۱۳۳٬۲۴۲
ویرایش
FreshmanBot (بحث | مشارکتها) جز (←خلاصهٔ رمان: replaced: شده است ← شدهاست با ویرایشگر خودکار فارسی) |
FreshmanBot (بحث | مشارکتها) جز (←خلاصهٔ رمان: اصلاح فاصله مجازی + اصلاح نویسه با ویرایشگر خودکار فارسی) |
||
در پایان ''رمان [[ارباب حلقهها: دو برج (رمان)|دو برج]]'' [[گندالف]] و پیپین از [[تئودن]] و سواران روهان جدا میشوند و رمان ''بازگشت پادشاه'' با سفر این دو به سمت شهر [[میناس تیریث|میناستیریت]]، شهر اصلی منطقهٔ [[گاندور|گوندور]]، آغاز میشود. در شهر میناستیریت، گندالف و پیپین با دنتور، کارگزار گوندور و پدر [[برومیر]]، ملاقات میکنند تا به او خبر بدهند که حملهٔ ویرانگر [[سائورون]] در راه است، اما دنتور اصلاً از گندالف دل خوشی ندارد و گمان میکند او آراگورن را برای رسیدن به تاجوتخت با خود آورده است. پیپین به احترام برومیر که در «پارت گالن» خودش را برای نجات [[هابیت]]ها از دست [[ارک (موجود خیالی)|ارکها]] فدا کرده، شمشیرش را به دنتور میدهد و قسم یاد میکند که در مقام نگهبان برج سفید به او خدمت کند.
ابری تیره (که گندالف آن را «تاریکی» مینامد) از [[موردور]] به سمت میناس تیریت میآید و تمام آسمان را میپوشاند. در همین حین، آراگورن درمییابد که ممکن است سواران بهموقع به شهر نرسند تا بتوانند در برابر هجوم موردور از آن دفاع کنند.
فارامیر، پسر دیگر دنتور، که خستهٔ نبرد است، به گوندور بازمیگردد و دیدارش با فرودو را شرح میدهد. دنتور که متوجه میشود پسرش حلقه را به گوندور نیاورده، عصبانی میشود و او را مجدداً اعزام میکند تا در شهر آزگیلیت از پیشروی سپاه موردور جلوگیری کند. فارامیر تا آنجا که در توان دارد از مقر خود در برابر [[نازگول]]های پرنده محافظت میکند، اما بهرغم کمکهای گندالف شکست میخورد. او در حین عقبنشینی هدف تیر زهرآگین نازگولها قرار میگیرد و نزدیک دروازههای شهر زمینگیر میشود.
|