آبراهام مزلو: تفاوت میان نسخهها
محتوای حذفشده محتوای افزودهشده
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۲۸:
'''آبراهام هَرولد مَزلو''' {{به انگلیسی|Abraham (Harold) Maslow}} (زاده [[۱ آوریل]] [[۱۹۰۸ (میلادی)|۱۹۰۸]] - درگذشته [[۸ ژوئن]] [[۱۹۷۰ (میلادی)|۱۹۷۰]]) [[روانشناس]] [[انسانگرا]]ی آمریکایی بود. او امروزه برای نظریه «''سلسله مراتب نیازهای انسانی''» اش (''[[هرم مزلو]]'')<ref>{{به انگلیسی|Hierarchy of Human Needs}}</ref> شناخته شدهاست.<ref name="autogenerated2">ویکی انگلیسی Abraham Maslow</ref>
مزلو همچنین به عنوان پدر [[روانشناسی انسان گرا]] شناخته میشود.<ref name="autogenerated2" />
او در سال [[۱۹۵۴ (میلادی)|۱۹۵۴]] کتاب «انگیزه و شخصیت» را دربارهٔ نظریه سلسله مراتب نیازها منتشر کرد.<ref name="autogenerated1">
آبراهام مزلو در [[۱ آوریل]] [[۱۹۰۸ (میلادی)|۱۹۰۸]] در [[بروکلین]]، [[نیویورک]] در خانوادهای [[یهودی]] به دنیا آمد.
خط ۴۴:
او به دبیرستانی مخصوص پسران باهوش (یا درسخوان) رفت و در آنجا در اکثر درسها عملکرد بسیار خوبی داشت. بعد از دیپلم، از یک کالج به کالج دیگر رفت. ابتدا میخواست که به دانشگاه بسیار معتبر کورنل در ایتاکای نیویورک برود. این یکی از معدود دانشگاههایی بود که برای ثبت نام یهودیان محدودیت قائل نمیشد. پسرعموی مزلو، ویل، که بهترین دوست وی نیز محسوب میشد، در آنجا پذیرفته شده بود، اما مزلو اعتماد به نفس کافی نداشت تا فرم تقاضای ثبت نام را بفرستد. به این ترتیب، در زمستان ۱۹۲۵ در سیتی کالج نیویورک ثبت نام کرد. در آنجا چند پیشامد خوب و بد برایش روی داد. یکی از منابع ناراحتی وی، هندسه بود. او آنقدر از هندسه متنفر بود که در بیشتر کلاسها غایب شد. به همین دلیل، و با این که در امتحانات قبول شده بود، آن ترم را ردّ شد. او بر خلاف بسیاری از ما، نمیتوانست با تحمل مشقات، به هر قیمت که شده، از مشکلات زندگی خلاص شود. اگر نمیتوانست چیزی را تحمل کند، از انجام آن صرف نظر میکرد، حتی اگر انجام آن واقعاً ضروری میبود.
در طول این دورهٔ زمانی، مزلو مدتی کوتاهی به عنوان پادو کار کرد، اما احساس کرد با وی بیاحترامی و بد رفتاری میشود. بعد از آن که یک ترم دیگر هم مشروط شد، تصمیم گرفت به خواندن حقوق بپردازد. او در دانشگاهی نه چندان معتبر ثبت نام کرد، و به زودی حوصلهاش سررفت. مزلو، به رغم مخالفت پدرش، که او را به خواندن حقوق تشویق کرده بود، و طبق روحیهٔ خودش، حقوق را کنار گذاشت. او که از رشتهای به رشتهٔ دیگر میرفت، مدتی را به خواندن سوسیالیسم پرداخت، اما هرگز مثل آدلر و فروم به یک فعال اجتماعی (اکتیویست) تبدیل نشد. احتمالاً او سرگرم مسائل دیگری بود، مخصوصاً علاقهاش به دخترعمهاش، برتا گودمن، احتمالاً یکی از این مسائل بودهاست. او از نزدیک شدن به برتا میترسید. از طرف دیگر دوست داشت به پسرعمویش ویل در کورنل بپیوندد. سر انجام مزلو در کورنل ثبت نام کرد.
درست همانطور که در مورد سالیوان دیدیم، دانشگاه کورنل برای مزلو تجربهٔ بدی بود. در این دانشگاه، به رغم عدم وجود سیاستهای تبعیضانه علیه یهودیان، روحیهٔ یهودیستیزی بسیار قوی بود. در خود شهر ایتاکا هم همین روحیه حاکم بود. به همین دلیل، در کالج تاون سکنی گزید. اما در همین دانشگاه بود که مزلو برای اولین بار با روانشناسی آشنا شد. همانطور که در مورد کِلی اتفاق افتاد، کلاس "مقدمات
دلیل دیگر، برتا بود. اما وقتی که بعد از مدتها همدیگر را دیدند، خجالت ذاتی مزلو باعث شد نتواند علاقهٔ خود را ابزار کند. مزلو خجالتی بود و برتا تودار. خوشبختانه، خواهر برتا، آنا، متوجه این موضوع شد و راز آنها را برای یکدیگر فاش ساخت. آن دو در کنار هم نشسته، و هر دو در عذاب بودند. با دیدن این وضع، آنا صبرش را از دست داد و به آن دو گفت که چرا لفتش میدهید؟ به همدیگر بگویید که یکدیگر را دوست دارید. مزلو میگوید که از این لحظه بود که زندگی وی آغاز شد.
با فرارسیدن بهار ۱۹۲۳، مزلو دوباره بی تاب وقرار شد. او شنیده بود که دانشگاه ویسکانسین فضای بسیار مساعدی دارد و در دپارتمان روانشناسی آن، کِرت کافکا، یکی از اولین روان شناسان گشتالت درس میدهد. بنا بر این، یک بار دیگر دانشگاهش را عوض کرد. در تابستان، و قبل از رفتن به ویسکانسین، او به دیدن یکی از استادان سابق در سیتی کالج رفت. او کتاب روان شناسان ۱۹۲۵ را به مزلو معرفی کرد. در این کتاب، یک مقاله از جان بی. واتسون چاپ شده بود. واتسون یکی از رفتارگرایان مطرح در آن زمان بود. مزلو میگوید که با خواندن مقالهٔ واتسون ناگهان انقلابی در وی به وجود آمدهاست و احساس کردهاست چیزی به نام "علم
ناراحتی مزلو از این که تدریس کافکا در آنجا موقت بودهاست به زودی از بین رفت. در آن زمان، دپارتمان روانشناسی دانشگاه ویسکانسین کوچک بود و هنوز معروف نشده بود. اما این دپارتمان استادان و دانشجویانی داشت که بعدها معروف شدند. استادان روانشناسی بسیار با محبت بوده و با دانشجویان برخوردی دوستانه داشتند. با دانشجویان بیشتر شبیه به همکار برخورد میشد تا شبیه به دانشجو. مزلو در ۱۹۳۰ فوق لیسانس خود را گرفت، ولی تا قبل از آن، در چندین کلاس لیسانس تدریس کرده بود. در طول سالیان تحصیل در دورهٔ فوق لیسانس، او با چهرههای مشهوری آشنا شد. یکی از آنها، کلارک هال، نظریهپرداز معروف در مورد یادگیری، در دههٔ ۱۹۳۰ بود. با این حال، او سرانجام به آزمایشگاه هری هارلو رفت.
خط ۸۳:
'''۲- نیازهای امنیتی'''
نیازهای امنیتی نیز برای بقا اهمیت دارند امّا به اهمیت نیازهای فیزیولوژیکی نیستند، مثل امنیت بدن، شغل، اموال، اخلاقی، خانواده، سلامتی و مالی
'''۳- نیازهای اجتماعی یا نیازهای تعلقپذیری و عشق'''
خط ۱۱۱:
* {{یادکرد-ویکی|پیوند = http://en.wikipedia.org/wiki/Maslow%27s_hierarchy_of_needs|عنوان = Maslow's hierarchy of needs|زبان = انگلیسی|بازیابی = ۷ ژانویه ۲۰۰۸}}
* {{یادکرد-ویکی|پیوند = http://en.wikipedia.org/wiki/Abraham_Maslow|عنوان = Abraham Maslow|زبان = انگلیسی|بازیابی =۷ ژانویه ۲۰۰۸}}
* {{یادکرد وب| نشانی = http://ravanyar.com/Psycologyworld/Personality.asp| عنوان = روانشناسی شخصیت| تاریخ بازدید = ۷ ژانویه ۲۰۰۸| نویسنده =
* [http://www.ensanesabz.com/?p=596/ سایت انسان سبز]
* {{یادکرد کتاب |نام خانوادگی=گنجی |نام= حمزه |کتاب=نظریههای شخصیت | ناشر=انتشارات ساوالان |سال=۲۰۱۲}}
خط ۱۱۸:
{{ترتیبپیشفرض:مزلو، آبراهام}}
[[رده:استادان دانشگاه برندایس]]
[[رده:افراد آمریکایی اوکراینی و یهودیتبار]]
|