از اعماق دل…: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
خط ۲۸:
== داستان ==
 
امر کانت ورما ([[شاهرخ خان]]) یک مدیر اجرایی برنامهٔ رادیوی هند است. او به سراسر هند می‌رود تا از نگرش مردم محلی نسبت به دولت گزارش تهیه کند. او در [[ایستگاه قطار]] دختری ([[منیشاکیرالامانیشا کویرالا]]) را ملاقات می‌کند و تلاش به صحبت با او می‌کند اما دختر جوابی نمی‌دهد. و هنگامیکه امر به درخواست دختر برایش چای می‌برد، قطار او می‌رسد و آن دختر با سه مرد محل را ترک می‌کند. امر با موفقیت با بسیاری از شهروندان و همچنین چند رهبر تروریست مصاحبه می‌کند. بعداً، امر دوباره آن دختر را در شهر می‌بیند اما دختر می‌گوید که او را به یاد نمی‌آورد. چندی بعد دوباره او را در ادارهٔ پست می‌بیند اما دختر به او می‌گوید که راحتش بگذارد. امر دختر را تا خانه‌اش تعقیب کرده و به او اعتراف می‌کند که دوستش دارد. دختر برای اینکه امر را از سرش باز می‌کند می‌گوید که ازدواج کرده‌است. امر خجالت کشیده و می‌خواهد از او عذرخواهی کند. به همین دلیل به ملاقات او می‌رود اما دو مرد همراه او (که امر فکر می‌کند شوهر دختر هستند)، او را حسابی کتک می‌زنند و امر می‌فهمد که دختر دروغ گفته و آن‌ها برادران او هستند. این موضوع امر را تحریک می‌کند تا دختر را پیدا کند و او متوجه می‌شود که دختر در حال بازدید از لاداخ است. امر می‌گوید که در حال تهیه گزارش از فستیوال‌هاست پس دختر را تا اتوبوس تعقیب می‌کند و دختر هم به دروغ می گوید همسر امر است. اتوبوس خراب می‌شود و مسافران مجبورند پیاده بروند. دختر به او می‌گوید که اسمش مگنا است و آن‌ها به سفر ادامه می‌دهند و نشانه‌هایی از علاقه بینشان بروز می‌کند. اما یک روز صبح که امر بیدار می‌شود می‌بیند او رفته. سپس نشان داده می‌شود که مگنا عضوی از یک گروه تروریستی افراطی است. هنگامیکه امر به دهلی برمی گردد، می‌بیند که خانواده‌اش برایش عروسی برگزیده‌اند به نام پریتی نایر ([[پریتی زینتا]]). امر که امیدی به دیدار دوبارهٔ مگنا ندارد راضی می‌شود با پریتی ازدواج کند. به هرحال مگنا وگروهش هم در [[دهلی]] هستند و نقشه دارند که [[نخست وزیر]] رادر روز رژهٔ استقلال به قتل برسانند. مگنا به خانهٔ امر می‌رود ودرخواست محلی برای ماندن می‌کند وامر هم شغلی به او می‌دهد. پلیس امر را هدف قرار می‌دهد زیرا فکر می کن او یک تروریست است. امر از نقشهٔ مگنا آگاه می‌شود که او می‌خواهد بمب را زیر لباس خودش پنهان کند. اما پلیس اورا دستگیر کرده وپس آزادی اش دوباره با برادرهای مگنا روبه رو می‌شود وآنها او را می‌زنند. روز بعد امر به مگنا التمس می‌کند که خودش رانکشد. او مگنا را بغل کرده و از او می‌خواهد که بدون او کاری نکند. سپس چندین بار به او التماس می‌کند که حداقل یک بار بگوید دوستش دارد. مگنا این را نمی‌گوید اما می‌فهمد که امر را دوست دارد پس اوهم او را بغل کرده وچند ثانیه بعد بمب منفجر شده و هردو می‌میرند.
 
== بازیگران ==