هولاکو خان: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
خط ۶۳:
 
=== اسماعیلیان ===
[[منگوقاآن]] می‌خواست که هم اسماعیلیان و هم [[خلافت عباسی]] را نابود کند. زیرا بسیاری از افراد سرزمین‌های اسلامی به آنان احترام و اعلام وفاداری می‌کردند؛ در حالی که تنها «خان بزرگ» شایسته آن بود. طرحی که برای این جنگ ریخته شده بود، مانند تمام طرح‌های جنگی مغول بی عیب و نقص بود. [[منگو]] بیست درصد از جنگجویان را که در نیروهای دریایی مسلح مغول وجود داشتند، به برادر خود هولاکو سپرد؛ هزار دسته از مهندسین چینی مخصوص محاصره و نفت‌انداز آماده شدند؛ به هر طرف نقاط دور و نزدیک نمایندگانی فرستاده شد تا در مسیر لشکرکشی معین شده چمنزارها و چراگاه‌ها را آماده کنند؛ انبارهای پر از آرد و شراب آماده کنند؛ پل‌ها را بسازند یا تعمیر کنند و…. کدبوقا در سال ۱۲۵۳ میلادی مقدمهٔ لشکر را از قراقوروم حرکت داد و خود هولاکو هم در [[ماه اکتبر]] حرکت کرد و در سال ۱۲۵۵ مییلادی در چراهگاه‌های بیرون [[سمرقند]] اردو زد. در کش یا کیش (شهری نزدیک سمرقند) توسط [[ارغون]] حاکم ایران مورد استقبال قرار گرفت. در سال ۱۲۵۶ هولاکو و سپاهش از [[جیحون]] گذشتند و شمش‌الدین فرمانروای هرات و جمعی از امیران و [[اتابکان]] به استقبال هولاکو رفتند.<ref>{{پک|ساندرز|۱۳۶۱|ک=تاریخ فتوحات مغول|ص=۱۰۹}}</ref><ref>{{پک|Amitai|2012|ف=HULĀGU KHAN|زبان=en}}</ref>
هولاکو، ملک شمس‌الدین [[کرت]] را از [[هرات]] به رسالت نزد محتشم قلاع [[قهستان]] شمس‌الدین فرستاد تا دست از جنگ بردارد و مطیع شود، شمس الدین قبول کرد و نزد هولاکو آمد و اظهار تابعیت کرد و بازگشت. سرانجام بعد از رد و بدل شدن پیام‌ها بین هولاکو و [[رکن الدین خورشاه]] و به تشویق [[خواجه نصیرالدین طوسی]] که در [[قلعه الموت]] بود، قرار شد که به جای رکن‌الدین خورشاه، امام اسماعیلی برادر وی (شهنشاه) به همراه گروهی از بزرگان اسماعیلی برای اظهار ایلی و تابعیت نزد هولاکو بروند. این هیئت را موراقا پسر یسورنویان همراهی می‌کرد. هولاکو ایشان را پذیرفت و بعد از مذاکراتی رسولانی را فرستاد تا که رکن‌الدین هر چه زودتر به وعده‌های خود عمل کند و قلاع اسماعیلی را خراب کند اما هولاکو دریافت که رکن‌الدین دروغ می‌گوید؛ به همین خاطر، یسورنویان با سپاهی ایرانی و مغولی عازم الموت شد. در دامنه الموت جنگی بین اسماعیلیان و مغولان درگرفت که مغولان شکست خوردند و مجبور به بازگشت شدند. هولاکو دوباره رسولانی نزد رکن‌الدین فرستاد که تسلیم شود و قلاع را خراب کنند. رکن‌الدین هم بعضی از قلاع را که اهمیت زیادی نداشتند، ویران کرد ولی هولاکو فهمید که این کار فریبی بیش نیست،<ref>{{پک|بیانی|۱۳۶۷|ک=دین و دولت در ایران عهد مغول|ص=۲۳۹}}</ref>
 
هولاکو برای ایجاد ترس سه سپاه به جنگ اسماعیلیان فرستاد که یک دسته را از راه [[مازندران]] به فرماندهی بوقاتیمور و کوکا، دسته‌ای دیگر را به فرماندهی تگودار و کت بوقا از راه [[خوار]] و [[سمنان]] و دسته سوم را هم از طریق الموت به فرماندهی سه تن خوار، توتار و بلغای به محاصره [[میمون دژ]] فرستاد.<ref>{{پک|بویل|۱۳۶۶|ک=تاریخ ایران کمبریج|ص=۳۲۳}}</ref>
همراه با این حمله رسولانی را برای آخرین بار نزد رکن‌الدین فرستاد تا تسلیم شود و هولاکو وعده داده بود در صورت این کار گذشته‌ها فراموش خواهد شد و دوستی برقرار خواهد شد. رکن الدین شرایط را قبول کرد و وزیرش [[کیقباد]] را نزد هولاکو فرستاد. کیقباد خواهان شرایطی بود از سوی رکن الدین:
# [[رکن الدین خورشاه]] امام اسماعیلی یک سال در دژ بماند و بعد به نزد هولاکو بیاید ولی در عوض محتشم دژهای قهستان و [[گردکوهقلعه گرد کوه|گرد کوه]] نزد هولاکو می‌آیند.
# سه قلعه الموت، [[لمسر]] و لال که خانه‌های آبا و اجدادی اوست، ویران نشوند و باقی بمانند.
# برای خراب کردن بقیهٔ دژها یکسال فرصت دهد.