رابیندرانات تاگور: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
FreshmanBot (بحث | مشارکت‌ها)
جز اصلاح فاصله مجازی + اصلاح نویسه با ویرایشگر خودکار فارسی
خط ۸۳:
رابیند رانات تاگور در ششم ماه مه سال ۱۸۶۱ یعنی حدود ۶۰ سال پس از اشغال هندوستان توسط انگلیسی‌ها در شهر [[کلکته]] در خانواده [[مهاراجه]]ای ثروتمند متولد شد. کلکته شهری است که پدربزرگش آن را از روستایی به شهری مهم مبدل کرد.
 
تاگور از خاندان [[برهمن]]ان هند بود. بنیادگذار خاندانش مردی به نام پَنچامَن کوشاری بود. او در آغاز در جسور (Jesseor) در [[بنگال جنوبی]] می‌زیست ولی پس از پیدا کردن اختلاف با مرزبان آن سامان در سالهایسال‌های پایانی [[سده هفدهم (میلادی)|سده هفدهم]] از شهر خویش به دهکده ماهیگیری کوچکی به نام [[گوویندپور]] کوچید. مردم این دهکده که از طبقه‌های پست هندوستان شمرده می‌شدند زیستن خانواده‌ای از طبقه برهمنان را در میان خویش ارج نهادند و به پنچامن لقب ''تهاکور'' (Thakur)دادند که معنای ''سرور'' را در زبان هندی می‌رساند. پس از چندی که این خاندان با انگلیسی‌ها ارتباط برقرار کردند و به داد و ستد با هم پرداختند نزد انگلیسی‌ها تاگور (Tagore) خوانده شدند که تغییر شکل داده همان تهاکور بود و رفته رفته به عنوان نام خانوادگی بر این خاندان به‌جای ماند.
 
پس از چندی دهکده زیستگاه آنان و دهکده‌های گرد آن به شهری بزرگ گسترش یافت و نام [[کلکته]] را به خود گرفت. خاندان تاگور هم که داد و ستد گسترده‌ای با انگلیسیها داشتند به رونق و سود و دارایی بسیاری دست یافتند. اوج پیشرفت این خاندان در زمان پدربزرگ رابیندرانات تاگور که دورکنات (Dwarkanath) نام داشت پدید آمد. وی که در [[۱۷۹۴ (میلادی)|۱۷۹۴]] دیده به جهان گشوده بود به جوانمردی و بخشندگی شهرت داشت و همچنین رهبر آیین [[راجا رام موهان روی]] (Raja Rammohum Roy) بود. دورکنات دوباردو بار به [[انگلستان]] رفت که بار دوم به سال [[۱۸۴۴ (میلادی)|۱۸۴۴]] بود. وی از این سفر بازنگشت و در سال [[۱۸۴۶ (میلادی)|۱۸۴۶]] در شهر [[لندن]] درگذشت. از او سه پسر به جای ماند که بزرگ‌ترین آن‌ها دبندرانات Dbendranath (پدر رابیندرانات تاگور) در سال [[۱۸۱۷ (میلادی)|۱۸۱۷]] زاده شد. از آنجا که وی مردی دیندار و پارسا بود از سوی هندوان لقب ''مهاریشی'' را، که لقبی است ویژه رهبران دینی، دریافت کرد.
 
مادر رابیندرانات، سارادادیوی (Sarada-devi) نام داشت که در [[۸ مارس]] [[۱۸۸۵ (میلادی)|۱۸۸۵]] درگذشت. «تاگور» دربارهٔ مرگ مادرش می‌گوید: «اولین باری بود که با مفهوم نیستی و رفتن بی‌بازگشت آشنا شدم آن هنگام که پیکر مادرم را به معبدی بردند و سوزاندند.»<ref name="magiran.com">{{یادکرد وب|نویسنده = |نشانی = http://www.magiran.com/npview.asp?ID=1165603 |عنوان = رابیندرانات تاگور| ناشر = روزنامه شرق |تاریخ = ۱۶ مرداد ۱۳۸۵|تاریخ بازدید = ۲۳ مهر ۱۳۸۹}}</ref>
خط ۱۳۰:
* تاگور در ایران
تاگور در [[۱۵ آوریل]] [[۱۹۳۲ (میلادی)|۱۹۳۲]] به همراه عروسش پراتیمادیوی و [[دینشاه ایرانی]] (از [[پارسیان]] نامدار هند) به دعوت دولت ایران به ایران رفت. جشن هفتادمین زادروز او در [[تهران]] برپا گردید. در این هنگام از [[رضاشاه پهلوی]] شاه آن زمان ایران خواست تا برای آموزش جوانان هندی استادی را به هندوستان به دانشگاه او بفرستد که او [[ابراهیم پورداوود]] را برگزید و به هندوستان فرستاد. پس از آن وی از راه [[بغداد]] به هند بازگشت. در این هنگام بود که خبر درگذشت نوه‌اش نیندرانات را که در [[آلمان]] درس می‌خواند، شنید.
او به ایران و زبان فارسی علاقه فراوان داشت و به رغم کهولت سن و سختی سفر در آن زمان دوباردو بار به ایران سفر کرد. سفر اول او در اردیبهشت ۱۳۱۱ و دیدارش با نویسندگان و شاعران ایران در [[بوشهر]]– [[شیراز]] و [[تهران]] و [[اصفهان]] باعث تبادل فرهنگی و ادبی گسترده‌ای میان نویسندگان و شاعران [[ایران]] و [[هند]] شدکه سال‌ها ادامه داشت<ref>[http://irna.ir/News/80122945/نگاهی-به-زندگی-,تاگور، -شاعر-پرآوازه-هندی-وعلاقه-شدید-وی-به-ایران-و-زبان-فارسی/خارجی/ نگاهی به زندگی 'تاگور' شاعر پرآوازه هندی وعلاقه شدید وی به ایران و زبان فارسی<!-- عنوان تصحیح شده توسط ربات -->]</ref>
.