خلافت عباسی: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
نویدموحد (بحث | مشارکت‌ها)
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱:
{{Infobox former country
|native_name = الحکومةالخلافة العباسیة
|conventional_long_name =
|common_name = حکومتخلافت عباسیان
|continent =
|region = [[خاورمیانه]]
خط ۱۰:
|status_text = <!---A free text to describe status the top of the infobox. Use sparingly. --->
|empire = <!---The empire or country to which the entity was in a state of dependency--->
|government_type = حکومت شبه اسلامیخلافت
|today = {{Collapsible list|title=Countries today | {{flag |Afghanistan}}|{{flag|Algeria}}|{{flag|Andorra}}|{{flag|Armenia}}|{{flag|Azerbaijan}}|{{flag |Cyprus}}|{{flag |Egypt}}|{{flag |Georgia}}|{{flag|India}}|{{flag |Gibraltar}}|{{flag |Greece}}|{{flag|Iran}}|{{flag|Iraq}}|{{flag|Israel}}|{{flag|Italy}}|{{flag |Jordan}}|{{flag |Kazakhstan}}|{{flag |Kuwait}}|{{flag|Kyrgyzstan}}|{{flag |Lebanon}}|{{flag |Libya}}|{{flag|Malta}}|{{flag|Oman}}|{{flag|Pakistan}}|{{flag|Palestinian Authority}}|{{flag |Portugal}}|{{flag |Qatar}}|{{flag|Russia}}|{{flag |Saudi Arabia}}|{{flag |Spain}}|{{flag |Syria}}|{{flag|Tajikistan}}|{{flag|Tunisia}}|{{flag|Turkey}}|{{flag |Turkmenistan}}|{{flag |United Arab Emirates}}|{{flag|Uzbekistan}}|{{flag |Yemen}}
|
خط ۱۷:
|year_end = ۱۲۵۸ میلادی
|life_span = ۷۵۰ تا ۱۲۵۸ میلادی
|p1 = شاهنشاهیخلافت اموی{{!}}‌ شاهانخلافت بنی امیه
|flag_p1 = Umayyad_Flag.svg
|p2 = سلسله گاوبارگان
خط ۴۹:
|leader1 = [[سفاح]] <small>(اولین)</small>
|year_leader1 = ۷۵۰–۷۵۴
|leader2 = [[مستعصم]] <small>(آخرین)<small>(شاهخلیفه در بغداد)</small>
|year_leader2 = ۱۲۴۲–۱۲۵۸
|leader3 = [[متوکل سوم|متوکل]]<small>(آخرین)<small>(شاهخلیفه در قاهره)</small>
|year_leader3 = ۱۵۰۸–۱۵۱۷
|title_leader = [[شاهخلیفه]]
}}
{{تاریخ ایران}}
'''حکومتخلافت عباسیان''' {{به عربی|الدولة العباسية}} یا به صورتی دیگر '''عبّاسیان''' (همچنین '''عبّاسیّون''') به سومین حکومت شبه[[خلافت اسلامی]] و دومین [[دودمان|سلسله]] اسلامی اطلاق می‌شود. حکومتخلافت عباسیان توسط خاندان عباسی اداره می‌شد.
 
حکومتخلافت عباسی توسط نوادگان [[عباس بن عبدالمطلب]]، عموی [[پیامبر]]، که از [[بنی‌هاشم|بنی هاشم]] بود در سال ۷۵۰ میلادی در [[حران]] تأسیس شد<ref>{{یادکرد کتاب|نشانی=https://www.worldcat.org/oclc/351325565|عنوان=The new encyclopaedia Britannica.|تاریخ=2010|ناشر=Encyclopaedia Britannica, Inc|شابک=9781593398378|ویرایش=15th ed|مکان=Chicago, Ill.|oclc=351325565}}</ref>. مرکز این حکومتخلافت بعدها از [[حران]] به [[بغداد]] منتقل شد، حکومت عباسی در [[بغداد]] در سال ۱۲۵۸ میلادی پس از یورش [[مغولان]] به پایان رسید. سپس توسط بازماندگان این [[دودمان]] حکومت مذکور به [[قاهره]] منتقل شد؛ در سال ۱۵۱۹ میلادی پس از فتح [[شام]] و[[مصر]] توسط [[ارتش]] [[عثمانی]]، سلسله عباسیان منقرض شد.<ref>{{یادکرد ویکی|عنوان =ویکی‌پدیای انگلیسی |پیوند =http://en.wikipedia.org/wiki/Abbasid_Caliphate |زبان =انگلیسی | بازیابی = مه ۲۰۱۱}}</ref>
 
بنی عباس در سیاست داخلی و اداره کشور مانند [[امویان]] همان سیستم اداری و روش ایرانیان را پسندیدند و پیش گرفتند.<ref>کتاب ''[[جغرافیای تاریخی سرزمین‌های خلافت شرقی|جغرافیای تاریخی سرزمین‌های خلافت شرقی، بین‌النهرین، ایران و آسیای مرکزی از زمان فتوحات مسلمین تا ایام تیمور]]''، ۱۳۳۷ خورشیدی، ''[[گای لسترنج]]'' ترجمه: ''محمود عرفان''، ناشر فارسی: ''[[بنگاه ترجمه و نشر کتاب]]'' صفحهٔ ۱</ref> حکومتخلافت بنی عباس در سال ۱۳۲ هجری قمری توسط شخصی به نام [[سفاح]] تشکیل شد. مردی که در به قدرت رساندن حکومتخلافت بنی عباس نقش مهمی داشت [[ابومسلم خراسانی|ابو مسلم خراسانی]] بود که بعدها توسط [[منصور (خلیفه)|منصور]] جانشین و برادرزاده سفاح به قتل رسید. منصور حکومتی را که عمویش پایه‌گذاری کرده بود قدرتمند کرد و پایتخت حکومت بنی عباس را به شهر [[بغداد]] منتقل کرد و تمامی دشمنان خود را به شدت سرکوب کرد.
 
قدرتمندرین فرمانروای خاندان بنی عباس [[هارون الرشید]] است که در زمان او قلمرو حکومتخلافت بنی عباس در اوج وسعت قرار داشت. با این همه بسیاری که از قدرتی که به هارون الرشید نسبت می‌دهند به خاطر وزیر بزرگ او [[یحیی برمکی]] بود. یحیی برمکی با هارون الرشید بزرگ شده بود با این حال بعدها به دلیل قدرت بسیاری که به دست آورده بود کشته شد.
 
بعد از مرگ هارون الرشید میان دو پسر او امین و مأمون بر سر قدرت درگیری اتفاق افتاد. امین بعد از پنج سال حکومت توسط برادر خود کشته شد. چون [[مأمون]] به یاری ایرانیان به قدرت رسید پایتخت بنی عباس را از بغداد به شهر [[مرو]] در خراسان انتقال داد. این کار مأمون با مخالفت شدید بزرگان خاندان بنی عباس قرار گرفت. مأمون بزرگ [[شیعه|شیعیان]] یعنی [[علی بن موسی الرضا]] را به مرو آورد و مقام ولیعهدی را به او پیشنهاد کرد و او قبول کرد با این وجود یک سال بعد توسط حاکمخلیفهٔ بنی‌عباس مسموم و کشته شد و مأمون دوباره پایتخت بنی‌عباس را به بغداد انتقال داد.
 
بعد از مرگ مأمون قدرت خاندان بنی عباس رو به انحطاط نهاد و قسمت‌های قلمرو این حکومت سر یه طغیان برداشتند و حکومت‌هایی برای خود تشکیل دادند. شاید بعد از مأمون بتوان به دو نفر از حاکمانخلفای بنی عباس اشارهٔ کوتاه کرد. یکی [[معتمد (خلیفه)|معتمد]] که در زمان او یکی از [[فهرست شاهان ایران|شاهان ایران]] به نام [[یعقوب لیث|یعقوب لیث صفاری]] برای سرنگونی حکومت بنی عباس به بغداد حمله کرد ولی شکست خورد و کمی بعد بر اثر بیماری درگذشت. دیگری [[ناصر (خلیفه)|الناصر]] که تلاش بسیاری کرد تا حکومت ایرانی [[خوارزمشاهیان]] را در خراسان سرنگون کند و به همین جهت [[مغولان]] را تحریک کرد که به ایران حمله کنند. آخرین حاکمخلیفهٔ بنی عباس [[مستعصم]] از مغولان شکست خورد و تسلیم شد و حکومت بنی عباس سرنگون گردید.
 
زمامداری ۵۰۸ ساله پادشاهانخلفای عباسی [[سقوط بغداد (۱۲۵۸)|با غارت و تسخیر بغداد]] توسط [[مغولان]] به پایان رسید.<ref>[http://www.iranicaonline.org/pages/chronology-1 CHRONOLOGY OF IRANIAN HISTORY PART 1:1258 Hülegu sacks Baghdad and kills the caliph Mostaʿṣam; end of the Abbasid caliphate.] ''iranicaonline.org''</ref>
 
== دوره نخست:تأسیس، تثبیت و اقتدار ==
{| class="wikitable" style="float:left; text-align:right; margin-left:1em;font-size:100%"
|+حاکمانخلفای عصر عبّاسی اول
!نام!!دوره || مدت
|-
خط ۹۳:
| [[واثق]] ||۸۴۲–۸۴۷م /۲۲۷–۲۳۲ ق||۵ سال
|}
'''دورهٔ نخست عبّاسی''' یا '''دورهٔ اصیل عبّاسی''' به دورهٔ صدساله [[۱۳۲ (قمری)|۱۳۲ق]]/ [[۷۴۹ (میلادی)|۷۴۹م]] تا [[۲۳۲ (قمری)|۲۳۲ق]]/ [[۸۴۷ (میلادی)|۸۴۷م]] گفته می‌شود، از برپایی و جابجایی [[پادشاهیخلافت]] از [[امویان]] در شام به [[عباسیان]] در عراق به‌دست [[سفاح|ابوالعباس سفاح]] تا پیش از حکومتخلافت [[متوکل]].<ref name="فروخ" />
 
جامعهٔ اموی را [[بادیه‌نشینان|بدوی‌محور]] دانسته‌اند اما جامعهٔ عباسی در تمدن و شهرنشینی پیشرفت کرد، قشرهای بسیاری را جذب نمود و از گونهٔ جامعهٔ اموی دوری کرد. دولت و حاکمیت عباسیان میان پیروان دو گروه در مناقشه بود: «[[خاندان علی|علویان]] [[شیعه]]» که ایرانیان و عرب‌های جنوب پشتیبانی‌اش می‌کردند و «عباسیان» که بیشتر اهل سنت و دولتمردان یاران آن بودند.<ref name="فروخ">{{یادکرد کتاب|نشانی=http://ia801405.us.archive.org/14/items/tadab/tadab02.pdf|عنوان=تاریخ الأدب العربی|نام خانوادگی=فروخ|نام=عمر|ناشر=[[دارالعلم للملایین]]|سال=۱۹۸۴|شابک=|جلد=۲|مکان=بیروت|صفحه=۳۴|پیوند نویسنده=عمر فروخ}}</ref>
 
=== سیاست ===
[[پرونده:Yahyâ ibn Mahmûd al-Wâsitî 005.jpg|بندانگشتی|در طول حکومتخلافت هارون الرشید، شهر بغداد بسیار شکوفا شد و به عنوان مرکز علمی، فرهنگی و تجاری رونق یافت.]]
عباسیان که از نسل [[عباس بن عبدالمطلب|عباس عموی پیامبر اکرم]] بودند توانستند حاکمیت را در دست بگیرند و با [[سفاح|ابوالعباس عبدالله]] بن محمد بن علی بن عبدالله بن عباس بن عبدالله بن عباس بن [[عباس بن عبدالمطلب|عباس]]، بیعت کنند.<ref name="فروخ" />
 
ابوالعبّاس امویان و پیروانشان را با کشتار و آوارگی دفع نمود تا اینکه حکومتخلافت تازه‌ای بنیان گذارد. او ابتدا کوفه را پایتخت قرار داد سپس [[انبار (شهر)|انبار]]، بر کرانهٔ فرات در شمال عراق را پایتخت نوین برگزید. ابوالعبّاس سفّاح چهارسال حکمرانی نمود و در سال ۱۳۶ق/۷۵۴م درگذشت. برادرش [[منصور (خلیفه)|ابوجعفر منصور]] جانشین او شد، با اینکه پیرتر از او بود، اما چونکه مادرش کنیز بود، از سفّاح دیرتر به حکومتخلافت رسید اما مادر سفّاح آزاده بود.<ref name="فروخ" />{{سخ}}[[انبار (شهر)|انبار]] دارای گروه‌های تندرو بود، [[ابوجعفر منصور|منصور]] شهر بغداد را در سال ۱۴۵ق/۷۶۲م بنیان نهاد و به‌عنوان پایتخت برگزید. شهری که از سرزمین پیشین امویان، شام، دور بود و به ایران نزدیک. در روزگار منصور جنبش‌های دینی مانند [[راوندیان]] و [[سنباد]] برپا شد. منصور هر دو جنبش را سرکوب نمود. مهمترین آنچه در زمان منصور روی داد، تولیت وزارت به [[خالد بن برمک]] بود که پس آن فرزندش [[یحیی بن خالد برمکی|یحیی]]، سپس نوه‌هایش [[فضل بن یحیی برمکی|فضل]] و [[جعفر بن یحیی برمکی|جعفر]] به آن رسیدند. [[برمکیان]] تا وقتی که هارون‌الرشید آنان را برکنار نمود (۱۷۸ق/۸۰۳م)، نفوذ داشتند.<ref name="فروخ" />
 
در زمان [[هارون الرشید|هارون‌الرشید]] عمران اوج گرفت، [[جهان اسلام|تمدن اسلامی]] به برتری رسید و پیشرفت‌ها در علوم و ادبیات بالا رفت. عصر هارون‌الرشید را بالاترین مرتبهٔ شکوفایی سیاسی اسلامی و گسترده‌ترین پیشرفت‌ها در شهرسازی، ادب و علم در [[دوران طلایی اسلام|سده‌های میانهٔ اسلامی]] می‌دانند.<ref name="فروخ" />
خط ۱۰۷:
پس از هارون، [[امین (خلیفه)|امین]] و [[مأمون]] و [[معتصم]] جانشین او شدند. هارون سرزمین‌های عباسیان را در سال ۱۷۵ق/ ۷۹۱م میان امین و مأمون تقسیم کرد. به امین وصیت نمود که غرب را برگیرد (بغداد و ورای غربی آن را)، جایی که عنصر عربی و پیروان امین بیشتر بودند. به مأمون وصیت نمود که شرق (ورای شرقی بغداد) را برگیرد؛ جایی که عنصر ایرانی و پیروان مأمون بیشتر بودند. این بخش‌بندی برپایهٔ مادران آن دو به نظر می‌رسد: مادر امین عرب و مادر مأمون ایرانی بود. پس از درگذشت هارون، به‌زودی نزاع بین دو برادر شدّت گرفت که با قتل امین در سال ۱۹۹ق/ ۸۱۳م پایان گرفت و وحدت امپراتوری زیر سلطهٔ مأمون قرار گرفت. اما مأمون پس از قتل امین، سیاست ایرانی گرایی را رها کرد. پایتختش را از [[مرو]] به [[بغداد]] در سال ۲۰۴ق بُرد. اما نفوذ ایرانی در ارتش، دولت و سبک زندگی کمرنگ نشد.<ref name="فروخ" />{{سخ}}[[معتصم]] در سال ۲۱۸ق/۸۳۳م آمد، برای مقابله با نفوذ ایرانی، ترک‌تباران را به ارتش راه داد. هنگامی که سربازان ترک در بغداد بسیار شدند، او شهر [[سامرا]] در چهل کیلومتری شمال بغداد را برای کاستن از حضورشان در بغداد بنیان نهاد که همچو پادگانی برای آنان باشد. مادر معتصم نیز ترک بوده و در واقع در زمان او، پایتخت عباسیان سامرا بود. روزگار معتصم دو رویداد مهم شکل گرفت: برچیدن قیام [[بابک خرمدین]] و فتح [[آموران|عموریه]].<ref name="فروخ" />
 
پس از معتصم، دو تن از فرزندانش به حکومتخلافت رسیند: [[واثق]] در ۲۲۷ق/۸۴۲م و [[متوکل]] در ۲۳۲ق/۸۴۷م. روزگار این دو را چندان باشکوه نمی‌نامند. نفوذ ترک‌تباران در دستگاهشان بالا گرفت و تا حدی که خود دستور می‌دادند و آزادی بسیار در عمل داشتند. تا اینکه خود متوکل را در سال ۲۴۷ق/۸۶۱م به قتل رساندند. دوران متوکل و در واقع پیش از حکومتخلافت او را، پایان عصر اول عباسی نامیده‌اند.<ref name="فروخ" />
 
=== جامعه ===
خط ۱۱۷:
 
== دوره دوم:ضعف و زوال ==
دوره ضعف و زوال از حکومت متوکل در سال ۲۳۲ هجری تا فتح بغداد به دست آل بویه در سال ۳۳۴ هجری به طول می‌انجامد. در این دوره پادشاهخلیفه به‌تدریج سلطه خویش بر قلمرو را از دست می‌دهد و حکومت‌های محلی نیمه مستقل یا مستقل شکل می‌گیرند و در نهایت قدرت شاهخلیفه به [[عراق]] محدود می‌شود. این حکومت‌های محلی با یکدیگر و با حکومتخلافت در رقابت و جنگ به سر می‌برند. در عین حال علوم حدیث، فقه و کلام در این دوره رونق بیشتری می‌یابد و فلسفه و علوم نیز رشد می‌کند.
 
{| class="wikitable" style="float:left; text-align:right; margin-left:1em;font-size:100%"
|+حاکمانخلفای عصر عبّاسی اول
!نام!!دوره || مدت
|-
خط ۱۴۸:
|}
 
[[پرونده:Abbasid Caliphate 891-892.png|300px|بندانگشتی|چپ|نقشه سرزمین‌های تحت حاکمیت حکومتخلافت عباسی در سال‌های پایانی حکومت [[معتمد (خلیفه)|معتمد]] (۸۹۱–۸۹۲){{-}}سرزمین‌هایی که به صورت مستقیم تحت کنترل دستگاه حکومت شاهی عباسیخلافت بودند به رنگ سبز تیره و سرزمین‌هایی که دارای حکومت خودمختار یا حاکمان شورشی بودند، به رنگ سبز روشن به نمایش درآمده‌اند]]
از زمان حکومت [[ابوالفضل جعفر متوکل|متوکل عباسی]] (۲۳۲–۲۴۷ ه‍.ق / ۸۴۷–۸۶۱ م). سیاست مدارای [[ابوالعباس عبدالله مأمون|مأمون]] (۱۹۸–۲۱۸ ه‍.ق / ۸۱۳–۸۳۳ م). و حاکمانخلفای پس از وی با شیعیان یکباره به کنار گذشته شد. در دوران متوکل به دستور او حرم [[حسین بن علی]] تخریب شد و امام دهم شیعه، [[علی نقی|هادی]]، به همراه فرزندش حسن عسکری از مدینه به سامرا فراخوانده شد تا تحت نظارت حاکمخلیفه باشد. گزارش‌ها حاکی از آن است که فشار شدیدی بر امامان شیعه در سامرا می‌آمد {{مدرک}} و شیعیان در عراق و حجاز در شرایط اسف‌باری زندگی می‌کردند. [[ابوجعفر محمد منتصر|منتصر]]، پسر و جانشین متوکل این سیاست‌ها را برداشت و در نتیجه هادی آزادی بیشتری پیدا کرد. سیاست‌های متوکل در زمان [[ابوالعباس احمد مستعین|مستعین]] (۸۶۲–۸۶۶ م). هم ادامه یافت. احتمالاً در این زمان بود که هادی [[عثمان بن سعید]] را به نمایندگی خود در عراق برگزید (که البته این نمایندگی در زمان [[حسن عسکری]] نیز تأیید شد).<ref>{{harvnb|Sachedina|۱۹۸۱|pp=27-29}}</ref><ref>{{harvnb|پاکتچی|۱۳۹۲|p=۶۱۸}}</ref>
در دوران آخرین امامان شیعه، شبکه‌ای از وکلا شکل گرفته بود؛ البته این شبکه بیشتر از آنکه به مانند سایر شبکه‌های علوی آن زمان ([[اسماعیلیه]]، [[زیدیه]]، نوادگان حسن بن علی) به قصد برپایی قیام تشکیل شده باشد، کار گردآوری وجوهات دینی مانند خمس و زکات را انجام می‌داد.<ref>{{harvnb|Momen|1985|pp=74–75}}</ref>
 
به واسطه سیاست‌های اداری، مالی و نظامی متوکل از جمله ولخرجی فراوان، عدم ثبات مقامات اداری و تغییر مکان پایتخت به سامرا و نیز چرخش مذهبی وی به سمت [[حنبلی|حنابله]]، حکومتخلافت تضعیف شد و با قتل وی در ۲۴۷ ه‍.ق -۸۶۱ م توسط غلامان ترک زمینه زوال قدرت عباسیان فراهم شد.<ref>{{harvnb|Chase|2010|p=305-313}}</ref> با وقوع [[هرج‌ومرج در سامرا|جنگ داخلی در بغداد و سامرا]] طی یک دهه پس از مرگ متوکل که به کشته شدن چهار حاکمخلیفه انجامید، امپراتوری عباسی عملاً تکه‌تکه شد و سلسله‌های نسبتاً مستقلی توسط قدرت‌های نظامی محلی تحت عنوان «امیر» در جای جای سرزمین‌های اسلامی ظهور کردند. این سلسله‌های جدید مانند [[صفاریان]]، برخلاف امرای قبلی نظیر [[طاهریان]] در پی خودمختاری و مرکزگریزی بودند.<ref>{{harvnb|Chase|2010|p=313-315}}</ref> شرایط سیاسی و مذهبی سال‌های آخر [[حسن عسکری]] و نخستین دهه‌های پس از مرگ او —همزمان با حکومتخلافت [[ابوالعباس محمد معتمد|معتمد عباسی]] (۲۵۶–۲۷۹ ه‍.ق /۸۷۶–۸۹۲ م). — بسیار پرچالش بود. این دوران به جهت سیاسی، مصادف بود با عصر ضعف حکومتخلافت [[عباسیان]]؛ بدین صورت آنان از اعمال مؤثر حاکمیت خود جز در بخش محدودی از سرزمین [[عراق]] ناتوان بودند. در این دوره، افراد مختلف در جای‌جای قلمرو عباسیان قیام کرده‌بودند و سرزمین مسلمانان دچار تجزیه سیاسی شده‌بود. معتمد عباسی، حسن عسکری را —که رقیبی بالقوه برای حکومتخلافت به‌شمار می‌رفت— در [[سامرا]] تحت نظارت و مراقبت قرار داده و او را حتی از ملاقات با پیروانش نیز بازداشته بود.<ref>{{harvnb|Sachedina|۱۹۸۱|p=29}}</ref><ref>{{harvnb|Tabatabaee|۱۹۷۹|p=۲۰۹}}</ref> از سوی دیگر، معتمد عباسی، خود، تحت سلطه برادرش [[موفق بالله]] بود که فرماندهی سپاه را در اختیار داشت و دیوان را تحت تسلط داشت، به‌طوری‌که از ۸۸۲ عملاً حاکمخلیفه تحت اسارت خانگی قرار داشت و قدرتی نداشت.<ref>{{harvnb|Chase|2010|p=323}}</ref> موفق و پسرش [[معتضد]] (خلافت از ۸۹۲ تا ۹۰۲ میلادی)، و فرزندان وی [[مکتفی]] (از ۹۰۲ تا ۹۰۸ میلادی) و [[مقتدر (خلیفه)|مقتدر]] (از ۹۰۸ تا ۹۳۲ میلادی) موفق شدند با به‌کارگیری دستگاه دیوانی و قدرت نظامی، نهاد حکومتخلافت را احیا کنند. هرچند که سرزمین‌های تحت حکمرانی مستقیم آن محدود به عراق شده بود، آن‌ها توانستند با به‌کارگیری نیروی نظامی و دیپلماسی، به تدریج سلطه خود را بر [[مصر]] و غرب و مرکز [[ایران]] گسترش دهند. از دوره معتضد تا چند دهه بعد، دیوان عباسی تحت اداره خاندان شیعی [[آل فرات]] و خاندان تازه مسلمان [[آل جراح]] بود. رقابت این دو خاندان سبب شد دیوانسالاری عباسیان دچار فرقه‌گرایی شود.<ref>{{harvnb|Chase|2010|p=332-339}}</ref>
 
طی دهه‌های پایانی سده سوم هجری که شیعیان [[عراق]] در بحران امامت به سر می‌بردند، جنبش‌های شیعی، بخصوص [[اسماعیلیه]]، در مناطق مختلف از جمله شمال آفریقا و شمال [[سوریه]] سر برآوردند. در این زمان دعوت اسماعیلیان فزونی گرفت و نهایتاً [[ابوعبدالله شیعی]] موفق شد در [[مغرب عربی]] پیروانی را جمع کند. در این زمان شخصی به نام سعید بن حسین، موسوم به [[عبیدالله مهدی]] ادعای امامت کرد و ابوعبدالله شیعی به وی گروید. ابوعبدالله شیعی موفق شد در ۲۹۷ ه‍.ق /۹۰۹ م. [[افریقیه]] را تصرف کند. سپس، در همان سال عبیدالله مهدی منصب حکومتخلافت را برعهده گرفت و دولت [[فاطمیان]] را تأسیس نمود. اسماعیلیانی که حکومتخلافت فاطمیان را نپذیرفتند، جنبش [[قرمطیان]] را ایجاد کردند. از سوی دیگر، شیعیان [[زیدی]] در سال ۲۵۰ه‍.ق - ۸۶۴ م. دولتی را در [[طبرستان]] و در سال ۲۸۴ه‍.ق - ۸۹۷ م. دولتی را در [[یمن]] تأسیس کردند.<ref>{{harvnb|Chase|2010|p=325-332}}</ref> در این دوره مکتب کلامی استدلالی [[ابوسهل نوبختی]] (زاده ۲۳۷ و درگذشته ۳۱۱ هجری قمری) در میان شیعه امامیه محوریت یافت و به تعالیم مذهب شیعه انسجام بخشید، که در سده بعد به مکتب کلامی شیخ مفید انجامید.<ref>{{harvnb|پاکتچی|1380|pp=164-165}}</ref>
 
== دوران سوم:دست نشاندگی ==
این دوره از فتح بغداد توسط آل بویه در ۳۳۴ هجری قمری شروع می‌شود و تا ۵۹۰ هجری که سلجوقیان در عراقین مضمحل شدند به طول انجامید. این دوره به دو بخش تقسیم می‌شود. در نیمه اول آن از فتح بغداد توسط [[عمادالدوله دیلمی]] آغاز می‌شود و حاکمخلیفه تحت کنترل امرای ایرانی‌تبار و شیعه بویی قرار دارد. در دوره دوم با ورود [[طغرل‌بیگ]]، مؤسس [[امپراتوری سلجوقی]]، به بغداد در سال ۴۴۸ آغاز می‌شود و تا اضمحلال سلجوقیان عراق به دست خوارزمشاهیان در سال ۵۹۰ به‌طول می‌انجامد. در این دوره حاکمخلیفه تحت کنترل سلاطین ترک تبار سنی قرار داشت. طی این دوره، هر زمان امرا و سلاطین مقتدر بودند، حاکمخلیفه بیشتر یک منصب نمادین به‌شمار می‌رفت و هر وقت آن‌ها ضعیف می‌شدند، حاکمخلیفه قدرت می‌گرفت.
 
== فهرست حاکمانخلیفه‌ها ==
{{سالشمار عباسیان}}
{|class="wikitable"
|-
! # || حاکمخلیفه|| هجری قمری|| میلادی
|- style="background:silver;"
| style="text-align:center;" colspan="4"|'''حاکمانخلفای عباسی'''
|-
| ۱ || [[عباس مصور طرقبه]] || ۱۳۱–۱۳۶ || ۷۵۰–۷۵۴
سطر ۲۴۰ ⟵ ۲۴۱:
| ۳۷ || [[مستعصم]] || ۶۴۰–۶۵۶ || ۱۲۴۲–۱۲۵۸
|- style="background:silver;"
| style="text-align:center;" colspan="4"|'''حاکمانخلفای قاهره'''
|-
| ۳۹ || [[احمد مستنصر]] || ۶۵۹–۶۶۰ || ۱۲۶۱–۱۲۶۲