پیر-ژوزف پرودون: تفاوت میان نسخهها
محتوای حذفشده محتوای افزودهشده
− رده:فیلسوفان (هاتکت) |
FreshmanBot (بحث | مشارکتها) جز replaced: آنها ← آنها ، آنرا ← آن را (4) با ویرایشگر خودکار فارسی |
||
خط ۳۲:
تحلیل او از متدی دیالکتیکی برخوردار بود و با آنکه در بازشناخت ریشههای ستیز طبقاتی به خطا رفته بود حاوی نکات بسیار مهمی دربارهٔ راهکارها و چگونگی تقسیم منابع بود، اهمیت حقیقی این تئوریها بعدها زمانی که اقتصاد دولتمحور در میانههای سدهٔ بیستم به چالش کشیده شد آشکار گردید، از نظرگاه پرودون هر موجودیت خارجی که وارد کنش اقتصادی کارگر با کالا بشود مخرب و زیانبار بهشمار میآمد، هرچند پیش از پرودون اقتصاددانان کلاسیک مانند [[ریکاردو]] به این مسئله پرداخته بودند ولی وجوهات سوسیالیستی برای آن متصور نبود.<ref>۷)PP:۱۱۲_۲۲۰(ویرایش پنجم),''Principles of Economics'', Karl E. Case and Ray C. Fair</ref>
''فلسفه فقر'' کتابی حجیم است که گستره عظیمی از تاریخ شکلگیری مناسبات تولید تا بایستگیها و ملزومات کنش اقتصادی و تأثیر آن به طبقات اجتماعی جوامع سرمایه داری صنعتی را مورد بررسی قرار میدهد. بنابه آنچه پرودون در این کتاب شرح میدهد، سرمایهداری و [[دولت]] باهم یکسان هستند و در جریان تاریخی شکلگیری خود بهم وابسته بودهاند، پس از [[انقلاب]] و برچیدن [[مالکیت خصوصی]]، دولت دیگر بایستگی ندارد و وظایف عمدهٔ
اثر دیگر او ''[[مالکیت چیست؟]]'' نام دارد که با ریزبینی به خاستگاه و چیستی ماهیت [[مالکیت خصوصی]] میپردازد و با ارجاعات تاریخی، فلسفی و سیاسی نتیجه میگیرد: «مالکیت دزدی است، زیرا با حق مالکیت دیگران در تعارض است»<ref>این فرمولبندی ساده، در تمام نسخههای «مالکیت چیست» در همان برگ نخست آمده، در واقع پردون در همان صفحه اول پاسخ پرسش خود را میدهد و در ادامه به بازشکافی دلایل آن میپردازد: مالکیت دزدی است.</ref><sup>*</sup>
''مالکیت چیست؟'' توسط سرسختترین مخالفان پرودون نیز تحسین شد و تأثیری شگرف بر شالودهٔ نگرش آنارشیستهای بعدی مانند [[باکونین]] و [[کروپوتکین]] گذاشت. مارکس ابتدا
نظریات پرودون پیرامون دولت، اقتصاد و مالکیت خصوصی، انقلاب، کار و حتی مسائلی غیر سیاسی مانند [[هنر]]، [[ادبیات]] و تاریخ هنوز مباحثی باز و قابل ارجاع هستند.
خط ۴۵:
این نصیحت برای پرودون یکسره توهینی شمرده شد نسبت به یک انقلابی که بخاطر عقایدش در تبعید است، او دعوت مارکس را رد کرد و اینطور پاسخ نوشت: «به نظر من، آقای گرون بدون هیچ ثروتی با زن و دو فرزند که باید مخارجشان را تأمین کند در تبعید است، برای همین از راه نوشتن نان میخورد. به نظر شما از چه راهی باید کسب درآمد کند بجز نشر عقاید مترقی؟ من برای این کار هیچ دلیلی به جز فقر و ضرورت مطلق اقتصادی نمیبینم» در ادامه مینویسد: «اگر میل دارید باهم در کشف قوانین جامعه بشری بکوشیم، ولی به خاطر خدا پس از آنکه تمام خشک اندیشیهای پیشین را کنار گذاشتیم، خودمان هیچ خشکاندیشی جدیدی تحت عنوان عقاید مترقی به مردم ارائه نکنیم. من از صمیم قلب ایدهٔ شما را برای بازگویی صریح تمامی عقاید تحسین میکند؛ پس بیایید به گفتگویی صادقانه و فروتنانه بپردازیم… و از آنجاکه ما در پیشاپیش جنبش آزادیخواهانه قرار گرفتهایم، خود را به رهبران خودکامه جدید تبدیل نکنیم. بیایید هرگز پرسش یا چالشی را ملالآور نشمریم، حتی وقتی که آخرین استدلال خود_بر ضد آن_ را مطرح کردیم، باز دوباره از نو شروع کنیم، اگر لازم بود با فصاحت و طنز. تحت این شرایط با شادمانی دعوت شما را میپذیرم، در غیر اینصورت خیر»<ref>۱۰)وین ص:۱۰۲–۱۰۳، است.</ref>
این نامهنگاری سرآغاز اختلافات گسترده بعدی شمرده میشود که شالوده «فقر فلسفه» را پی ریخت، از جمله مواردی که مارکس به نقد
، مارکس چنین به او پاسخ میدهد: «سوسیالیستها_پرودون_خطاب به پرولتاریا میگویند متحد نشوید، زیرا به هر حال چه نفعی از آن اتحاد خواهید برد؟ افزایش دستمزد؟ سالها طول میکشد تا با همان افزایش دستمزد گرانی ناشی از «عدم تولید» و پیرو آن هزینههای سازماندهی و حفظ اتحادیه بپردازید تأمین شود. ما به عنوان سوسیالیست به شما میگوییم که به جز افزایش حجمی پول دریافتی، شما همان کارگر سابق با تمام ویژگیهای آن خواهید ماند، همانطورکه کارخانه دار همان کارخانه دار سابق خواهند ماند، پس اتحادیه موقوف، دست زدن به سیاست ممنوع!».<ref>فقر فلسفه، کارل مارکس، آرتین آراکل، نشر اهورا، ص: ۱۷۸</ref>
|