فرخی سیستانی: تفاوت میان نسخهها
محتوای حذفشده محتوای افزودهشده
خط ۳۴:
== پیشینه ==
پدر فرخی از ملازمان امیر خلف بانو آخرین امیر صفاری بود. علی بن جولوغ (فرخی) نخست در خدمت یکی از دهقانهای توانگر سیستان بود و در نزد او شعر میگفت. وی در مصرع «من قیاس از سیستان آرم که آن شهر من است» به سیستانی بودنش تصریح کرده است.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=نگاهی به تاریخ و ادبیات ایران|نام خانوادگی=ترابی|نام=سیدمحمد|ناشر=ققنوس|سال=1382|شابک=964-311-171-7|مکان=تهران|صفحات=152}}</ref> فرخی با هدف پیشرفت از سیستان سفر کرده و به دربار چغانیان (در حدود ترمذ در جنوب ازبکستان امروزی) رفت. شعری در قالب قصیده سرود و آن را «با کاروان حله» نام نهاد؛ و شعر را به عمید اسعد چغانی وزیر امیر تقدیم کرد. معروف است که روز بعد فرخی قصیدهای به نام [[قصیدهی داغگاه|داغگاه]] ساخت و آن را برای امیر که در محل داغ زدن گوسفندان به عیش و نوش سرگرم بود برخواند. امیر و وزیر او که ظاهر ساده فرخی با جامه محلی سیستانی و پایافزار فرسوده او را دیده بودند انتظار چنین شعر استواری را از او نداشتند و با شنیدن آن به وجود آمدند. امیر چهل کرهاسب به فرخی هدیه کرد و او را از نزدیکان دربارش قرار داد.
علی بن جولوغ نیز با تخلص '''فرخی''' در دربار صفاریان، چغانیان و غزنویان شعر میگفت. محمود غزنوی او را به ملکالشعرایی دربار منصوب کرد. پس از مرگ محمود در سال ۴۲۱ ق، فرخی به دربار سلطان مسعود غزنوی روی آورد و تا پایان عمر به ستایش این امیر غزنوی مشغول بود.
|