|دین =
}}
'''ابوالفتحخان بختیاری'''، یکی از [[ایلخانی|خوانین]] [[مردم بختیاری|ایل بختیاری]] بود، که پس از ائتلاف با [[کریمخان زند]] و [[علی مردان خان]]، یکی از میراثداران حکومت [[نادرشاه]] شد. با توافق کریمخان زند و [[علیمردان خان|علیمردان خان چهارلنگ]] باهم، وی به حکومت [[اصفهان]] رسید و پیش از شورش(کودتاکودتا) [[کریمخان زند]] علیه علیمردان خان، توسط علیمردان خان کشته شد.<ref>http://www.iranicaonline.org/articles/abul-fath-khan-baktiari-a-chieftain-of-the-haft-lang-branch-of-the-baktiari-and-paramount-chief-ilkani-of-the-tribe</ref>
==نسب و ریشه ابوالفتح خان بختیاری==
در مورد نَسب ابوالفتح خان و خاندان ایشان باید خاطر نشان کرد؛ آنهاآنها باتوجه به منابع مورد وثوق،اصالتاً غیرِ لر و از نسل «شیخ تاج الدّین ابراهیم گیلانی» معروف به «[[شیخ زاهد گیلانی]]» مرشد و معلّم معنوی «[[شیخ صفیالدین اردبیلی|شیخ صفی الدّین ابوالفتح اسحاق اردبیلی]]» نیای بزرگ سلسه پادشاهان [[صفویان|صفوی]] بودند.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=رستم التواریخ|نام خانوادگی=|نام=|ناشر=|سال=|شابک=|مکان=|صفحات=}}</ref><ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=گلشن مراد|نام خانوادگی=|نام=|ناشر=|سال=|شابک=|مکان=|صفحات=}}</ref> <ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=جنه الاخبار|نام خانوادگی=|نام=|ناشر=|سال=|شابک=|مکان=|صفحات=}}</ref><ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=تجربه الاحرار و تسلیه الابرار|نام خانوادگی=|نام=|ناشر=|سال=|شابک=|مکان=|صفحات=}}</ref><ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=یادداشت ها و خاطرات سردار طفر|نام خانوادگی=|نام=|ناشر=|سال=|شابک=|مکان=|صفحات=}}</ref>پس از به قدرت رسیدن صفویان و استیلایشان بر ایران،اولاد شیخ زاهد گیلانی که در ابتدا مأمور اِرشاد [[مردم بختیاری|ایل بختیاری]] به کیش و مذهبِ [[شیعه|تشیع]] شده بودند،از طرف پادشاهان صفوی به حاکمیت در بختیاری نائل گشته و تا پایان حکومت نادرشاه افشار و بازماندگانش بر ایران، قدرت اولاد شیخ زاهد گیلانی در بختیاری ادامه داشت. این اولاد با صفویان وصلت هایوصلتهای سببی نیز داشتند. اوّلین حاکم بختیاری از خاندان شیخ زاهد گیلانی میر جهانگیرخان جدِّ ابوالفتح خان بود. وی بدستور شاه تهماسب اول به حکومتِ بختیاری گماشته شد. میر جهانگیر خان از طرف مادری به صفویان می رسید و از این حیث هم پشتوانه ای محکم داشت. پس از او تاجمیرخان ...؟،خلیل خان و بعد از او یوسف خان،عیسیٰ خان،(...؟)،قاسم خان،احمد خان و در آخر هم ابوالفتح خان از همین تبار در ایل بختیاری به جایگاه و قدرت نائل شد که البته در زمان ابوالفتح خان ریاست این دودمان به پایان رسید. از آنجایی که اولاد شیخ زاهد گیلانی تباری غیرِ لر یا بختیاری داشتند و از طرفی هم به قول سردار ظفر بخاطر بیداد و ستمی که روا میداشتند،ایل بختیاری همواره با آن هاآنها سرِ ناسازگاری داشته و نمی پذیرفتند حاکمانی غیر از خودشان بر آن هاآنها سروری داشته باشند.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=خاطرات و یادداشت های سردار طفر|نام خانوادگی=|نام=|ناشر=|سال=|شابک=|مکان=|صفحات=}}</ref> به نقل از کتاب ریاضَ الفردوس خانی از محمّد میرک بن المسعود الحسینی،خلیل خان و اقوام او که بنای بد سلوکی را بر ایل بختیاری گذاشته بودند،توسط بختیاری هابختیاریها اموالشان مورد تاراج قرار گرفته و خلیل خان هم با لطایف الحِیَل به سمت [[خوانسار]] و جرفادقان(گلپایگان) متواری شده و در آنجا پناه گرفت. بعد از این اتفاق سپاهی ۱۲هزار نفری به پشتیبانی از خلیل خان و با دستورِ دولت صفوی از جانب سمیرم و اصفهان به فرماندهی حاکم [[سمیرم]] «قلندر سلطان چوله» و «زینَل خان» برای سرکوبی بختیاری هابختیاریها فرستاده شدند. در نهایت جمعی از بزرگان و ریش سفیدان بختیاری به نزد پادشاه صفوی رفته،التزام به عدم طغیان دوباره داده و بین آن هاآنها و خلیل خان مصالحه ایجاد شد<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=ریاضَ الفردوس خانی|نام خانوادگی=|نام=|ناشر=|سال=|شابک=|مکان=|صفحات=}}</ref>،اما این پایان کار نبود. به نقل از [[خسرو خان سردار ظفر|سردار ظفر]] بختیاری بالاَخره خلیل خان بر اثر اعمال نادرستش توسط بختیاری هابختیاریها کشته شد.
یک نمونه بارز دیگر از عدم سازش بختیاری هابختیاریها با این خوانین زاهد زادهٔ گیلانی،کشته شدن احمدخان در دورهٔ [[نادرشاه|نادرشاه افشار]] توسط بختیاری هابختیاریها بود. به طوری که به نقل از کتاب عالم آرای نادری نوشته محمّد کاظم مروی(کاتب دربار نادرشاه افشار) احمدخان به تحریک «کاید عالی صالح دورکی» و توسط بختیاری هایبختیاریهای هفت لنگ کشته شد(علی صالح خان زراسوند در زمان حکومت نادرشاه ابتدا عنوان «کاید»،«ریش سفید»،«سردار»،«مین باشی»،مقام «کوه مالی» و سپس لقب «بیگ» دریافت کرده استکردهاست<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=عالم آرای نادری|نام خانوادگی=|نام=|ناشر=|سال=|شابک=|مکان=|صفحات=}}</ref>[عالم آرای نادری از محمّدکاظم مروی،بختیاری در آینهٔ تاریخ از پرفسور جن.راف.گارثویت و نامه هاینامههای نادرشاه درسال هایدرسالهای ۱۱۴۸ و ۱۱۵۹ه.ق به کاید علی صالح بیگ دورکی].
اما در دوره هایدورههای بعدی توسط نوهٔ نادرشاه یعنی شاهرخ شاه[شاهرخ میرزا]افشار و سپس کریم خان زند به ترتیب درسال هایدرسالهای ۱۱۶۲ و ۱۱۶۴ ه.ق به علی صالح بیگ دورکی لقب و عنوان «خان» اعطاء شده استشدهاست.
البته در نامهٔ کریم خان خطاب به علیصالح خان علاوه بر او،به فرزندش «ابدال خان» و نوه اش «حبیب الله خان» این عنوان داده شده استشدهاست).
به تعاقُب قتل احمد خان،نادرشاه افشار حدود سه هزار خانه وار از بختیاری هایبختیاریهای هفت لنگ را به نقل از کتاب عالم آرای نادری از محمّد کاظم مروی،جهانگشای نادری و درّهٔ نادره از میرزا مهدی خان اَسترآبادی به [[استان خراسان رضوی|خراسان]] و ولایت جام کوچ اجباری داد<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=جهانگشای نادری|نام خانوادگی=|نام=|ناشر=|سال=|شابک=|مکان=|صفحات=}}</ref>. در پایان هم که علیمردان خان چهارلنگ بختیاری با کشتن ابوالفتح خان برای همیشه این خاندان زاهد زاده را از قدرت و منصب در بختیاری کنار زد. لازم به ذکر است باقی ماندهٔ خوانین زاهد زادهٔ گیلانی پس از برکناری از جایگاهی که قبلاً داشتند،توسط خودِ بختیاری هابختیاریها درسالیان متمادی کشته شدند(به نقل از سردار ظفر بختیاری) و اکنون نسل و اَعقابی از آن هاآنها بطور مشخص در ایل بختیاری باقی نمانده است. آتشکدهٔ آذر از [[آذر بیگدلی]][لطفعلی بیگ](ایشان از نزدیک با ابوالفتح خان ملاقات داشته و از این بابت نقل قول او بسیار قوی و مورد وثوق است)،گُلشن مراد از میرزا ابوالحسن غفّاری کاشانی،رستم التّواریخ از محمّد هاشم آصف[رستم الحُکَما]،جَنّةُ الاخبار از محمّد حسن لنجانی،تجربةُ الاَحرار و تسلیةُ الاَبرار از عبدالرزّاق بیگ دُنبُلی[مَفتون]،یادداشت ها،یادداشتها و خاطرات سردار ظفر بختیاری،کتاب کریم خان زند از جان.ر.پری و ... در بارهٔ نسب این خاندان توضیح داده انددادهاند. امّا اولین کتابی که این خاندان را از طایفهٔ «آسترکی» یکی از طوایف بسیار قدیمی بختیاری دانسته،کتاب تاریخ بختیاری از حاج علیقلی خان سردار اسعد بوده که باید گفت بر اساس برداشت اشتباه از کتاب شرفنامه(تاریخ مُفصَّل کردستان) از شرفالدین بن شمس الدین بـِدلیسی[امیر شرفخان بِدلیسی] است. عین متن کتاب شرفنامه بدین صورت است: «حسب الفرمان شاه طهماسب جهت تحصیل تقبلات لر بزرگ که مشهورند به بختیاری که بعد از انقطاع نسل حکّام ایشان[اتابکان لربزرگ] که سابقاً ایمایی[اشاره ای] به آن رفته بود،شاه طهماسب سرداری الوسات[جمع الوس به معنی طایفه،قوم یا قبیله] را به تاج امیر آسترکی که عمدهٔ عشایر آن قوم بود تفویض کرده بود که هرسال مبلغ خطیر[عظیم،بزرگ یا زیاد] بر وجه تقبل به دیوان او می داده باشد و تاجمیر در اداءِ آن مبلغ عاجز آمده بدین سبب بدست شاه طهماسب به قتل رسید. بعد از قتل او شاه طهماسب پیشوایی آن قوم را بمیر جهانگیر بختیاری که او نیز از جملهٔ متعینان[جمع متعیّن به معنی انتصاب شده،تعین شده،لازم شونده یا گماشته شده] آن الوس است ارزانی داشت...».<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=شرفنامه بدلیسی|نام خانوادگی=|نام=|ناشر=|سال=|شابک=|مکان=|صفحات=}}</ref>
حال با توجه به متن چند نکتهٔ مهم را متوجه خواهیم شد. اوّلاً تاج امیر آسترکی هیچ نسبتی با میر جهانگیر بختیاری ندارد زیرا اوّلی با پسوند آسترکی و دومی با پسوند بختیاری خطاب شده استشدهاست. ثانیاً شرف خان هیچگونه اشاره ای به پیوند نَسَبی بین آنها نکردهآنها استنکردهاست.
ثالثاً اگر به واژهٔ «متعینان» در عبارت «متعینان آن الوس» توجه شود،به معنی منصوب شده و تعین شده بر آن قوم وقبیله است،نه نسب و ریشه داشتن از آن الوس که همان طایفه،قوم یا ایل بختیاری است.
لذا اگر به فرهنگ هایفرهنگهای لغات مانند لغت نامهٔ زنده یاد علی اکبر دهخدا مراجعه شود به هیچ عنوان لغت «متعیّن» به معنی نَسَب،نژاد و ریشه نیست.
پیدا است شاه طهماسب اول صفوی میرجهانگیر بختیاری را قبلاً بعنوانبه عنوان یکی از منصوبین و عوامل حکومتی در ایل بختیاری تعیین کرده(به احتمال بسیار قوی مسؤلیت ترویج مذهب تشیع بین این ایل،همانطور که عبدالرزّاق بیگ دُنبُلی و سردار ظفر نیز بصورت روشن به آن اشاره کرده اند) و بعد از قتل تاج امیر آسترکی،میر جهانگیر بختیاری را منصب حاکمیت بر کل ولایت و حوضهٔ بختیاری داده است.
دلیل اینکه شاهان صفوی یک دودمان غیر بختیاری را بر این ایل استیلا و حاکمیت داده انددادهاند بیشتر بخاطر ترس از طغیان مردم سرکش و جنگاور بختیاری بوده و به نظر می رسدمیرسد شاه تهماسب اول صفوی به دلیل تمرّد تاج امیر آسترکی و عدم پرداخت مالیات دیوانی،او را به قتل رسانده است و پس از آن میر جهانگیر و سپس خاندانش را که یک دودمان غیر بختیاری،از نزدیکان خاندان صفوی،مورد اعتماد آن هاآنها و از همه مهمتر برای کنترل بیشتر مردمان طغیانگر و جنگجوی بختیاری به امیری و ریاستِ بر آن ها برگزیدهآنها اندبرگزیدهاند.
اگر در تاریخ بختیاری توجّه کنیم،دو شاخه شدن این ایل به «چهارلنگ» و «هفت لنگ» هم در عصر صفویه و در زمان ریاست این خاندان زاهد زاده برای تجزیه و نفوذ بین بختیاری هابختیاریها و همچنین تسلّط بهتر و کاملتر بر آن هاآنها صورت گرفته استگرفتهاست.
لازم به ذکر است؛ این خاندان به دلیل اقامت طولانی در ایل بختیاری و تسدّی حاکمیت بر ولایت بختیاری،در عرف آن زمان با پسوند و لقب «بختیاری» مشهور شده اندشدهاند.
برای نمونه می توانمیتوان از «چراغ خان زاهدی» که او هم از نسل شیخ زاهد گیلانی بوده نام برد. او به فرمان شاه عبّاس اوّل صفوی بر مسند حاکمیت بر خراسان نشست.
البته در اینجا به یک نکتهٔ بسیار حائز اهمیت هم باید اشاره نمود که؛ با استناد به برخی کُتب مهم تاریخی مانند صَفوةُ الصَّفا از اِبن بَزّاز اردبیلی،نَسَب اصلی شیخ زاهد گیلانی(جدِّ اَعلای میر جهانگیر خان) و شیخ صفی الدّین اردبیلی(نیای بزرگ خاندان صفوی) هر دو به «ایل سنجابی» یکی از ایلات قوم کرد در کرمانشاه می رسدمیرسد که اَجداد این دو مرشد و مرید بعدها ایل سنجابی و کرمانشاه را ترک گفته و یکی به گیلان و دیگری به اردبیل مهاجرت کرده اندکردهاند.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=صَفوةُ الصَّفا از اِبن بَزّاز اردبیلی|نام خانوادگی=|نام=|ناشر=|سال=|شابک=|مکان=|صفحات=}}</ref>
با این توضیحات مشخص می شودمیشود علاوه بر رابطهٔ مرشد و مریدی به این دو شخصیت تاریخی،ارتباط قومی و تباری هم در این میان وجود داشته استداشتهاست.
از این حیث می توانمیتوان نتیجه گرفت که همین وابستگی هاوابستگیها باعث حمایت هایحمایتهای بسیارِ حکومت صفوی از نوادگان شیخ زاهد گیلانی،بطور مشخص میر جهانگیر خان و خاندانش شده استشدهاست.
این را هم باید اضافه کرد،گیلانی هایکرد،گیلانیهای زیادی در دوران صفوی به ایل بختیاری مهاجرت کرده و برای همیشه ساکن شده اندشدهاند. این مهاجرت هامهاجرتها می توانسته دلایل متعددی داشته باشد. یکی از این دلایل ترویج آئین تشیّع به فرمان حکومت صفوی به توسط برخی از این مهاجرین بین مردمان بختیاری است.
بعنوان نمونه می توانمیتوان تیرهٔ «گیلاوند» در طایفهٔ عیسوند از باب میوند چهارلنگ،تیرهٔ «گیلِنی/گیلانی» در طایفهٔ آسترکی از باب دورکی و تیرهٔ «خدابخشی/تاج بخشی» در طایفهٔ اورک از باب دینارانی هفت لنگ را نام برد. همچنین منطقه ای در شهرستان ایذه(مالمیر) با نام «گیلان مالِ ویران» و وجود آرامگاه یکی از معروفمعروفترین ترین شخصیت هایشخصیتهای معنوی در بختیاری بنام «بابا زاهد گیلانی» در منطقهٔ «چِلو» در شهرستان اندیکا که به احتمال قوی نام وی «علی اسماعیل گیلکی/گیلانی» کاتب «قرآن سرخ لَلَر» است. این موارد و نمونه هاینمونههای دیگر همگی نشانگر مهاجرت گیلانی هایگیلانیهای زیادی به منطقه بختیاری است.
از این برگذشته تذکرهٔ شاه قطب الدّین(امامزاده شاهزاده عبدالله) و برخی اسناد قدیمیِ دیگر مربوط به قرن نهم هجری قمری به بعد،خاندان میر جهانگیر خان را «خانه گولک» یا «خانه گیلک» نام برده اندبردهاند.<ref>{{یادکرد ژورنال|عنوان=تذکرهٔ شاه قطب الدّین|ژورنال=|ناشر=|تاریخ=|زبان=|شاپا=|doi=|پیوند=|تاریخ دسترسی=}}</ref>
موارد مذکور همگی اسناد و نشانه هایینشانههایی مؤکَّد و قوی بر گیلانی بودن این خوانین حاکم بر بختیاری هستند.
== زندگینامه ==
|