قومیت: تفاوت میان نسخهها
محتوای حذفشده محتوای افزودهشده
بدون خلاصۀ ویرایش برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
FreshmanBot (بحث | مشارکتها) جز ←جهانبینی قومی: اصلاح فاصله مجازی + اصلاح نویسه با ویرایشگر خودکار فارسی |
||
خط ۳۳:
در غرب، مفهوم قومیت به مانند مفاهیم نژاد و میلت در زمان گسترش مستعمرات اروپا شکل گرفت، زمانی که [[بازرگانگرایی]] (''مرکانتیالیسم'') و سرمایهداری بر جنبشهای ملل مختلف تأثیر فراوانی داشت و مرز میان کشورهای مختلف با دقت بیشتری تعریف میشد. در قرن نوزدهم، دولتهای مختلف با بیان آنکه کشورشان نماینده یک «ملت» است به دنبال کسب مشروعیت بودند. در همین حین عدهای از افراد به دلایل مختلف اجتماعی محروم بودند. اعضای گروههای محروم و ضعیف بر همین اساس به دنبال کسب حقوق برابر یا استقلال بودند و حتی در مواردی یک حزب سیاسی کاملاً جدایی طلب را در کشور خود به وجود آوردند.
برخی اوقات دولتها یا وابستگان آنها رفتار نژادپرستانهای را نسب به گروههای قومی بروز میدهند. در قرن بیستم، افراد مختلف استدلال کردند که اختلافات میان اعضای گروههای قومی یا دولتها و گروههای قومی به دو روش قابل حل است. برخی مانند جورگن هابرماسن و بروس بری اعتقاد دارند که مشروعیت دولتهای جوامع مدرن بر اساس حقوق سیاسی افراد مستقل شکل میگیرد. طبق این نظریه دولت نباید گروه، ملیت یا نژاد را به رسمیت بشناسد بلکه در مقابل باید برابر حقوق سیاسی و قانونی افراد را سرلوحه کار خود قرار دهد. برخی هم مانند چارلز تیلور و ویل کیملیکا استدلال میکنند که مفهوم فرد مستقل یک ساخت فرهنگی است و نه درست است و نه میتوان افراد به صورت افراد مستقل در نظر گرفت. طبق این دیدگاه، دولتها میبایست هویت قومی افراد را به رسمیت بشناسند و تمهیداتی را بیندیشند که نیازهای مختلف گروههای قومی
در زبان انگلیسی، "Ethnicity" بسیار وسیع تر از ارتباط یک فرد با جامعهاش است (یعنی شهروندی) و بیشتر به ارتباط با یک گذشته و فرهنگ مشترک و آشکار اشاره دارد. در برخی از زبانهای دیگر، اصطلاحات معادل قومیت و ملیت بسیار به یکدیگر نزدیک هستند.
|