نخستین فیلم بلند داستانی یانچو، «زنگها به رم رفتهاند» (۱۹۵۸)، فیلم ضعیفی بود که پیرامون ایده مبارزه انقلابی ساخته شده بود و بیانگر اندیشهها و دغدغههای روشنفکرانه او بود.
نخستین فیلم مهم یانچو که نام او را به عنوان کارگردانی خلاق و اندیشمند در جهان مطرح کرد و به عنوان نخستین فیلم موج نوی سینمای مجارستان معرفی شده، فیلم «کانتاتا» (Cantata) بود که در سال ۱۹۶۲ ساخت.
«کانتاتا» فیلمی دربارهٔ رابطه روشنفکران مجار با قدرت و تردیدهای آنها بود که بر اساس داستان کوتاهی از نویسنده مجار، جوزف لنگیل ساخته شد و داستان پزشک جراح روشنفکری را در دوران استالین در بوداپست روایت میکرد که از زندگی یکنواخت اش در شهر خسته میشود و به زادگاه اش در روستا بر میگردد.
فیلم «در راه من به خانه» (۱۹۶۴) داستان سرباز جوانی را در دوران سلطه نازیها بر مجارستان در جنگ جهانی دوم روایت میکرد که از ارتش فرار میکند اما به وسیله [[ارتش سرخ]] دستگیر میشود. زندانبان او یک سرباز زخمی روسی است. آنها زبان هم را نمیفهمند اما از طریق بازیهای کودکانه با یکدیگر ارتباط برقرار میکنند و بتدریج رابطه دوستانه، جایگزین رابطه بین زندانبان و زندانی میشود.
=== محاصره ===
اما با فیلم «محاصره» (۱۹۶۵) بود که یانچو سبک منحصر به فرد سینمایی اش را که عبارت از برداشتهای بلند، کورئوگرافی و میزانسنهای پیچیده بود، معرفی کرد. فیلمی که به عنوان یک نمونه درخشان سینمای [[اروپای شرقی]] شناخته میشود. «محاصره»، روایتی تکاندهنده از شورش مجارها علیه ارتش اطریش در سال ۱۸۴۸ بود که با سبک بصری خیرهکننده یانچو به تصویر کشیده شده بود. فیلمبرداری سیاه و سفید تاماس سوملو، فیلمبردار چیرهدست یانچو با پرده عریض، در شکلگیری سبک بصری یانچو و موفقیت جهانی او تأثیر بسزایی داشت. زولتان فابری؛ سینماگر و منتقد بزرگ مجار، آن را بهترین فیلم تاریخ سینمای مجارستان خواندهاست.
«سرخ و سفید» محصول مشترک شوروی و مجارستان بود که به مناسبت پنجاهمین سالگرد [[انقلاب اکتبر]] شوروی ساخته شد و به درگیری ارتش سرخ با ضدانقلابیون مخالف انقلاب اکتبر میپرداخت. در این فیلم، یانچو با استفاده از میزانسن و [[ترکیب بندی]] هوشمندانه و حرکات معکوس دوربین، جابهجایی دائمی قدرت میان دو ارتش سرخ و سفید را که در فضای خالی و پنهاور یک دشت در مقابل هم صف آرایی کردهاند، را نشان دادهاست.
«سکوت و فریاد» (۱۹۶۸) نیز فیلم دیگری دربارهٔ انقلاب ۱۹۱۹ مجارستان بود و داستان جوانی انقلابی را روایت میکرد که بعد از شکست انقلاب به روستا فرار میکند. این فیلم آغاز همکاری یانچو با یانوش کِنده فیلمبردار بزرگ مجاری بود.
فیلم «بادهای زمستانی» (محصول ۱۹۶۹) – تنها فیلم یانچو که بعد از انقلاب در [[جشنواره فیلم فجر]] به نمایش درآمد- داستان گروهی از آنارشیستهای کروات است که سعی دارند الکساندر اول پادشاه یوگسلاوی را در دهه سی ترور کنند. «بادهای زمستانی»، بیانگر کمال سبک گرایی یانچو و قوام عناصر بصری اوست.
فیلم «سرود سرخ» که بسیاری از منتقدان آن را شاهکار یانچو ارزیابی میکنند، توانست در سال ۱۹۷۱ جایزه بهترین کارگردانی از فستیوال کن را به دست آورد. در این فیلم نیز همانند فیلمهای دیگر یانچو، به رابطه قدرت و سرکوب شوندگان میپردازد. یانچو نشان میدهد که دهقانان و شورشیان با اینکه به نحو وحشیانهای سرکوب و قتلعام میشوند اما هرگز امید خود را از دست نمیدهند.