پاریس (اسطورهشناسی): تفاوت میان نسخهها
محتوای حذفشده محتوای افزودهشده
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۲۵:
== سیب زرین و پاریس ==
داستان از این قرار بود که اریس که خدای کماهمیت، ناسازگاری و نفاق بود را در جشن مجلل ازدواج [[تتیس (اسطوره)|تتیس]] که پری دریاها و مادر [[آشیل]] قهرمان بود دعوت نکردند و اریس هم برای تلافی این کوتاهی به بالای تالار این جشن پرواز کرد و سیبی زرین را که بر رویش برای زیباترین ایزد بانو نوشته شده بود انداخت و با این کار هر ایزد بانو این سیب را برای خود میدید اما فقط سه ایزد بانو به نام هرا، آتنه و افرودیته بودند که پیش زئوس رفتند و از او خواستند که مشخص کند این سیب برای کدام یکی از آنها است اما زئوس دوست نداشت موجب تحقیر دو نفر دیگر آنها شود پس از داوری سر باز زد و به آنها گفت که پاریس پادشاه شهر ترووا بهترین داور زیبایی است و آنها را متقاعد کرد که به کوه ایدا بروند و آن جوان را پیدا کنند و زئوس سیب را به هرمس داد و گفت که آن سه الهه را به طرف کوه آیدا که پاریس رمههایش را در آنجا نگهداری میکند ببرد و از آن سه الهه خواست که پاریس هر حکمی داد از او پیروی کنند اما [[هرمس]] سه ایزد بانو را به کوه ایدا برد و هر کدام از آنها برهنه در برابر پاریس که جذابترین مرد روی زمین بود ظاهر شدند و به پاریس رشوههایی را پیشنهاد کردند هرا فرمانروایی [[آسیا]] را به پاریس پیشنهاد کرد و آتنه خرد را به او پیشنهاد داد و اماافرودیته عشق زیباترین زن جهان را به او پیشنهاد کرد و پاریس به سود افرودیته داوری کرد زیرا او به مال و مکنت نیازی نداشت و از جنگ و خونریزی بیزار بود و طالب صلح و دوستی بود پس افرودیته هلن را دیوانهٔ عشق پاریس ساخت تا با او فرار کند ولی پاریس با این کارش تخم جنگ بد فرجام ترووا و دشمنی خستگی ناپذیر هرا نسبت به ترووا را کاشت.<ref>{{پک|راوس|۱۳۸۵|ک=خدایان-پهلوانان و انسان در یونان باستان |ص=۲۶۵–۲۷۰}}</ref>
== پاریس و جنگ تروا ==
پاریس بدون لحظهای درنگ اوینونه را ترک کرد و آفرودیته او را به [[اسپارت]] فرستاد جایی که [[هلن]] همسر [[منلائوس (شاه اسپارت)|منلائوس]] در آنجا زندگی میکرد. منلائوس به پاریس خوش آمد گفت اما پاریس منتظر بود تا منلائوس اسپارت را ترک کند تا بتواند با هلن فرار کند. هلن به همان اندازه که پاریس عاشق او شده بود، عاشقش شد و با او فرار کرد و پس از گذراندن اولین شب زندگی خود در جزیرهٔ کرانای که در جنوب مانی بود هر دو راهی ترووا شدند زمانی که منلائوس فهمید که همسرش هلن رفتهاست قهرمانان یونان را دعوت کرد تا با توجه به پیمانشان که با هم بسته بودند از حق او دفاع کنند ناوگان [[یونان]] ابتدا در [[آئولیس]] گرد آمد و سپس راهی ترووا شد بین آنها جنگی شروع شد که ده سال طول کشید و در این زمان پاریس در کمانداری از همه بیشتر پیشرفت کرد اما مهمترین شاهکار او زدن پاشنهٔ [[آشیل]] در زمان نبرد در برابر دروازهٔ [[سکایان]] بود و این کار با راهنمایی [[آپولون]] به نتیجه رسید اما [[فیلوکتتس]] بر او زخمی رگبار زد که پیکان آن را [[هرمس]] راهبری کردهبود.<ref>{{پک|دیکسون کندی|۱۳۸۵|ک=دانشنامهٔ اساطیر یونان و روم|ص=۱۴۷–۱۴۸}}</ref><ref>{{پک|ناردو|۱۳۸۴|ک=اسطورههای یونان و روم|ص=۳۴–۳۶}}</ref><ref>{{پک|راوس|۱۳۸۵|ک=خدایان-پهلوانان و انسان در یونان باستان |ص=۲۶۵–۲۷۰}}</ref>
== مرگ پاریس ==
|