نهضت ملی‌شدن صنعت نفت ایران: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
جز ربات: جایگزینی پیوند جادویی شابک با الگو شابک
دادمهر (بحث | مشارکت‌ها)
جزبدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱۴:
{{اصلی|امتیازنامه دارسی}}
{{جستار وابسته|شرکت نفت ایران و انگلیس}}
در سال ۱۲۸۰ (۱۹۰۱ م) قراردادی توسط دربار [[مظفرالدین‌شاه قاجار]] و شخصی بریتانیایی‌تبار به نام [[ویلیام ناکس دارسی]] به امضا رسید که به [[قرارداد دارسی]] معروف شد. بر پایه این قرارداد، ویلیام دارسی امتیاز انحصاری اکتشاف و استخراج [[نفت]] در جنوب ایران را بدست آورد. بپردازد. شرکت نفت دارسی، پس از هفت سال، سرانجام در ۲۶ مه ۱۹۰۸ میلادی در منطقه [[مسجد سلیمان]] به نفت رسید.<ref>http://www.tebyan.net/newindex.aspx?pid=211783</ref> نفت ایران هنگامی اهمیت بیشتری پیدا کرد که دولت [[انگلستان]] با خرید سهام دارسی درصدد برآمد به‌طور مستقیم‌تری در این پروژه بزرگ مشارکت نماید و پس از آن دولت انگلستان خود مالک بی‌رقیب منابع نفتی عظیم ایران در بخش‌های جنوب و جنوب شرقی شد. پس از جنگ اول جهانی بود که انگلستان درصدد برآمد نفوذ خود را در حوزه‌های نفتی ایران بیش از پیش مستحکم‌تر سازد و از ورود هر کشور یا شرکت نفتی خارجی به این مناطق ممانعت به عمل آورد{{مدرک}}. با توجه به درآمد ناعادلانه که از کشف و صدور [[نفت]] ایران عاید انگلیس می‌شد{{مدرک}} خیلی زود بر محافل داخلی کشور آشکار شد که قرارداد پیشین دارسی نمی‌تواند حقوق اقتصادی دولت ایران را تأمین نماید، بنابراین تلاش‌های صورت گرفت تا در مفاد این قرارداد تجدیدنظرهایی صورت بگیرد.
 
=== قرارداد ۱۹۳۳ ===
خط ۴۲:
=== قرارداد گس-گلشائیان ===
{{اصلی|قرارداد گس-گلشائیان}}
هم‌زمان با شکل‌گیری اعتراضات گسترده بخشی از نمایندگان [[مجلس شورای ملی]]، فعالان ملی‌گرا و مردم ایران، انگلیسی‌ها جهت حفظ و تحکیم موقعیت خود در سر پل‌های نفتی ایران بر آن شدند با اعطای برخی امتیازات محدود بر اعتراضات پایان دهند. مهم‌ترین این اقدامات [[قرارداد گس-گلشائیان]] بود که به لایحه الحاقی نفت نیز مشهور شده‌است و دولت [[حاجیعلی رزم‌آرا|حاج علی رزم‌آرا]] تلاش فراوان کرد تا بلکه مجلس شورای ملی آن را تصویب کند. اما به رغم تمام فشارها و تهدیدهایی که وجود داشت مجلس شورای ملی آن را رد کرد. مدت کوتاهی پس از آن [[کمیسیون مخصوص نفت]] مجلس شورای ملی طرح ملی‌شدن صنعت نفت ایران در سراسر کشور را به نمایندگان پیشنهاد کرد که پس از کش و قوس‌های متعدد در داخل و خارج از مجلس و بالاخص مدت کوتاهی پس از آن که رزم آرا نخست‌وزیر وقت در روز چهارشنبه ۱۶ اسفند ۱۳۲۹ از سوی [[خلیل طهماسبی]] از اعضای جمعیت [[فدائیان اسلام]] هدف گلوله قرار گرفته و به قتل رسید مورد توجه جدی نمایندگان قرار گرفت.
 
== تصویب قانون ملی شدن نفت ==
خط ۵۶:
مصدق (۱۳۲۹) در آن دوران در مجلس و در مقام مخالفت با رزم‌آرا و انتقاد از برکناری [[سرلشکر زاهدی]] از ریاست شهربانی توسط رزم‌آرا، می‌گوید: {{گفتاورد|{{کوچک}}آن روزی که ما گفتیم باید شهربانی رئیسش منفصل نشود و موازنه سیاسی برقرار باشد برای این بود که ارتش دخالت در کار مملکت نکند و ارتش برود به وظیفه نظامی و ارتشی خود عمل بکند نه اینکه ارتش رئیس شهربانی را بردارد و یک ارتشی و یک افسری را در آن جا بگذارند که به تمام معنی تابع حکم ستاد ارتش باشد. خدا شاهد است اگر ما را بکشند. پارچه پارچه بکنند، زیربار حکومت این جور اشخاص نمی‌رویم وحدانیت نیت حق خون می‌کنیم، خون می‌کنیم، می‌ریزیم، و کشته می‌شویم (با عصبانیت) اگر شما نظامی هستید من از شما نظامی‌ترم می‌کشم همین‌جا شما را می‌کشم.{{پایان کوچک}}}}<ref>[[:s:fa:مذاکرات مجلس شورای ملی ۸ تیر ۱۳۲۹ نشست ۴۲|ویکی‌نبشته - مذاکرات مجلس شورای ملی ۸ تیر<span title="۱۳۲۹ (خورشیدی) | ۱۳۲۹ (خورشیدی)|۱۳۲۹ | ۱۳۲۹ (قمری) | ۱۳۲۹ (قمری)|۱۳۲۹ | ۱۳۲۹ (میلادی) | ۱۳۲۹ (میلادی)|۱۳۲۹" class="CheckDictation-marked CheckDictation-marked-1329" id="tool-.DB.B1.DB.B3.DB.B2.DB.B9"> ۱۳۲۹ </span>نشست ۴۲]]</ref>
 
رزم‌آرا اگرچه لایحه قرارداد الحاقی نفت را از مجلس پس گرفت ولی مخالفت‌ها با او ادامه یافت تا اینکه در روز شانزدهم اسفند سال ۱۳۲۹ [[حاج‌علی رزم‌آرا|سپهبد حاجیحاج علی رزم‌آرا]] در [[مسجد شاه تهران]] کشته شد. در این باره دو روایت وجود دارد. یکی اینکه [[خلیل طهماسبی]]، که پس از دستگیری در همان لحظه خود را [[عبدالله موحد رستگاری]] معرفی کرد، این کار را کرد. [[فداییان اسلام]]، گروه [[اسلامگرا]]ی وابسته به [[نواب صفوی]]، که آن زمان در اتحاد با [[آیت الله کاشانی]] و جبهه ملی بود، همان روز مسئولیت آن را به عهده گرفت. او پس از تصویب قانونی در مجلس شورای ملی مبتنی بر عفو قاتل رزم آرا به پیشنهاد [[شمس قنات‌آبادی]] و توشیح شاه آزاد شده و پس از کودتای ۲۸ مرداد، که دوباره بازداشت شد، قتل را منکر گشت. بنابر روایت فداییان اسلام، رزم‌آرا، هیچ اختلافی با شاه نداشت و شاه دشمن ملی شدن نفت بود.<ref>ایران بین دو انقلاب -آبراهامیان، یرواند، ترجمه گل‌محمدی ـ فتاحی، تهران، نی، ۱۳۷۷ش</ref><ref>ناسیونالیسم در ایران -کاتم، ریچارد، ترجمه احمد تدین، تهران، کویر، چ ۳، ۱۳۸۳ش</ref><ref>مصدق و نبرد قدرت-همایون کاتوزیان، ترجمه احمد تدین، تهران، رسا، ۱۳۷۱ش</ref> روایت دیگر آن است که اگرچه خلیل طهماسبی قصد این کار را داشت ولی در واقع گلوله او به رزم‌آرا نخورد، بلکه نخست‌وزیر ایران با گلوله‌ای با کالیبر بزرگ مربوط به یک اسلحه کلت کمری که تنها در اختیار ارتش بود، کشته شده‌است؛ و ضارب واقعی یک گروهبان ارتش بود (از محافظان رزم آرا) که با هماهنگی دربار و شخص [[اسدالله علم]] این قتل را انجام داده‌است.<ref>اسرار قتل رزم آراء - محمد ترکمان</ref><ref>کتاب سالهای بحرانی –خاطرات ناصر خان قشقایی نیز این موضوع در صفحات ۱۲۴ الی ۱۲۶ - نشر رسا ۱۳۶۶</ref><ref>تاریخ شفاهی هاروارد – مصاحبه دکتر بقایی با دکتر حبیب لاجوردی مصاحبه دوم ۴ ژوئن ۱۹۸۶</ref><ref>اطرات سیاسی – سرهنگ مصور رحمانی -۱۳۶۴ انتشارات رواق</ref><ref>دشنه چراغ راه آینده بی‌تاریخ -ص ۵۴۰–۵۴۲ به نقل از مجله خواندنیها ش ۳۹ و ۴۲ و ۴۴</ref><ref>اطرات مهندس شریف امامی - تاریخ شفاهی هاروارد - نشر نگاه امروز ۱۳۸۰ ص ۱۳۵</ref> بنابر روایت دوم، در آن مقطع، شاه مخالف رزم‌آرا بوده و از ان می‌ترسیده که رزم آرا کودتا کرده و قدرت را در دست بگیرد.<ref>اسرار قتل رزم آرا - محمد ترکمان</ref> مصدق در خاطرات خود می‌گوید: {{گفتاورد| قاتل [[رزم‌آرا]] هرکه بود رفع کدورت از ذهن اعلی حضرت کرد}}
 
== تصویب قانون ملی شدن صنعت نفت ==
خط ۲۸۶:
== سرانجام نیروهای ملی ==
[[پرونده:Hojoom be manzel dr mosadegh.JPG|بندانگشتی|منزل دکتر محمد مصدق نخست‌وزیر وقت، هنگام حملات ارتش شاهنشاهی ایران در کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲]]
شاه بر خلاف قانون که محاکمه نخست‌وزیر را تنها توسط دیوان عالی کشور مجاز می‌شمرد، محمد مصدق را در [[دادگاه نظامی]] محاکمه و به سه سال [[زندان انفرادی|حبس مجرد]] (انفرادی) محکوم کرد. در جریان برگزاری دادگاه تظاهرات مردمی در شهرهای مختلف کشور در دفاع از وی سرکوب شد. وی پس از پایان زندان به زادگاه خود روستای [[احمدآباد (کرج)]] تبعید شد. شاه پس از مرگ وی گفت: «زنده و مرده‌اش در احمدآباد» و بدین ترتیب در دفن وی در [[آرامگاه ابن بابویه]] جلوگیری شد. محمد مصدق در روزهای آخر عمر خود در این باره می‌گوید:{{نقل قول|کمونیسم را بهانه کرده‌اند که نفت ما را ۱۰۰ سال دیگر هم غارت کنند. دادگاه نظامی مرا به سه سال حبس مجرد محکوم کرد که در زندان لشکر ۲ زرهی آن را تحمل کردم. روز ۱۲ مرداد ۱۳۳۵ که مدت آن خاتمه یافت به جای این‌که آزاد شوم به احمدآباد تبعید شدم و عده‌ای سرباز و گروهبان مأمور حفاظت من شدند. اکنون که سال ۱۳۳۹ خورشیدی هنوز تمام نشده مواظب من هستند و من محبوسم و چون اجازه نمی‌دهند بدون اسکورت به خارج [قلعه] بروم در این قلعه مانده‌ام و با این وضعیت می‌سازم تا عمرم به سر آید و از این زندگی خلاصیخلاص یابم.<ref>{{یادکرد وب
|نشانی = http://www.meisami.com/@OldSite/Cheshm/Cheshm/Cheshm/ch44/21.htm
|عنوان = احمدآباد: روستایی نو در قلب تاریخ