تورین سپر بلوط: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
FreshmanBot (بحث | مشارکت‌ها)
جز ←‏در راه اره بور: اصلاح فاصله مجازی + اصلاح نویسه با استفاده از AWB
FreshmanBot (بحث | مشارکت‌ها)
جز اصلاح فاصله مجازی + اصلاح نویسه با ویرایشگر خودکار فارسی
خط ۱۸:
 
در سال ششم جنگ، آن‌ها سرانجام به [[موریا]] رسیدند و با سپاه آزوگ در مقابل [[دروازه دیمریل]] جنگیدند. به دلیل عادت داشتن ارک‌ها به جنگ در شب و نبود آفتاب، ابتدا بخت از دورف‌ها روی برگرداند اما پس از طلوع آفتاب جنگ داشت به نفع دورف‌ها پیش می‌رفت که با رجز خوانی [[ناین دوم]]، آزوگ پا به میدان جنگ گذاشت و با ورود او و افرادش به جنگ، برادر تورین [[فوندین]] پسر دوم [[تراین دوم]] به همراه خویشاوند مستقیمش [[فوندین]] پدر [[بالین]] کشته شد و [[تورین]] و [[تراین دوم]] زخم برداشتند؛ طوری‌که تراین از یک چشم نابینا شد. وی در این جنگ به دلیل استفاده از یک تنه بلوط برای دفاع از خودش در برابر ضربات دشمن به سپربلوط معروف گشت.
[[ناین دوم]] که برای آزوگ رجز خوانده بود با او وارد جنگ تن به تن شد اما سرانجام بوسیلهبه وسیلهٔ شمشیر آزوگ که به یقه زره آهنینش برخورد کرد، باعث شکستگی گردن و سرانجام موجب مرگش شد. با کشته شدن ناین دوم، پسرش [[داین دوم]] یا [[داین آهنین پا]]، انتقام مرگ پدرش را از آزوگ گرفت و با آنکه بسیار جوان بود، آزوگ را با تبر از پای درآورد؛ در آن زمان هنگامی که آزوگ بسبب پیروزی بر ناین دوم می‌خواست فریاد پیروزی سر دهد، فهمید بسیاری از اورک‌هایش کشته شدند و مابقی به طرف جنوب فرار می‌کنند، برای فرار با ترس به طرف [[دروازه دیمریل]] دوید اما [[داین پا آهنین]] پیش از آنکه آزوگ بتواند فرار کند مقابل دروازه کارش را ساخت.
 
بدین ترتیب نبرد موریا یا هادودروند با کشته شدن ثرور و انتقام گرفتن از آزوگ به پایان رسید، اما این جنگ چز پیروزی منفعت مادی ای برای [[تراین دوم]] نداشت و تنها چیزی که به او رسید [[حلقه هفتم]] بود که [[ثرور]] پنهانی آن را به [[تراین دوم]] داد.
خط ۴۰:
 
== از محاصره تا نبرد پنج سپاه ==
دورف‌ها که شگفت زده از گنجینه بودند و بخاطر آن حاضر بودند با هر کسی که قصد ربودن این گنج را دارد درگیر شوند، بی حدبی‌حد و حصر خوشحال بودند، اما این خوشحالی چندان دوامی نیاورد، زیرا شاه الف ها([[تراندوئیل]]) سپاهی ۱۰۰۰نفره و به همراه آدم‌های شهر دریاچه را به طرف دروازه اره بور راند و [[بارد]] از تورین خواست به قولی که جلوی ارباب شهر مبنی بر تقسیم ثروت در صورت موفقیت داده بود عمل کند اما تورین که در زندان شاه الف‌ها از بدرفتاری او دلخور و حتی عصبانی بود به بارد گفت تنها زمانی به حرفش عمل می‌کند که سپاه الف‌ها از اینجا برود، اما بارد در جواب او گفت شاه آن‌ها دوست من و کسی است که هنگام نیاز مردمم به کمک ما آمده‌است. اما تورین پیکی را که یک زاغ بود به سوی [[تپه‌های آهن]] فرستاد برای اینکه [[داین آهنین پا]] پادشاه آنجا از موضوع با خبر شود و به سرعت خود را به صحنه محاصره برساند.
 
بیلبو شریک هابیت گروه که نگران وقوع جنگ بود، گوهر آرکن را که نماد پادشاهی [[اره بور]] بود در جیبش داشت و تورین بیش از هرچیزی برای داشتن آن و ثابت کردن پادشاهی اش آن را می‌خواست. او سرانجام از [[گوهر آرکن]] برای پایان دادن به جنگ احتمالی استفاده کرد و به خاطر اقدام صلح طلبانه اش از شاه الف‌ها لقب [[یاور الف]] را گرفت و الف‌ها و آدم‌ها او را با تشریفات بسیار برای برگشت بدرقه کردند؛ زیرا غیبت او از نزد تورین می‌توانست مشکل ساز شود. سرانجام در روز بعد، بارد [[گوهر آرکن]] را به تورین نشان داد و او مانده بود که این گوهر چطوری بدست آن‌ها افتاده بود تا این که بیلبو حقیقت را به تورین گفت و گفت که گوهر را او به الف‌ها و آدم‌ها داده است. تورین که این گوهر را قلب خود می‌دانست و قسم خورده بود اگر کسی آن را از او مخفی کند و به او ندهد انتقام بگیرد نزدیک بود بیلبو را به پایین پرت کند، اما گندالف که مدتی قبل به گروه الف‌ها و آدم‌ها پیوسته بود با اصرار به تورین از او خواست بیلبو را به او پس بدهد و او هم اینکار را کرد. سرانجام در همین زمان، سپاه دورف‌های [[تپه‌های آهن]] به رهبری پادشاه‌شان [[داین آهنین پا]] به صحنه محاصره رسیدند و جنگ در حال شروع شدن بود که ناگهان اورک‌ها و گرگ‌ها سرو کله‌شان پیدا شد.