[[پرونده:H.H.Holmes.gif|بندانگشتی|قاتل زنجیرهای آمریکایی اهل [[شیکاگو]] اچ.اچ. هلمز که به ۲۷ قتل اعتراف کرد.]]
'''آدمکشی زنجیرهای''' یا '''قتلهای سریالی''' به گونهای از [[قتل]] گفته میشود که قاتل سه نفر یا بیشتر را در بازه زمانی حدود یک ماهه به قتل می رساندمیرساند. قاتل ممکن است جنایت هایجنایتهای خود را در زمان، مکان و موقعیت هایموقعیتهای مشابهی انجام دهد.با اینکه همه کارشناسان این گونه قتل را ناشی از مشکلات روحی و روانی قاتل به حساب می آوردند اما جرم شناسان در زدن برچسب قتل سریالی به یک جنایت دچار تردید هستند.به عنوان مثال بسیاری از جرم شناسان و کارشناسان انجام سه قتل با ویژگی هایویژگیهای مشابه را لازمه ورود پرونده به دسته قتل هایقتلهای زنجیره ای می دانند اما کارشناسان و کاراگاهان [[اف بی آی]] سخت گیری بیشتری از خود نشان داده و تعداد قتل هاقتلها را به ۵ مورد رسانده اندرساندهاند. قاتل زنجیرهای معمولاً افراد مورد نظر خود را تعقیب میکند و قربانی را با نقشه قبلی و در فرصتی مناسب به قتل میرساند. الگو و نحوه ارتکاب قتلها مشابه یکدیگر و قربانیان معمولاً دارای نقاط مشترک مانند شغل، نژاد، ویژگیهای ظاهری، جنسیت یا گروه سنی خاص میباشند.
== تاریخ ==
بسیاری معتقدند که افسانه هایافسانههای نظیر [[خونآشام]] و [[گردن کلفت]] برگرفته از این گونه قتل هایقتلهای میمیباشد باشد.
اما نخستین تعریف مدرن در مورد این نوع از قتل هاقتلها توسط یک جرم شناسجرمشناس اروپایی صورت گرفت. [[رابرت رسلر]] نخستین شخصی بود که در یک سخنرانی از قتل هایقتلهای زنجیره ای برای بیان ارتباط میان چند قتل استفاده کرد اما جدا از تعاریف مدرن، کارشناسان بر این عقیده هستند که سابقه این گونه قتل هاقتلها به هزاران سال پیش باز می گردد و نبود اسناد کافی دلیل بر نبود قاتل زنجیره ای درگشته هایدرگشتههای دور نیست.
'''لیو پنگلی''': بسیاری از تاریخدانان این شخص را نخستین قاتل زنجیره ای جهان معرفی کرده اندکردهاند. [[لیو پنگلی]] به دلیل اینکه پسر عموی امپراتور چین به نام[[هان جین]] بود از موقعیت و قدرت مناسبی برای به قتل رساندن مردم برخوردار بود.این شخص علاوه بر کشتن کنیز هایکنیزهای خود حدود ۱۰۰ نفر از پسرها و دختران جوان را به قتل رساند. زمانی که برخی از بزرگان نزد امپراتور رفتند و ماجرا را بازگو کردند انتظار مجازات لیو پنگلی را داشتند اما امپراتور چین حاضر به خفه کردن پسر عموی خود نشد و او را به شهری دیگر [[تبعید]] کرد.
'''جیلز د رییس''': [[جیلز د رییس]] یکی از اشراف زادگان ثروتمند [[مجارستان]] بود که از قدرت زیادی در خانواده سلطنتی برخوردار بود. این شخص که بعدا در خاطراتش به نوعی به قتل هایقتلهای سریالی اش اعتراف کرده است خود را عامل کشتار بیش از ۶۵۰ زن و دختر معرفی کرده است.
[[فرقه توگی]] این فرقه هندی که تحت تعصبات شدید مذهبی قرار داشتند محکوم به کشتن بیش از ۱۰۰ نفر از مخالفان خود هستند.نکته جالب شباهت اکثر قتل هاقتلها با یکدیگر است که سبب شده این گروه هندی در تاریخ قتل هایقتلهای زنجیره ای، جایگاه بالایی داشته باشند. جنایت هایجنایتهای این فرقه مذهبی بین سال هایسالهای ۱۷۴۰ تا ۱۹۴۰ رخ داده است.
'''ریچارد ون کرافت ایینگ''': این شخص روانپزشکی فرانسوی بود که علاوه بر مشکلات روحی و روانی از [[وسواس جنسی]] رنج می برد.وی در اعترافات خود در سال ۱۸۸۶ مسئولیت قتل ۶ زن را پذیرفت.
== ویژگی های مشترک ==
'''مشکلا روانی''': همه قاتلان زنجیره ای دچار گونه ای از [[اختلالات روحی]] و روانی هستند. به عقیده برخی از جرم شناسان میزان شدت ابتلا این افراد به بیماری موجب کم یا زیاد شدن بی رحمی در قتلقتلها ها می شودمیشود.
'''عدم تفکر و تمرکز''' اکثر قاتلان زنجیر ای ویژگی هاییویژگیهایی نظیر عدم تفکر به موضوعات خاص و همچنین عدم تمرکز دارند.البته این بدان معنا نیست که این افراد توانایی تجزیه و تحلیل ندارند، چرا که در تاریخ این گونه از قتل هاقتلها همواره افرادی ظهور کرده اندکردهاند که از نظر ضریب هوشی در سطح بالایی بوده اندبودهاند و این مهم با تفکرات متمرکز به دست نمی آمده است.
'''مشکلات دوران کودکی''': تقریباتقریباً همه آنان در کودکی یا نوجوانی دچار گونه ای از تبعیض، [[انحرافات جنسی]] والدین بوده اندبودهاند.به طوری که طبق براورد هابراوردها بیش از ۹۰ درصد قاتلان زنجیره ای در کودکی مورد [[تجاوز جنسی]] قرار گرفته اندگرفتهاند.هر چند این قاعده برای همه آنان برقرار نیست به عنوان مثال [[ هارولد شیپمن]] پزشکی بود که بدون هیچ گونه مشکلات خاصی در دوران کودکی یا نوجوانی رفته رفته تبدیل به یک قاتل زنجیره ای خطرناک شد.این برد نه تنها گذشته ای پاک داشت بلکه سابقه هیچ بیماری در او کشف نشد.
'''مشکلات قانونی در کودکی''':
بیشتر آنان در کودکی سرقت هایسرقتهای کوچکی انجام داده انددادهاند و به همین دلیل پایشان به دادگاه و یا نهادهای تربیتی کشیده شده استشدهاست.
'''ظاهری عادی''' شاید جالب باشد که ظاهر زندگی بیشتر قاتلان زنجیره ای با عموم مردم یکسان است.آنان دارای [[شغل]] و یک خانه هستند و همسایه و دوستانشان آنان را فردی آرام تصور می کنندمیکنند.
'''خود محوری''':همه آن هاآنها به صورت انفرادی طعمه هایشان را جذب و سپس آنان را به قتل می رسانند.به عبارت دیگر همه این افراد ترجیح می دهند که جنایت هایشان را به صورت انفرادی و تکی انجام دهند.
'''تجاوز به قربانی''': طبق تحقیقات پلیس فدرال ایالت متحده بیشتر قاتلان زنجیره ای قبل و بعد از کشته شدن قربانیانشان دست به اعمال جنسی زده و با مقتول روابط جنسی برقرار می کنندمیکنند.این حروات ممکن است یک عشق بازی ساده با جسد باشد و یا دخول به صورت وحشیانه در زمان زنده بودن فرد باشد.شیوه و عملکرد آنان در مورد هر قربانی ممکن است متفاوت باشد.
'''ضریب هوشی متوسط''': بررسی هابررسیها نشان می دهدمیدهد که میانگین [[ضریب هوشی]] آن هاآنها حدود ۸۲ است.هر چند نمونه هایینمونههایی از این قاتلان دیده شده استشدهاست که ضریب هوشی بالایی داشته اندداشتهاند و سال هاسالها با نقشه هاینقشههای پیچیده پلیس و دستگاه قضا را سر در کم کرده اندکردهاند.
== منبع ==
== قاتل زنجیرهای ==
قاتل زنجیرهای یا سریالی فردی است که به تنهایی سه یا بیشتر از سه نفر را در طی یک دوره زمانی (بیشتر از یک ماه) با فواصل زمانی و تحت تاثیرتأثیر انگیزههای روانی به قتل برساند. بعضی از منابع این بخش از تعریف «سه یا بیشتر از سه نفر» را قبول ندارند و تعریف دیگری ارائه میکنند: تعداد دو یا بیشتر از دو قتل که معمولاً و نه همیشه توسط یک نفر به تنهایی و به صورت مجزا واقع شده باشند.
مفهوم و اصطلاح قاتل سریالی در دهه ۱۹۷۰ توسط یکی از ماموران ویژه پلیس فدرال امریکا به نام رابرت رسلر به کار گرفته میشد و رواج پیدا کرد. قاتلان سریالی را نباید با آدمکشهایی که افراد زیادی را به صورت دسته جمعی در یک مکان از بین میبرند یا آنهایی که در یک زمان محدود و کوتاه در دو یا چند مکان مختلف دست به قتل میزنند اشتباه گرفت.
== کودکی و دوران رشد ==
افراد در دوران کودکی و در سنین رشد تعاملات و رفتارهای اجتماعی را در خانواده میآموزند. در این زمان اگر کودک در محیط خانواده و از سوی افراد خانواده مورد بی مهری و بی اعتنایی قرار گیرد یا طرد شود این روند اجتماعی شدن دچار اختلال میگردد. در مطالعهای که در سال ۱۹۹۰ توسط دو محقق به نامهای ویلسون و سیمن صورت گرفت مشخص شد تقریباً تمامی قاتلان سریالی مورد مطالعه در دوران کودکی خود با نوعی از مشکلات محیطی نظیر خانوادههای فروپاشیده و و فاقد انسجام روبرو بودهاند. بر طبق این تحقیقات همه این افراد در خانوادههایی بزرگ شده بودند که طلاق، جدایی یا فقدان یکی از والدین در آنهاآنها اتفاق افتاده بود. در این خانوادهها کودک از کانون توجه خارج میگردد. در نتیجه کودک اعتماد به نفس خود را از دست میدهد و خود را ناتوان از تغییر شرایط میبیند، پس دنیایی خیالی برای خود میسازد و بدان پناه میبرد. این دنیای خیالی همان آرمان شهری است که کودک در واقعیت بدان احتیاج داشته و کم کم جای دنیای واقعی را میگیرد. او در این دنیا هر چه میخواهد میکند، هدف فقط برآوردن و ارضای امیال اوست و دیگران در این دنیا ارزش و جایگاهی ندارند. بر طبق نظر گاریسون (۱۹۹۶)احساسات و خوی اجتماعی در این دنیای وهمی و خیالی فرد-محور رشد مییابد و سیر طبیعی نهادینه شدن و شکل گیری مفاهیمی مانند خوب و بد و نوع دوستی دچار نقصان میشوند و این آغاز شکل گیری شخصیت جامعه ستیز و ضداجتماعی فرد است. در نهایت مرزهای دنیای واقعی و خیالی کم کم از بین رفته و احساساتی مانند سلطه گری، زورگویی، برتری جویی جنسی و خشونت تقویت میگردد، که در آینده زمینههای ارتکاب جرم و جنایت توسط فرد را مهیا میسازد.
== جستارهای وابسته ==
|