آرشیل گورکی: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
FreshmanBot (بحث | مشارکت‌ها)
جز اصلاح فاصله مجازی + اصلاح نویسه با ویرایشگر خودکار فارسی
خط ۳۹:
 
== دوران هنری گورکی ==
گورکی در اولین سال‌های خلاقیت هنری، تحت تأثیر مکتب [[امپرسیونیسم]] و نقاش فرانسوی، [[پل سزان]] قرار داشت که خود واسطی میان [[امپرسیونیسم]] و سبکهای جدیدتر و جسورانه تر اوایل [[قرن بیستم]] بویژهبه ویژه [[کوبیسم]] به شمار می‌آید. شاید به همین دلیل منتقدان آثار این دوره از زندگی کورگی را «پست امپرسیونیستی» دانسته‌اند.
 
او در آخرین سالهایسال‌های دهه ۱۹۲۰ و اوایل دهه ۱۹۳۰ به [[کوبیسم]] و سپس به [[فراواقع‌گرایی]] روی آورد. علاوه بر تأثیر پذیری فراوان از [[پیکاسو]]، دوستی با [[آندره برتون]]، شاعر [[سوررئالیست]] [[مردم فرانسوی|فرانسوی]]، تأثیر عمیقی بر او و کارش بجا گذاشت به طوری که گفته می‌شود «سیال بودن» اشکال و رنگها در نقاشی‌هایش مرهون پایبندی به اصول فراواقع‌گرایی است.
 
با این حال او با وجود علاقه فراوانی که به سبک استادانی چون [[پل سزان]]، [[پابلو پیکاسو]] و [[ژرژ براک]] داشت، در دام دنباله روی صرف نیفتاد و کوشید راه خود را از میان آموزه‌ها و نوآوریهای آنهاآن‌ها پیدا کند. گورکی هنرمندی تجربه گرا نیز بود و شگردهای مختلفی را می‌آزمود. از جمله مناظری از طبیعت را که بارها و بارها می‌کشید در وان حمام می‌شست؛ کاغذ را خشک می‌کرد و سطحش را می‌سایید تا هویت آشنای اشیاء و موجودات در نقاشی‌هایش تغییر کند و به زبانی نمادین و آبستره نزدیک شود.
 
گورکی از میانه دهه ۱۹۳۰ از [[کوبیسم]] فاصله گرفت و به سبکی آزادانه تر و عاطفی تر گرایش یافت. او در جستجوی مضامین آثارش، از خاطرات کودکی و نوجوانی و فرهنگ عامیانه سرزمین‌هایی که می‌شناخت الهام می‌گرفت.
خط ۵۰:
 
== جایگاه گورکی در نقاشی معاصر ==
امروزه گورکی را به عنوان یکی از سرچشمه‌های الهام برای انقلاب هنری دوران مدرن و از پیشگامان نقاشی [[هیجان‌نمایی انتزاعی]] (آبستره اکسپرسیونیسم) می‌شناسند. نقاشی‌های او در اغلب موزه‌های هنری بزرگ [[آمریکا]] موجود است. این آثار که بر معاصران گورکی بسیار تأثیرگذار بوده‌اند نوید استعدادی درخشان را می‌دهد که با مرگی زودهنگام از شکوفایی بازماند. در آنهاآن‌ها همان‌طور که می‌توان رد پای دو سرزمین و فرهنگ مختلف را دید، نفوذ دو دوران مختلف نیز دیده می‌شود:
 
«دوران گذار از قرن نوزدهم به عصر جدید و مدرنیسمی [[آمریکا]]یی که کمی بعد در نقاشی‌های [[ویلم دکونینگ]]، [[لی کرزنر]] و [[سیدنی پولاک]] تجلی پیدا کرد.»
 
== زندگی شخصی گورکی ==
گورکی در ایالات متحده آمریکا با آن که دوستان فراوان و سرشناسی داشت، هیچگاه نتوانست اندوه و رنج گذشته را فراموش کند یا حتی بر آن فائق شود. به گفته زندگینامه نویسان رابطه او با پدرش که زمانی برای تأمین معاش خانواده آنهاآن‌ها را ترک کرده بود، هیچ‌گاه گرم و صمیمانه نشد.
 
در بعضی نامه‌ها که به [[زبان ارمنی]] برای خواهرش نوشته از تنهایی خود در غربت و دلتنگی برای زادگاهش که در سالهایسال‌های [[جنگ جهانی اول]] از میان رفت، سخن گفته‌است. با این همه سیمای او در حافظه هنر معاصر به عنوان سیمای قهرمانی با میراثی از رنج و غم حک شده است؛شده‌است؛ رنج و غمی که او آن را به دستمایه‌ای برای آفریدن زیبایی تبدیل کرد.
 
از اواسط دهه ۱۹۴۰ در حالی که بلوغ و پختگی هنری کورگی شکوفاتر می‌شد، سیل ناملایمات براو بیشتر هجوم می‌آورد. گویی دستی نامرئی او را به پرتگاه نیستی می‌کشاند: نخست استودیوی کارش در آتش سوخت و بخش قابل توجهی از تابلوها، کتابهاکتاب‌ها و طراحی‌هایش از میان رفت، یک ماه بعد معلوم شد که مبتلا به سرطان روده‌است. در همان زمان همسرش، «اگنس ماگرودر<ref group="پانویس">Agnes Magruder</ref>» (۱۹۲۱–۲۰۱۳) که از مدتی پیش با یکی از دوستان گورکی رابطه داشت، او را ترک کرد و دو دخترشان («مارو» و «ناتاشا») را با خود برد.
 
ضربه نهایی چند روز بعد فرود آمد: در یک تصادف که بر اثر مستی دوستش در حین رانندگی رخ داد، کمر و گردن گورکی آسیب دید. نقاش ۴۴ ساله که با جسم و روحی فروپاشیده، از همیشه تنهاتر و درمانده تر شده بود، در حالی که نامش در فراسوی محافل هنری چندان شناخته شده نبود، خود را در خانه‌اش در «کنتیکت» حلق آویز کرد (۱۹۴۸).