اسدی توسی: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
FreshmanBot (بحث | مشارکت‌ها)
جز replaced: ه ی ← هٔ ، تاثیر ← تأثیر، آنها ← آن‌ها (9) با ویرایشگر خودکار فارسی
خط ۴۰:
از زندگی اسدی طوسی دانسته‌های زیادی در دسترس نیست. آگاهی‌های اندکی که از او امروزه در دسترس است را می‌توان به دو دسته بخش‌بندی کرد. دسته نخست دانسته‌های پراکنده‌ای است که در آثار خودِ اسدی طوسی و منابع دیگر یافت می‌شود. اسدی در پایان کتاب الابنیه ابومنصور موفق هروی نام، نسب و تخلص (یا لقب) خویش را یاد می‌کند. در دیباچهٔ گرشاسپ‌نامه به طوسی‌بودن خویش اشاره می‌کند و در پایان این کتاب و در پایان مناظره مسلمان و گبر به تخلص یا لقب خود (اسدی) اشاره می‌کند. اسدی در پایان الابنیه، انجام نگارش کتاب را شوال ۴۴۷ قمری آورده‌است. در دیباچهٔ گرشاسپ‌نامه نیز می‌گوید که این منظوم را به خواهش محمد حصی یا حصنی وزیر ابودلف شیبانی فرمانروای نخجوان، به نام وی سروده‌است و در همان‌جا می‌گوید که در ۴۵۸ قمری آن را به پایان رسانده‌است. نظامی، شاعر پرآوازه سده ششم، در قطعه‌ای در سخا و سخن به بخل سلطان محمود به فردوسی و نواخت‌یافتن اسدی از سوی ابودلف اشاره دارد. رشید وطواط ذیل صنعت «الاغراق فی‌الصفه» تنها یک دو بیتی از علی اسدی شاهد آورده که در آثار بازمانده از اسدی و منابع دیگر دیده نمی‌شود. از این رو آگاهی‌های دقیق از زندگانی اسدی، کم‌وبیش به واپسین دهه از زندگی او محدود می‌شود و پیش از این تنها می‌دانیم که در طوس زاده شده و در ۴۴۷ قمری نسخه الابنیه را رونویسی کرده‌است.<ref name="cgie" />
 
دسته‌دوم سرگذشت‌نامه‌هایی هستند که در آنهاآن‌ها از اسدی توسی یاد شده که در این میان، تذکره‌الشعرای دولتشاه سمرقندی از همهٔ آنهاآن‌ها کهن‌تر است که در سال ۸۹۲ هجری قمری نوشته شده‌است و به گفتهٔ دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، سرچشمهٔ بیشتر آشفتگی‌های موجود در زندگی‌نامهٔ اسدی طوسی به‌شمار می‌رود. در منابع کهن‌تر از تذکره دولتشاه، همچون چهار مقالهٔ نظامی عروضی، و لباب‌الالباب عوفی، نامی از اسدی طوسی نیامده است، شاید به این دلیل که نظامی عروضی به شاعرانی که به دربارهای کوچک رفت‌وآمد داشتند، توجهی نداشته‌است، و عوفی نیز بیشتر به شاعران قصیده‌سرا پرداخته‌است.<ref name="cgie">{{یادکرد وب|نویسنده =ابوالفضل خطیبی |نشانی = http://www.cgie.org.ir/fa/publication/entryview/9235 |عنوان =اسدی طوسی | ناشر =[[دائرةالمعارف بزرگ اسلامی]] |تاریخ = |تاریخ بازدید = ۲۴ ژوئن ۲۰۱۶}}</ref>
 
== زندگی‌نامه ==
خط ۴۶:
او زاده [[توس]] در [[خراسان]] بوده‌است. کنیه او را در مجالس‌المومنین و مجمع‌الفصحا ابونصر و در دیباچه لغت فرس، که در سال ۱۳۰۳ هجری نوشته شده، ابومنصور آمده‌است. دست‌نویسی از کتاب الابنیه عن حقایق الادویه، نوشته ابومنصور موفق بن علی الهروی در مفردات طب به زبان فارسی در دسترس است که اسدی توسی آن را در ۴۴۷ هجری قمری رونویسی کرده که در آخر کتاب و در بخش شناسنامه، نام خویش را چنین آورده‌است: علی بن احمد الاسدی الطوسی الشاعر. لقب یا تخلص او اسدی بوده‌است که خود را بدین نام خوانده و سرگذشت‌نویسان هم به همین شیوه از او یاد کرده‌اند.<ref>{{پک|فروزانفر|۱۳۸۷|صص=۴۳۰}}</ref>
 
قاضی نورالله ششتری از فرهنگ لغات فرس نوشتهٔ خود اسدی و گفتهٔ خود او نقل می‌کند که تبار اسدی به پادشاهان عجم می‌رسد و نویسندهٔ مجمع‌الفصحا هم به پیروی از او، بی‌آنکه سند خود را بنویسد، تبار وی را به شهریاران ایران می‌رساند؛ ولی بر پایهٔ گفتهٔ بدیع‌الزمان فروزانفر، در نسخه خطی و چاپی فرهنگ اسدی از آنچه قاضی نورالله نوشته اثری نیست و از آن گذشته، «اسدی» نسبتی است به چندین قبیله عرب که از آنهاآن‌ها در «الانساب» یاد شده و شماری از گذشتگان بدین نسبت شهرت یافته‌اند، اگرچه ممکن است نسبت او به اسد از جهت ولاء باشد چنان‌که بسیاری از ایرانیان به همین نظر به قبایل عرب منسوب شده‌اند. بر پایهٔ گفتهٔ فروزانفر، در اینکه اسدی زادهٔ شهر توس بوده‌است، هیچ تردید نیست، چرا که همه سرگذشت‌نویسان او در این باره با هم همداستان هستند و خود اسدی توسی نیز در پایان الابنیه مقدمهٔ گرشاسپ‌نامه نیز چنین نوشته‌است.<ref>{{پک|فروزانفر|۱۳۸۷|صص=۴۳۱}}</ref>
 
بر پایهٔ افسانه‌ای که دولتشاه آورده، اسدی استاد فردوسی بوده‌است و چون او را به سرودن شاهنامه برانگیختند، پیری را بهانه کرد و به جای خویش، فردوسی را به سرودن شاهنامه برانگیخت و هنگامی که فردوسی پس از فرار از غزنین به طوس بازگشت و وفاتش در رسید، اسدی را نزد خویش فرا خواند و سرودن مابقی شاهنامه را به او سپرد. اسدی در یک شبانه روز چهارهزار بیت سرود و در آن هنگام فردوسی هنوز زنده بود و هنگامی که آن بیت‌ها را خواند، بر ذهن استاد خویش آفرین گفت. بر پایهٔ گفتهٔ خالقی مطلق در دانشنامه ایرانیکا، این گزارش به‌طور قطع ساختگی است.<ref name="iranica" /> اگر بخواهیم اسدی را استاد فردوسی بشماریم، آنگاه او باید ۱۵۰ سال زیسته باشد که پذیرفتنی نیست. سرگذشت‌نویسان بعدی نیز به نوشته‌های دولت‌شاه استناد کرده و این افسانه را آورده‌اند. بر پایهٔ گفتهٔ تقی‌الدین کاشی، اسدی با فردوسی «نسبت خویشی و قرابت» داشته‌است، اما خود او به گفتهٔ دولتشاه که بخش پایانی شاهنامه که دولتشاه گفته «از اول استیلای عرب است بر عجم در آخر شاهنامه» بر دیدهٔ تردید نگریسته‌است.<ref name="cgie" />
خط ۵۳:
هرمان اته بر پایهٔ سرگذشت دولتشاه اینگونه پیشنهاد کرد که شاید دو شاعر با تخلص اسدی در دو زمان گوناگون می‌زیسته‌اند. یکی پدر با نام ابونصر احمد بن منصور که استاد فردوسی و سرایندهٔ مناظرات بوده که در دوره محمود غزنوی چشم از جهان فرو بسته، دیگری پسر ابونصر به نام علی بن احمد که رونویس الابنیه، سرایندهٔ گرشاسپ‌نامه و نویسندهٔ لغت فرس بوده‌است. اته در این نظریه خویش تلاش کرد تا ممدوحان از سوی اسدی پدر را با دولتمردان حکومت غزنوی تطبیق دهد. بر پایهٔ دیدگاه او، «شه عادل‌زاد» که در مناظر شب و روز از او یاد شده همان سلطان محمود غزنوی است و «والا منوچهر» که در مناظره رمح و قوس آمده‌است، تعبیری شاعرانه برای همین سلطان و «ابوالوفا مطهر» که در مناظره «آسمان و زمین» مدح شده، همان شمس‌الدوله ابوطاهر از خاندان آل بویه در همدان بوده‌است و رستم نیز که در بیت پایانی همین مناظره از او یاد شده، برادر وی مجدالدوله ابوطالب رستم، امیر ری و معاصر سلطان محمود است. به گمان اته، همین ستایش از مجدالدوله، سلطان محمود را رنجانده که او را تبعید کرده‌است.<ref name="cgie" />
 
این نظریه اته تا سال‌ها پابرجا بود و بسیاری از خاورشناسان و پژوهشگران ایرانی در درستی آن تردید نداشتند که از میان آنهاآن‌ها می‌توان استوری، براون و نفیسی را نام برد؛ ولی شیرانی و فروزانفر این نظریهٔ اته را رد کردند. چایکین، ایران‌شناس روسی از برجسته‌ترین کسانی بود که نادرستی دیدگاه اته را نشان داد. بر پایهٔ گفتهٔ او، تلاش اته بر این بود که ممدوحان اسدی را از لابه‌لای تاریخ یمینی، ترجمه جرفادقانی بازشناسد، آن هم با تکیه و اعتماد به ترجمه انگلیسی رینولد از این کتاب که به ویژه در ضبط اعلام، لغزش‌های بسیاری در آن راه یافته‌است. چایکین تطبیق ممدوحان اسدی را در مناظرات با دولتمردان غزنوی را سراسر رد کرد و تک‌تک به آنهاآن‌ها پاسخ گفت. اما خود او نیز اشاره می‌کند که به جز شجاع‌الدوله منوچهر که در مناظره رمح و قوس از او مدح شده، کیستی دیگر ممدوحان مناظرات، شناخته نیست. او نشان می‌دهد که شجاع‌الدوله منوچهر، همان امیر شدادی آنی است و ابونصر احمد بن علی شاید همان ممدوح لامعی باشد. همچنین بر پایهٔ گفتهٔ چایکین، شاعران پارسی‌گو معمولاً از پدر به پسر تغییر تخلص می‌دهند و اگر دو اسدی زندگی می‌کرده‌اند، پسر می‌بایست تخلص خویش را تغییر می‌داد. همچنین چایکین می‌افزاید که اسدی به سبب فروتنی، شعرهای خویش را در لغت فرس نیاورده است، ولی اگر پدر او شاعر بود، با رغبت چند بیتی را از او در لغت فرس می‌آورد.<ref name="cgie" />
 
=== جوانی، میان‌سالی، کهن‌سالی و درگذشت ===
برتلس، دیگر ایران‌شناس نامدار روسی با بررسی واپسین بیت‌های «عرب و عجم» اینگونه پیشنهاد می‌دهد که شاعر اثر خویش را به عمید نوقان (یکی از دو ناحیه توس) ابوجعفر محمد پیشکش کرده‌است. کیستی این ابوجعفر محمد دانسته نیست، ولی نکتهٔ برجسته اینجاست که این مناظره در توس و در زادگاه شاعر سروده شده‌است و می‌توان پذیرفت که از سروده‌های دوره جوانی شاعر بوده‌است. در این مناظره هنگامی که مرد عجم شخصیت‌های و سخن‌سرایان نامدار ایرانی که مایه فخر اوست را نام می‌برد، از فردوسی سخنی به میان نمی‌آید. بر پایهٔ گفتهٔ ابوالفضل خطیبی، هرچند که برتلس به درستی دریافته که اسدی از شاعران درباری غزنویان نیست، ولی این گمان او که که اسدی از سر رقابت نام فردوسی را نیاورده پذیرتنی نیست؛ زیرا از همین مناظره اینگونه برمی‌آید که اسدی در دوره جوانی نه تنها در حماسه‌سرایی طبع‌آزمایی نکرده، بلکه در قصیده‌سرایی نیز شاعری چیره‌دست نبوده تا با فردوسی همسنگی داشته باشد. برتلس بر این گمان است که اسدی در جوانی آرمان‌های شعوبی و همچنین گرایشی آشکار به تشیع داشته‌است؛ ولی از آنجا که هر دو این گرایش‌ها از دید دربار غزنوی یک گونه بزه به‌شمار می‌آمده، هیچ چکامه‌سرایی را یارای آن نبوده تا چنین چکامه‌ای را بسراید و از چان خویش بیمناک نباشد. پس بر این پایه، ممدوح اسدی یعنی عمید نوقان، باید یکی از سرداران و دهقانان زمین‌دار ایرانی در طوس بوده که شاعر در واپسین‌سال‌های زندگی محمود یا در روزگار پسر و جانشین او مسعود این قصیده را بدو پیشکش داشته‌است؛ زیرا در سراسر زنجیرهٔ برهان‌های عجم، بیزاری دهقان اشرافی از عرب به گونهٔ بسیار نمایان به چشم می‌خورد. اما شاعر که نمی‌توانست امیدوار باشد که همواره برای شعرهایش پاداشی با گشاده‌دستی پرداخته شود، گویا در پایان دوره غزنوی و همزمان با تاخت آوردن ترکمنان و خشک‌سالی در خراسان از طوس راهی غرب ایران شد. برتلس طرح کوتاهی از دوره دوم زنگانی اسدی به دست می‌دهد که چنین است: شاید از طوس به دربار جستانیان طارم و سرانجام به نخجوان رفته، و پس از ۴۶۴ قمری در آنی، شجاع‌الدوله منوچهر بن شاوور را مدح گفته و نیز به احتمال بسیار شاعر در سرگردانی‌هایش سخت تنگدست و نیازمند می‌شود تا آنجا که در ۴۴۷ قمری به حال و روز یک کاتب و نسخه‌نویس ساده فرو می‌افتد.<ref name="cgie" />
 
پس از برتلس، جلال خالقی مطلق با پژوهش در منابع و مناظرات، آگاهی‌های بیشتری از دوره دوم زندگانی اسدی به دست داد. در این پژوهش خالقی بیشتر به مسمطی استناد کرده که در دیوان قطران آمده، ولی در برخی سرگذشت‌نامه‌ها از جمله دقائق‌الاشعار به اسدی منسوب است. خالقی یادآور می‌شود که این تذکره که ۱۸ باب از ۳۰ باب آن در دسترس است، نمی‌تواند ز سده ۸ قمری فروتر نوشته شده باشد، چرا که همه شاعرانی که در این مجموعه نام آنهاآن‌ها برده شده، در زمانی پیش از این می‌زیسته‌اند. سپس خالقی مطلق این مسمط را با بهره بردن از دیوان قطران و دقائق از نو تصحیح کرده‌است. در این مسمط دو شخص گوناگون یکی امیر جستان یا کنیه ابونصر و دیگری جوانی شمس‌الدین نام با لقب تاج‌الملک مدح شده‌اند. در دیوان قطران قصاید فراوان در ستایش ابونصر جستان وجود دارد و در این قصاید از ابوالمعالی به عنوان پیر جستان نیز یاد می‌شود. این جستان امیری است از خاندان کنگریان که در پیرامون سال‌های ۴۲۱–۴۵۳ قمری بر طارم فرمان می‌راند. در این مسمط جستان با صفاتی چون مسدد، منصور، موید ستوده شده‌است که تکرار مسدد در قصیده‌ای از قطران نشان می‌دهد که اینها همه لقب‌های جستان بوده‌است. سپس خالقی با برسنجی میان آنچه اسدی و قطران دربارهٔ جستان گفته‌اند، از یک سو، و تقدیم نامه کتاب الابنیه و گفتار نویسنده آن، ابومنصور هروی از سوی دیگر، چنین نتیجه می‌گیرد که «امیر المسدد الموید المنصور» امیری که ابومنصور هروی کتاب خود را به نام آن نگاشته همان ابونصر جستان ممدوح اسدی و قطران است و از جمله دعایی «حرسه الله» که اسدی کاتب کهن‌ترین نسخه کتاب به دنبال نام ابومنصور هروی آورده پیداست که نویسنده کتاب و امیری که این اثر بدو پیشکش شده و نیز کاتب آن در یک زمان می‌زیسته‌اند. در حالی که پیشتر بسیاری از خاورشناسان بر این باور بودند که این امیر همان منصور بن نور سامانی ملقب به السدید بوده‌است و پژوهشگران دیگری چون قزوینی بهار و محبوبی در این باره به نتیجه قطعی نرسیده بودند.<ref name="cgie" />
 
به گفته ابوالفضل خطیبی، با آنکه پژوهش خالقی در شناساندن نقاط تاریک زندگی اسدی بسیار راهگشاست، ولی لغزش‌هایی در ان وجود دارد. قدمت جُنگ دقائق الاشعار که خالقی بارها بدان پای فشرده محل تردید است؛ زیرا از ۳۰ باب تنها ۱۸ باب بر جای مانده‌است و بر این اساس که همه شعرای نام برده در آن به پیش از سده ۸ قمری تعلق دارند نمی‌توان به دیرینگی کتاب حکم کرد. از سوی دیگر نیز همانگونه که خالقی خود گفته‌است، در دیوان قطران نزدیک به ۲۰ قصیده در ستایش ابونصر جستان در دسترس است و از آن جمله مسمطی است با برخی القاب و الفظا مدحی مشابه در ستایش این امیر که نگارنده دقائق الاشعار آن را نه به قطران بلکه به اسدی منسوب کرده‌است. از این رو به سادگی نمی‌توان این مسمط را که در کهن‌ترین دست‌نویس‌های دیوان قطران آمده به استناد به گفته نویسنده دقائق‌الاشعار به اسدی نسبت داد. با این همه خطیبی بر این باور است که اگر هم این مسمط سرودهٔ اسدی نباشد، پایه‌های نظریه خالقی مبنی بر اینکه نویسنده کتاب الابنیه هر دو همزمان در دربار ابونصر جستان به سر می‌برده‌اند فرو نمی‌ریزد، چون، امیری که در یکی از مناظرات اسدی با لقب «شاه عادل» و «امیر عادل» ستوده شده با این ابونصر جستان نیک تطبیق می‌کند. خطیبی در نهایت بر پایه یپایهٔ گزارش‌های چایکین، برتلس و خالقی مطلق، زندگانی اسدی را چنین بازگو می‌کند: احتمالاً در پایان سده ۴ قمری یا سال‌های آغازین سده ۵ در طوس دیده به جهان گشود. در مکتب شعری همان‌جا بالید و به ویژه از شاهنامه فردوسی تأثیر پذیرفت، ولی نخست به قصیده‌سرایی روی آورد و قصیده‌ای به صورت مناظره (عرب و عجم) برای ابوجعفر محمد، عمید نوقان، از دهقانان ایرانی آن دیار سرود. سپس، مقارن با تاخت آوردن ترکمنان سلجوقی و خشک‌سالی در خراسان از طوس راهی غرب ایران شد و در ۴۴۷ در دربار ابونصر جستان امیر طارم کتاب الابنیه ابومنصور هروی را رونویسی کرد و در قصاید خود او را ستود. در نزدیکی‌های سال ۴۵۵ در دربار ابودلف شیبانی فرمان‌روای نخجوان به سر می‌برد و از این تاریخ تا ۴۵۸ به نظم گرشاسپ‌نامه سرگرم بود. پس از آن لغت فرس را نوشت و در کهنسالی به دعوت شجاع‌الدوله منوچهر، حکمران آنی، بدانجا سفر کرد و مناظره رمح و قوس را برای این امیر شدادی سرود و در یکی از بیت‌های پایانی این مناظره از منوچهر اجازه خواست که با «مأوای» خود شاید همان نخجوان یا طوس بازگردد.<ref name="cgie" />
 
اسدی در نزدیکی‌های سال ۴۶۵ قمری درگذشت و در کوی سرخاب تبریز به خاک سپرده شد و گورستان محل دفت او بعدها به مقبره‌الشعرا نامبردار گشت. از این رو شاید بتوان گفته که اسدی در پایان زندگی خویش در تبریز می‌زیسته‌است.<ref name="cgie" />
خط ۷۹:
 
=== تحصیلات ===
از پاره‌ای از مطالبی که در گرشاسپ‌نامه آمده به خوبی پیداست که اسدی افزون بر چیره‌دستی در شعر و حماسه‌سرایی، در علوم دینی، فلسفه، تاریخ، جغرافیا و نجوم نیز آگاهی‌های چشمگیر داشته‌است و در همین منظومه چنان به موضوعات دینی و حکمی توجه نشان می‌دهد که او را «حکیم» لقب داده‌اند. اسدی با دیوان‌های شعرای عرب نیز آشنایی داشته و پاره‌ای مضامین آنهاآن‌ها را در گرشاسپ‌نامه به کار برده‌است. چنان‌که فروزانفر نشان می‌دهد، مضمون دو بیت از اسدی با دو بیت از متنبی شاعر پرآوازه عرب به خوبی تطبیق می‌کند.<ref name="cgie" />
 
== آثار اسدی توسی ==
=== مناظرات ===
از مناظراتی که اسدی توسی سروده‌است، پنج مناظره امروزه در دست است. هم خالقی مطلق و هم خطیبی بر این باور هستند که هر پنج مناظره سرودهٔ یک‌نفر هستند،<ref name="گر۱" /><ref name="cgie" /> و خالقی بر این باور است که سنجش بین مناظره‌ها و گرشاسپ‌نامه به روشنی نشان می‌دهد که همهٔ آنهاآن‌ها روی هم جز از یک شاعر نیستند.<ref name="گر۱" /> این مناظره‌ها در قالب قصیده هستند که در فارسی و عربی تا آن هنگام بی‌سابقه بوده‌است (هرچند که در پهلوی چنین نیست و پیش از آن شعری به این گونه به نام [[درخت آسوریگ]] بوده‌است). عرب و عجم، مغ و مسلمان، نیزه و کمان، شب و روز، آسمان و زمین. در نخستین مناظره، عرب و عجم، به برتری ایرانیان بر عرب‌ها پرداخته شده‌است. دومین مناظره، مغ و مسلمان، دربارهٔ برتری مسلمانان بر زرتشتیان است که این مناظره، به روشنی یک نوشتهٔ ضدشعوبی است. زمینه‌های متناقض این دو مناظره برخی از پژوهشگران را بر آن داشته تا اینگونه بپندارند که مناظره عرب و عجم از اسدی توسی نیست؛ ولی بر پایهٔ گفتهٔ خالقی مطلق در دانشنامه ایرانیکا، می‌توان این دو مناظره را اینگونه توجیه کرد که به باور اسدی توسی، یک مسلمان ایرانی برتر از یک مسلمان عرب است، اما یک مسلمان، از هر قوم و نژادی که باشد، از یک ایرانی زرتشتی برتر است.<ref name="iranica">{{یادکرد وب|نویسنده =Dj. Khaleghi-Motlagh |نشانی = http://www.iranicaonline.org/articles/asadi-tusi |عنوان = ASADĪ ṬŪSĪ| ناشر =ENCYCLOPÆDIA IRANICA |تاریخ = |تاریخ بازدید = ۲۴ ژوئن ۲۰۱۶}}</ref> هر دو این مناظره‌ها نسبت به دیگران از نظر هنری کمتر پخته و در مرتبه فروتری جای دارند. مناظره‌های اسدی توسی بر شعر فارسی تأثیری شگرف بر جای نهاد و از پس شاعران بسیاری به تقلید از او به این گونه شعر روی آوردند.<ref name="cgie" />
 
=== گرشاسپ‌نامه ===
خط ۸۹:
 
=== لغت فرس ===
این واژه‌نامه برای آن نوشته‌شده‌است که واژه‌های ناآشنایی که در فارسی دری یافت می‌شوند را برای مردمان اران و آذربایجان تعریف کند. این واژه‌نامه کهن‌ترین واژه‌نامه در دسترس به زبان فارسی است که بر پایهٔ شعرهای نمونه نوشته شده‌است. در این واژه‌نامه دانسته‌هایی جسته و گریخته دربارهٔ نام‌های برخی از شعرای سده چهارم قمری یافت می‌شود. از این واژه‌نامه چندین دست‌نویس در ایران و جای‌های دیگر در دسترس است که با هم تفاوت‌های بسیاری دارند. گویا کهن‌ترین آنهاآن‌ها در [[کتابخانه و موزه ملی ملک]] در تهران قرار دارد که به سال ۷۲۲ قمری رونویسی شده‌است. دیباچه این دستنوشته از سال ۱۳۰۲ هجری (۱۸۸۴–۸۵ میلادی) است که در آن گفته شده اسدی این کتاب را به درخواست «پسر خویش»، اردشیر بن دیلمسوپار نجمی» نوشته‌است که او از اسدی به نام «حکیمِ جلیلِ اوحد» یاد می‌کند.<ref name="iranica" />
 
== سبک ==
در گرشاسپ‌نامه آموزه‌های اسلامی نیز دیده می‌شود، اما در اصل روایات کمتر راه یافته‌است. همچنین درآمیختگی‌هایی که میان اسطوره‌های ایرانی و سامی در آغاز دوره اسلامی انجام شده بوده، در گرشاسپ‌نامه راه یافته‌است. در یکجا زرتشت همان ابراهیم پنداشته شده و در جای دیگر هود پیامبر زمان جمشید پنداشته شده، با این همه، می‌توان با سنجیدن گرشاسپ‌نامه با اوستا و ادبیات پهلوی، اصالت بخش‌هایی از آن را به خوبی نشان داد.<ref name="cgie" />
 
اسدی بی‌گمان از شیوه سخن‌سرایی فردوسی سخت تأثیر پذیرفته‌است. بخشی از این تاثیرپذیریتأثیرپذیری با بحر متقارب که با سبک حماسی پیوندی ناگسستنی یافته، مرتبط است. گاهی اسدی شیوه فردوسی را در نمایش صحنه‌ها و وصف‌ها عیناً تکرار می‌کند؛ ولی بر پایهٔ گفته خطیبی، اسدی بیش از دیگر پیروان فردوسی توانسته به سبکی مستقل دست یابد.<ref name="cgie" /><ref name="گر۱" />
 
بر پایه گفته خطیبی، ویژگی‌های سبک او را می‌توان چنین برشمرد: اسدی به صنایع لفظی و تشبیهات و مبالغه‌های دور از ذهن گرایش بسیار دارد و به شیوه قصیده‌سرایان از به کار بردن اصطلاحات علمی زمان خود روی‌گردان نیست. همچنین در گرشاسپ‌نامه به برخی از ویژگی‌های لغوی و دستوری شاهنامه کمتر برمی‌خوریم، مانند به کار بردن «ابر»، «ابی»، «ابا» و به کار بردن حروف اضافه مضاعفی چون «به سر بر» «به کوه اندرون» «بر اندازه بر» و جز آن.<ref name="گر۱" />