بسیاری معتقدند موسیقی بتهوون بازتاب زندگی شخصیِ اوست که در اکثراکثرِ اوقات تجسمی از نبرد و نزاع همراه با پیروزی است. مصداق این توصیف را میتوان در اکثر شاهکارهای بتهوون، که بعد از یک دشواریدشواریِ سخت در زندگیاش پدید آمدند، یافت. او در سال ۱۸۰۲ در هایلیگِنشتاد[[هایلیگنشتات|هایلیگِنشتات]] (روستایی خارج از وین) وصیتنامهای خطاب به دو برادرش نوشت که به وصیتنامه«[[وصیتنامه هایلیگنشتات|وصیتنامهٔ هایلیگِنْشتاد]] معروف است. پس از واقعهواقعهٔ هایلیگنشتادهایلیگنشتات و غلبه بر یأسش از ۱۸۰۳ تا ۱۸۰۴ سمفونی عظیم [[سمفونی شماره ۳ (بتهوون)|شماره ۳]] خود به نام اروئیکا''حماسه را(قهرمانی، اِروئیکا)'' را، که نقطهنقطهٔ تحولی تحولشگرف در تاریخ موسیقی است، تصنیف کرد. طی مبارزهمبارزهٔ چندسالهاش برای قیمومیت برادرزادهاش، کارل، بتهوون کمتر آهنگ ساخت، و وینیها شروع به زمزمه کردند که کارکارِ او تمام است. بتهوون، که شایعات را شنیدهبود، گفت: «کمی صبر کنید،کنید؛ بهزودی چیزی متفاوت خواهید فهمید»، و اینطور هم شد. بعد از ۱۸۱۸ مسائل داخلیِشخصیِ زندگی بتهوون مانع از انفجار خلاقیت او نشد و بعضی از بزرگترین آثارش:آثارش، ازجمله [[میسا سولِمنیس،سولمنیس|میسا سولِمنیس]]، [[سمفونی شماره ۹،۹ (بتهوون)|سمفونی شماره ۹]]، آخرین سوناتهایسوناتهای پیانوپیانو، و آخرین کوارتتهای زهی را به وجود آوردآفرید. او از سال ۱۸۰۰ به ناشنوایی تدریجیِ خود پی برد. برای یک آهنگساز و نوازندهنوازنده، هیج اتفاقی نمیتواند ناگوارتر از ناشنوایی باشد،باشد؛ اما حتی آن هم نتوانست مانعی جدی برای بتهوون باشد. آخرین کارهای او شگفتیشگفتیِ خاصی دارند، و بسیاری آنها را مملو از معانیمعانیِ مرموز و ناشناخته بهشمار میآورند. موسیقیشناسان عموماً بتهوون را بزرگترین هنرمندآهنگسازی میدانند که تاریخ موسیقی ودر پیانوهمهٔ میداننددورانها به خود دیدهاست.