محمد میرزاوندی: تفاوت میان نسخهها
محتوای حذفشده محتوای افزودهشده
خط ۱۱۲:
«دست حق خدا یار و یاورش باشد و زنده باشه که از دشمناش تقاص بگیرد»
'''تا نفس دارم میجنگم'''
ای خَبرن بورِتو سی دُشمنونم عشق ایران
«این خبر را برای دشمنانم ببرید که عشق میهنم ایران سرتا پای وجودم را فرا گرفته»
سطر ۱۲۳ ⟵ ۱۲۴:
«با تفنگ و قطار پُر از فشنگم تا نفس در سینه دارم میجنگم»
رِت
«برید به دایه
وا قطار پُر دِ شنگم تا نفس دارم میجنگم
سطر ۱۳۵ ⟵ ۱۳۶:
«ای مسلسل تو خودت میدانی که دلم چقدر تنگ شده چون دشمنم شادی میکند و این برایم مایه ننگ است»
'''شوق جبهه(خوشحال و کوری)'''
خوشحال وِ کوری تو جبهه جنگه تفنگ قطارش هه پُر دِ شنگه
سطر ۱۴۱ ⟵ ۱۴۳:
«خوش به حاله پسری که در جبهه جنگ با دشمنان است و تفنگ و قطارش پر از فشنگه»
بیایید برارو همتو بَکد حلالم که مِه شو و
«بیایید ای برادرانم همتون حلالم کنید که من شب و روز به خدا حالم پریشان است»
سطر ۱۵۷ ⟵ ۱۵۹:
«بی کسی و بی یاری و تنهایی مرا کشتهای پدر نه آتش گلوله تفنگ دشمنان ای پدر اگر برادرت بمیرد شمشیرت تیز و برنده نیست»
بیاید ای قومو همتو بَکد حلالم که مِه شو و
«بیاید ای قوم و خویشانم همتون حلالم کنید که من شب و روز به خدا حالم پریشان است»
|