سید ابوالقاسم کاشانی: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
بدون خلاصۀ ویرایش
برچسب‌ها: متن دارای ویکی‌متن نامتناظر حذف منبع ویرایشگر دیداری
جز ویرایش شایان نصیری (بحث) به آخرین تغییری که 5.208.40.188 انجام داده بود واگردانده شد
برچسب: واگردانی
خط ۳۰:
گفته می‌شود ضدیت کاشانی در برابر انگلیس ریشه در رخداد اشغال بصره در نوامبر ۱۹۱۴ و کربلا و نجف در اواخر ۱۹۱۷ داشت.<ref name="rahnama" /> در جنگ جهانی اول موقعی که قوای انگلیس به عراق حمله کرد، علمای بزرگ برای دفاع فتوای جهاد دادند، نیروهای ملی به رهبری علما و از جمله پدر او و خود وی قیام کردند و این جهاد، چهارده ماه به طول انجامید. اگرچه در حوالی سال‌های ۱۲۸۵ شمسی که جنبش مشروطه ایران شکل گرفت، او در وطن خویش حضور نداشت و به‌طور مستقیم وارد نهضت نشد، ولی سمت مشاورت شخصیتی چون آخوند خراسانی را بر عهده داشت.{{مدرک}} هنگامی که [[قرارداد ۱۹۱۹]] امضا شد، کاشانی با همکاری علمای بزرگ و عشایر عرب بر ضد این قرارداد قیام کرد و فتوای جهاد داد و علیه نیروهای استعماری اشغالگر به جنگ پرداخت و خود نیز با همدرس و همفکرش [[سید محمدتقی خوانساری]] سلاح برداشته و به میدان جنگ رفتند. کاشانی علاوه بر اینکه عضو «هیئت عالی انقلابیون» بود، یکی از چهار عضو «کمیته عالی جنگ حکومت انقلاب» هم بود. این جنگ بیش از شش ماه طول کشید.
 
[[صادق زیباکلام]] مصرانه بر این باورند که کاشانی مستقیماً از انگلستان خط می‌گرفته و تمام قهرمان سازی‌های وی را توسط حکومت جمهوری اسلامی، جز یک فریب بزرگ تاریخی نمی‌دانند.<ref>مناظره صادق زیباکلام با چند استاد در دانشگاه نوشیروانی بابل آبان ۹۶</ref><ref>مناظره صادق زیباکلام و سید حسین علوی، مدیر مسئول خبرگزاری بسیج در آمفی‌تئاتر دانشکده مهندسی دانشگاه فردوسی مشهد ۱۳ آبان ۹۶</ref><ref>مناظره صادق زیباکلام و محمد نعیمی‌پور در دانشگاه علامه آبان ۹۶</ref>
 
در سال ۱۹۲۰ مردم عراق به رهبری میرزامحمدتقی شیرازی اقدام همه‌جانبه‌ای را علیه اشغال کشورشان آغاز کردند. کاشانی نیز در جریان انقلاب مردم عراق برای مبارزه با استعمار انگلستان درصدد بپا ساختن یک جنگ مسلحانه برآمد و به انتشار اعلامیه و جلب افکار عمومی پرداخت و عشایر را برای ورود به جبهه‌های نبرد مهیا کرد. سپس خود، سلاح رزم به دوش گرفت و دوشادوش علما و میلیون عراقی به مبارزه پرداخت. اما دیری نپایید که انگلیسی‌ها با توسل به نیروهای هوایی و زمینی خود شکست سختی بر نیروهای انقلابی وارد آوردند و بر عراق مسلط شدند و [[پرسی کاکس|سر پرسی کاکس]]، کمیسر عالی انگلیس در بغداد تسلیم هفده نفر از سران انقلاب، از جمله کاشانی را از شروط صلح با عراق تعیین کرد.
خط ۶۹:
دراین باره گفته می‌شود که مصدق به کاشانی گفته بود: «آقا. توصیه این و آن را نفرمایید. در شان شما نیست و در جامعه هم انعکاس نامطلوب دارد و مورد سوءاستفاده قرار می‌گیرد. اگر نظرات اصولی دارید با دولت در میان بگذارید تا رفع مشکلات شود. اصلاً گیریم که این مسائل درست بوده. اینها در درجه دوم اهمیت است. آیا شما در خط اساسی نهضت ملی انحرافی می‌بینید؟ اگر هست بگویید اصلاح کنم و اگر نکردم بگویید از کارها کناره بگیر؛ و الا برای مسائل جزئی که نمی‌توانیم اختلاف داشته باشیم.» [[حسین فاطمی]] نیز نقل می‌کند: «دکتر مصدق هم به‌طور عجیب نسبت به این مسائل حساس بود و غالباً از مداخلات آقا و اطرافیانشان گله داشت و دو سه مرتبه هم کار به‌جاهای باریک کشید.»<ref>(همان، صص ۳۶۷–۳۶۸)</ref>
 
تایمز لندن مقاله‌ای دربارهٔ کاشانی نوشته بود و [[مجله خواندنیها]] آن را ترجمه کرده بود. در این مقاله کاریکاتوری از سر کاشانی روی تنه شیر چاپ شده و آمده بود که کاشانی آن چنان شخصیتی است که یک اشاره او نه تنها ایران که خاورمیانه را به اعتصاب می‌کشد. چند بیت شعر هم زیر کاریکاتور آمده بود. مصراع‌های اول این بود که استعمار چنین و چنان می‌کند و مصراع دوم بیت‌ها این بود: «شیر پامنار اگر بگذارد». این شماره مجله را به مقدار زیاد چاپ کرده بودند و مجله‌ها را کنار تشک حاج آقا گذاشته بودند و سیل جمعیتی که به دیدار حاج آقا می‌رفتند و دست آقا را می‌بوسیدند به دریافت یک نسخه مجله نائل می‌شدند و از زبان آقا می‌شنیدند که می‌گفت: «بیسواد. برو این مقاله رو بخون ببین چی نوشته.»<ref>مصدق و تاریخ، ص۳۳۳</ref>
 
هم‌چنین نقل است در اوج سر زدن این‌گونه رفتارها از کاشانی، یکی از مذهبیون به پیش او رفته بود تا نگرانی خود را از اختلاف در نهضت بیان کند. کاشانی به او گفته بود: «نگران نباشید. تا من هستم هر چوبی را که جای مصدق بگذارم کار او را خواهد کرد.»<ref>مصدق و تاریخ، ص ۳۳۴</ref>
 
او دربارهٔ خود می‌گفت: «من سرمایه مملکت هستم. فقط رهبر مسلمین ایران نیستم، مرا همه مسلمانان جهان به رهبری قبول دارند.»<ref>کیهان، ۲ تیر ۱۳۳۲</ref>
 
از سوی دیگر حساسیت و رقابت یک طرفه‌ای که میان کاشانی و [[سید حسین طباطبایی بروجردی]] ایجاد شده بود، برای کاشانی که همواره می‌خواست خود را رهبر و زعیم مسلمانان جهان ببیند همواره تنش زا بود. وجود [[سید حسین طباطبایی بروجردی]] به‌مثابه مانعی همیشگی دربرابر کاشانی بود تا رؤیای رهبری هم‌زمان در دو جبهه سیاسی و دینی را اگر آرزویی محال نیابد، لااقل دور از دسترس بیند. هرچند که هر دوی این مراجع، در جریان سرنگونی مصدق، به شاه نزدیک بوده و از بازگشت او حمایت کردند. بنا به گفته داماد سید حسین طباطبایی بروجردی: «آقای کاشانی روی کاناپه نشسته بود. سلام کردم. آقای کاشانی گفت: علیکم‌السلام، کجا بودی، چه کار می‌کنی؟ دعوت کرد کنارش نشستم. گفت: [[بی سواد]]، لُره چه کار می‌کند؟ منظورش آقای بروجردی بود. اگر این را من به آقا منتقل می‌کردم دیگر خیلی بد می‌شد. به آقای کاشانی گفتم: آقا بزرگش نخوانند اهل خرد که نام بزرگان به زشتی برد. ایشان خیلی ناراحت شد و دیگر تا آخر مجلس با من حرف نزد.»<ref>گفتگو با<span class="CheckDictation-marked CheckDictation-marked-آیت‌الله" id="tool-.D8.A2.DB.8C.D8.AA.E2.80.8C.D8.A7.D9.84.D9.84.D9.87" style="background-color: rgb(145, 145, 255);"> آیت‌الله </span>محمدحسین علوی طباطبایی، داماد<span class="CheckDictation-marked CheckDictation-marked-آیت‌الله" id="tool-.D8.A2.DB.8C.D8.AA.E2.80.8C.D8.A7.D9.84.D9.84.D9.87" style="background-color: rgb(145, 145, 255);"> آیت‌الله </span><span title="اسدالله بروجردی | خانه آیت‌الله بروجردی | دانشگاه آیت‌الله‌العظمی بروجردی | سید حسین طباطبایی بروجردی | سید محمدحسین کاظمینی بروجردی | شهرک شهید محمد بروجردی | شیخ عبدالرحیم بروجردی | شیخ محمد عبده بروجردی | صامت بروجردی | علاءالدین بروجردی | علیرضا رحیمی بروجردی | غلامحسین بروجردی | لیلی بروجردی | محمد بروجردی | محمود بروجردی | مدرسه آیت‌الله بروجردی | مرشد بروجردی | مصطفی بروجردی | میدان آیت‌الله بروجردی | گویش بروجردی" class="CheckDictation-marked CheckDictation-marked-بروجردی" id="tool-.D8.A8.D8.B1.D9.88.D8.AC.D8.B1.D8.AF.DB.8C">بروجردی،</span> روزنامه شرق، سه شنبه، ۲۹ فروردین ۱۳۸۵</ref>