخت. پدرش یک [[متدیسم|<nowiki>[[</nowiki>]]<nowiki/>متدیست]] (یک مذهب مسیحی) بود و در ادمونتون معاملات ملکی انجام می‌داد. هنگامی که جنگ جهانی اول شروع شد پدر مک لوهان ورشکسته شد و به ارتش کانادا پیوست. پس از یک سال خدمت به آنفلوآنزا مبتلا شد و به دور از جبههٔ جنگ، در کانادا ماند. هنگامی که پدرش از ارتش مرخص شد، خانواده مک لوهان به وینیپگ منیتوبامنیوبا نقل مکان کردند. جایی که مارشال بزرگ شد و به مدرسه رفت. ابتدا به مدرسه فنی کلوین رفت و سپس در سال ۱۹۲۸ در دانشگاه منیتوبامنیوبا نام‌نویسی کرد.
 
در دانشگاه منیتوبامنیوبا بود که مک لوهان به کشمکش درونی خود با مذهب پی برد و به ادبیات روی آورد تا «اشتیاق شدید روح خود به حقیقت و زیبایی را ارضا کند.» که بعدها به عنوان یک اگنوسیتیزم (تجاهل گرا) به این مرحله رسید. او پس از گذراندن یک سال به عنوان دانشجوی مهندسی، رشته اش را تغییر داد و مدرک کارشناسی خود را گرفت(۱۹۳۳). در همین سال مدال طلای خود را در هنر و علم دریافت کرد و سپس در سال ۱۹۳۴ کارشناسی ارشد خود را در رشته زبان انگلیسی از دانشگاه منیتوبامنیوبا گرفت. او بسیار آرزو داشت که تحصیل خود را در آکسفورد ادامه دهد، با این حال نتوانست بورس تحصیلی رودز برای ورود به آکسفورد را حفظ کند و در دانشگاه کمبریج پذیرفته شد.
 
اگر چه مک لوهان قبلاً یک مدرک کارشناسی و یک کارشناسی ارشد از دانشگاه منیتوبامنیوبا داشت اما کمبریج از او خواست که به عنوان یک داوطلب وابسته، با تحصیلات غیر دانشگاهی ثبت نام کند و به جای سه سال یک سال برای گرفتن مدرک کارشناسی درس بخواند تا بتواند وارد دوره‌های دکتری شود. او بالاخره در پاییز ۱۹۳۴ به ترینیتی هال دانشگاه کمبریج وارد شد و زیر نظر اساتیدی چون آیور آرمسترانگ ریچاردز و فرانک ریموند لیویس به تحصیل پرداخت و از مکتب ادبی نقد نو (نئو کریتیسیسم) تأثیر پذیرفت. بر اساس اندیشه سالهای پیش، به علت تأکید بر «تعلیم و ادراک» و برخی مفاهیم مانند نظریه پیش خوراند ریچاردز، او به اساتیدی از دانشگاه نسبت داده شد که بر مسیر کارهای بعدی اش تأثیرگذار بود. این مطالعه‌ها زیربنای مهمی را برای نظریه‌های بعدی او دربارهٔ فرمهای مختلف تکنولوژی ایجاد کرد. او مدرک لازم را در سال ۱۹۳۶ از کمبریج گرفت و وارد برنامه‌های فارغ‌التحصیلی آن‌ها شد. بعدها برای پیدا کردن شغلی به عنوان دستیار آموزش می‌گشت که چون شغل مناسبی در این زمینه در کانادا نیافت در سال تحصیلی ۱۹۳۶–۳۷ در دانشگاه ویسکانسن- مدیسن به کار مشغول شد.
 
مک لوهان در سال ۱۹۳۷ حین مطالعه درس‌های سه‌گانه (دستور زبان –منطق و معانی بیان) در کمبریج با خواندن مطالب جی. کی چسترتون، اولین گامها را به سوی تغییر مذهب آتی اش به کلیسای کاتولیک رم برداشت. مک لوهان در سال ۱۹۳۵ به مادرش اینچنین نوشت: «اگر با چسترتون برخورد نکرده بودم، شاید حداقل برای سالهای سال تجاهل گرا باقی می‌ماندم» مک لوهان در پایان مارس ۱۹۳۷ فرایند تدریجی اما جامع تغییر مذهب خود را کامل کرد و رسماً مذهب کلیسای کاتولیک رم را پذیرفت. پدرش پس از مشورت با یک کشیش تصمیم او را برای تغییر مذهب پذیرفت اما مادرش احساس می‌کرد که این تغییر مذهب به حرفهٔ پسرش لطمه خواهد زد و تسلی نمی‌یافت. مک لوهان در تمام طول زندگی فرد دینداری بود ولی مسئلهٔ مذهب را موضوعی خصوصی می‌دانست. او در طول عمر خود به عدد سه علاقه خاصی داشت: مثل درس‌های سه‌گانه، سه گانگی (تثلیث) و گاهی می‌گفت که مریم باکره از لحاظ فکری او را هدایت کرده‌است.
خط ۴۴:
در ۱۹۴۰ مک لوهان و همسرش به سنت لوئیس برگشتند وبا ادامه تدریس در دانشگاه، زندگی خانوادگی خود را آغاز کردند. او دکترای خود را در دسامبر۱۹۴۳ گرفت. پس از برگشت به کانادا از سال ۱۹۴۴ تا ۴۶ در کالج اسامپشن دانشگاه ویندزور ایالت انتاریو به تدریس پرداخت. سپس در سال ۱۹۴۶ به تورنتو رفت و به اساتید کالج سنت میشلز که یکی از کالج‌های کاتولیک دانشگاه تورنتو است پیوست. هیوکز یکی از دانشجویان او و هارولد اینیس که یک اقتصاددان و محقق ارتباطات کانادایی بود از همکاران مک لوهان در دانشگاه بود که تأثیر زیادی بر کارها و افکار مک لوهان گذاشت. مک لوهان در سال ۱۹۴۶ این چنین نوشت: " خوشوقت می‌شوم وقتی که به کتاب خود " کهکشان گوتنبرگ" به عنوان شرحی بر مشاهدات اینیس دربارهٔ بحث دست آوردهای روانی اجتماعی: اول نوشتن و سپس چاپ؛ می‌نگرم"
 
در اوایل دهه ۱۹۵۰، مک لوهان سمینار ارتباطات و فرهنگ را که توسط بنیاد فورد پایه‌گذاری شده بود در دانشگاه تورنتو آغاز کرد. همین‌طور که اعتبار و آوازه مک لوهان بیشتر می‌شد، درخواست‌های بیشتری از دانشگاه‌های مختلف دریافت می‌کرد و دانشگاه تورنتو برای حفظ او، مرکز فرهنگ و تکنولوژی را در سال ۱۹۶۳ تأسیس کرد. او اولین کار عمده خود را در این مدت منتشر کرد «عروس مکانیکی»(۱۹۵۱) این کار آزمایشی دربارهٔ اثرات تبلیغات بر جامعه و فرهنگ بود. همچنین او در طول دهه ۱۹۵۰ نشریه‌ای مهم به نام «کاوش» را به همراه ادموند کارپنتر منتشر کرد. مک لوهان به همراه هارولد اینیس؛ اریک ای هالک، نورتروپ فرای و کارپنتر شاخصه و توصیف مدرسه نظریه‌های ارتباطات تورنتو بودند. در طول این دوره مک لوهان بر تز دکترای نویسندهٔ نو گرا «شیلا واتسون» دربارهٔ «ویندهام لوئیس» نظارت می‌کرد. مک لوهان تمام سال ۱۹۷۹ را در دانشگاه تورنتو باقی ماند و بیشتر مدت به عنوان رئیس مرکزش در زمینه فرهنگ و تکنولوژی فعالیت داشت. او برای کرسی استادی آلبرت شوارتز در علوم انسانی فراخوانده شد و یک سال را (۱۹۶۷–۶۸) در دانشگاه فوردهام برانکس نیویورک گذراند. در فوردهام تشخیص داده شد به تومور مغزی خوش‌خیم مبتلا شده که درمان موفقیت‌آمیزی داشت. سپس به تورنتو برگشت؛ جایی که تا آخر عمر در دانشگاهش به تدریس پرداخت و در ویچوود پارک، منطقه‌ای روستایی محصور در تپه‌هایی که به مرکز شهر مشرف هستند، در همسایگی آناتول راپوپوت زندگی کرد. در سال ۱۹۷۰ مک لوهان به مقام مصاحب(companion) در دستور کانادا (Canada order) رسید. از آپریلآوریل تا می ۱۹۷۵ او مهمان کرسی مک درموت در دانشگاه دالاس بود.
 
مارشال و کورین مک لوهان ۶ فرزند داشتند: اریک، مری و ترزای دوقلو، استفانی، الیزابت و مایکل. خرج و مخارج زیاد و مکرر یک خانوادهٔ بزرگ عاقبت مک لوهان ر وادار به کارهای تبلیغاتی و پذیرفتن پی در پی مشاوره و سخنرانی‌های کاری برای شرکت‌های بزرگ از جمله آی بی ام و ای تی اند تی کرد. مک لوهان در سپتامبر ۱۹۷۹ ضربه‌ای خورد که بر توانایی سخنوری اش تأثیر منفی گذاشت. کمی بعد گروه مطالعات دانشگاه تورنتو تلاش کرد که مرکز تحقیقاتی مک لوهان را ببندد اما جلوی این کار توسط معترضان مهم و قابل توجهی مانند وودی آلن که یکی از مهمترین آن‌ها بود گرفته شد. در فیلم سینمایی برندهٔ اسکار آنی هال به کارگردانی وودی آلن، مک لوهان در صحنه کوتاهی در نقش خودش بازی می‌کند: یک بحث آکادمیک پرشکوه با آلن در صف سینما که با این جمله ناگهانی مک لوهان که می‌گوید " تو هیچ چیز دربارهٔ آثار من نمی‌دانی …" به سکوت می‌انجامد. این یکی از پرکاربردترین عباراتی بود که مک لوهان دربارهٔ و در جواب کسانی که با او مخالفت می‌کردند می‌گفت.
خط ۸۹:
{{ویکی‌گفتاورد}}
{{مستند کردن}}
{{مطالعات ارتباطات}}
 
{{ترتیب‌پیش‌فرض:مک‌لوهان، مارشال}}
سطر ۹۵ ⟵ ۹۶:
[[رده:آینده‌پژوهان]]
[[رده:استادان دانشگاه تورنتو]]
[[رده:استادان دانشگاه دور از وطن اهل کانادا در ایالات متحده آمریکا]]
[[رده:اهالی ادمونتون]]
[[رده:اهالی کانادا]]
سطر ۱۰۰ ⟵ ۱۰۲:
[[رده:پست‌مدرنیسم]]
[[رده:تاریخ‌نگاران سده ۲۰ (میلادی)]]
[[رده:استاداندانش‌آموختگان دانشگاه دور از وطن اهل کانادا در ایالات متحده آمریکامنیوبا]]
[[رده:دانش‌آموختگان دانشگاه منیتوبا]]
[[رده:درگذشتگان ۱۹۸۰ (میلادی)]]
[[رده:زادگان ۱۹۱۱ (میلادی)]]