میکلآنجلو آنتونیونی: تفاوت میان نسخهها
محتوای حذفشده محتوای افزودهشده
FreshmanBot (بحث | مشارکتها) جز ←آغاز سینمای ویژهٔ آنتونیونی و فیلمهای سهگانهٔ دههٔ ۱۹۶۰: اصلاح فاصله مجازی + اصلاح نویسه با ویرایشگر خودکار فارسی |
Wikimostafa (بحث | مشارکتها) جز ابزار پیوندساز: افزودن پیوند سینمای ایتالیا به متن |
||
خط ۴۷:
نخستین فیلم بلند داستانی آنتونیونی «وقایع نگاری یک عشق» بر پایهٔ داستانی از [[جیمز ام کین]] به نام «[[پستچی همیشه دوبار زنگ میزند]]» بود که در ۱۹۵۰ به پرده آمد و برندهٔ جایزهٔ بزرگ میان میهنها از جشنوارهٔ «پونتا دل است» Punta del Este در ۱۹۵۱ گردید. در آغازخرده گیران این فیلم را ناوفاداری کارگردانی از ردههای میانی به نوشدایی [[نئورئالیسم (سینما)|نئورئالیسم]] دریافتند. این فیلم زندگی کارخانه دار توانگری را بازمیگوید که کارآگاهی را به کار میگمارد تا از زندگی پنهانی همسرش پرده بردارد. کارگردان با بکارگیری انگارهٔ ساختمانها میکوشد تا از جهان درونی قهرمانهای داستان بازتابی فراآرد.
پس از آن در ۱۹۵۲ او فیلم «شکست خوردگان» را ساخت که ازسوی بنیادی کاتولیک سرمایهگذاری شده بود تا که نادرستخویی جوانان اروپا را در روزگار پس از جنگ دوم جهانی نشان دهد. این فیلم در سه بخش بزه کاری جوانان را در پاریس، لندن و رم نشان میدهد. هرچند آنتونیونی فیلم را بهانهای میکند تا یک گواهاک بس کارشده را به آزمونی شیوه مند بگردانداز پدیدهٔ بیزاری و ازخودبیگانگی جوانان. سپس در ۱۹۵۳ «بانویی بدون گلهای کاملیا» را ساخت که یکی از کارهای به ناروا فراموش شدهٔ اوست که با نگاهی خشمگین از [[سینمای ایتالیا]] خردهگیری میکرد؛ و از این روی بود که سوفیا لورن و جینا لولو بریجیدا به نگرانی از برانگیختن کین دست اندرکاران نیرومند سینما از بازی در آن سرباز زدند. این فیلم داستان «کلارا» دختر زیبای فروشندهای ست که «ارکوله» فرا آوردکنندهٔ فیلم او را مییابد و «کلارا» یک شبه ره پرنامی میگیرد. «ارکوله» که از تنگچشمی به دلاویزان بسیار «کلارا» اورا به همسری میگیرد سر انجام مایهٔ در خود شکستگی این هنرپیشهٔ جوان میشود.
در ۱۹۵۴ زندگی زناشویی ۱۲ سالهٔ آنتونیونی با همسرش «[[لتیزیا بالبونی]]» به جدایی پایان گرفت و چندی ازآن پس لتیزیا درین باره بیاد آورد که «ما در خاموشی میزیستیم؛ و به آژدهای رسیده بودیم که پیاممان را تنها با کمک کسگانههای آفریدهٔ او میتوانستیم به یکدیگر بر سانیم و او در بارهٔ پرورش کسگانههایش از من راهنمایی میجست. او تنها یک راه را برای خودآشکاری میشناخت و آن به کمک کارهایش بود. روش آنتونیونی آنست که بگذارد تا بازیکنانش آشفتگیهای درونی اورا در فیلمهایش زندگی کنند. او به یاری این جای گزینان تنشهای درونی خویش را زندگی میکند.» آنتونیونی پس از این به اندوهناکی ژرفا فرو شدو بی خوابیش فزونی گرفت؛ و چه بسا که تا دمدمههای پگاهان به نبشتن فیلمنامه میپرداخت.
|