داغ ننگ: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
FreshmanBot (بحث | مشارکت‌ها)
جز ←‏خلاصه داستان: اصلاح فاصله مجازی + اصلاح نویسه با ویرایشگر خودکار فارسی
FreshmanBot (بحث | مشارکت‌ها)
جز اصلاح فاصله مجازی + اصلاح نویسه با ویرایشگر خودکار فارسی
خط ۲۳:
== خلاصه داستان ==
 
هستر پرین زن جوان و متاهلی است که گفته می‌شود که همسرش سال‌ها پیش به مسافرتی رفته ولی هرگز بر نگشته است و همگان به یقین رسیده‌اند که وی مرده است. داستان از جایی آغاز می‌شود که هستر به علت ارتکاب زنا با مهم‌ترین [[کشیش]] شهر؛ آرتور دیمزدیل؛ صاحب بچه‌ای شده‌است به نام پرل که این بچه رسوایی این جرم وگناه بزرگ را آ شکار ساخته، بنا بر اینبنابراین هستر در زندان به سر می‌برد. از او خواسته می‌شود که نام پدر بچه را افشاء نماید تا او نیز محاکمه گردد. اما هستر بسیار وفادار و شجاع است و از انجام این کار خودداری می‌کند.
حکم مجازات او این است که می‌بایست همراه با فرزند حرام خویش در وسط شهر و در نزد عموم بر روی سکوی اعدام ایستاده تا همگان او را ببینند، و نیز تا پایان عمر خویش همواره باید داغ ننگ یا اسکارلت لتر را بر روی سینه‌اش به تن داشته باشد که همیشه به عنوان یک زنا کار میان مردم شناخته شود.
او این مجازات را با افتخار می‌پذیرد و زیر بار رسوایی و تحقیراتی که جامعه به او تحمیل می‌کند شکست نمی‌خورد تا اینکه رفته رفته با اعمال خیر خواهانه‌اش نگاه جامعه را به سوی خود تغییر داده و در انتهای داستان حرف A بر روی سینه‌اش بجای Adulteress نمایانگر کلمه Angel به معنی [[فرشته]] است.
خط ۳۲:
* '''هستر پرین (Hester Prynne)''' شخصیت اصلی این داستان است. او زنی است جوان که در ابتدا تسلیم هوی و هوس شده ولی بعد از آن داغ ننگ بر روی سینه‌اش، زندگی و شخصیت وی را تغییر داده و او تبدیل به زنی پاک و نیکوکار می‌شود. از مشخصات هستر می‌توان به شجاعت، صداقت، صبر و فداکاریش اشاره نمود.
* '''آرتور دیمزدیل (Arthur Dimmesdale)''' کشیش معروف و مورد اعتماد شهر است که روزی تسلیم [[شیطان]] و مرتکب زنا با هستر می‌شود. ترس او از عواقب افشاء این حقیقت به او اجازه نمی‌دهد که به گناه خویش اعتراف کند؛ ولی وجدان ناراحتش هرگز او را رها نمی‌کند و سر انجام این رنجهای وی را از پای در می‌آورد.
* '''راجر چیلینگوورث (Roger Chillingworth)''' همسر سابق هستر است. او مردی بی رحم و شیطان زده است که از ابتدای داستان تا به انتها به چیزی جز انتقام نمی‌اندیشد. نویسنده کلمه Leech که هم به معنی طبیب و هم به معنی [[زالو]] است را برای نامیدن وی استفاده می‌کند. در واقع او شیطانی است که بوسیلهبه وسیلهٔ طبابت سعی می‌کند که جسم دیمزدیل را زنده نگاه دارد تا مثل زالو ذره ذره خون او را خشک کرده و عذاب روحی بیشتری نصیب وی نماید.
* '''پرل (Pearl)''' دختر حرام هستر است. او به علت رشد در محلی دور از شهر و مردم جامعه از رفتاری غیر عادی بر خوردار است. با این حال او دختری بسیار زیبا و با هوش است.
 
== موضوع یا تم داستان ==
[[ناتانیل هاوثورن|هاوثورن]] در این داستان مانند دیگر داستان‌هایش به مفهوم [[گناه]] اشاره دارد. در نظر او گناه کردن اجتناب ناپذیر است زیرا جزء طبیعت انسان است، بنا بر اینبنابراین اهمیت چندانی ندارد، بلکه آنچه حائز اهمیت است [[توبه]] پس از گناه و سعی و تلاش در جبران آن و در نتیجه رسیدن به رستگاری است. در واقع گناه راهی است برای رسیدن به رستگاری.
 
== برداشتهای ادبی و سینمایی ==