انوما الیش: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
FreshmanBot (بحث | مشارکت‌ها)
جز ←‏top: اصلاح فاصله مجازی + اصلاح نویسه با ویرایشگر خودکار فارسی
ابرابزار
خط ۲:
{{تمیزکاری}}
{{ویکی‌سازی}}
{{تمدنهای باستانی آسیای غربی}}
 
اِنوما اِلیش نام [[حماسه آفرینش]] در [[اسطوره]]‌های بابِلی است. نوشته‌های این حماسه در آغاز به صورت تکه‌تکه از سوی باستانشناسان در ویرانه‌های کتابخانه [[آشوربانیپال]] در [[نینوا]] کشف شد.
سطر ۳۰ ⟵ ۲۹:
لوح چهارم با برتخت نشستن مردوک به عنوان پادشاه و در اختیار گرفتن نشان سلطنتی آغاز می‌شود. مردوک، تیامات را به نبردی تن به تن می‌خواند و تور خود را برای گرفتنش می‌اندازد. دیوانی که یاوران تیامات هستند در تور مردوک گرفتار می‌آیند و دربند می‌شوند. آنگاه مردوک الواح سرنوشت را از کینگو می‌گیرد و آن‌ها را بر سینه خویش می‌بندد، و با این کار در میان خدایان صاحب قدرت عالیه می‌شود. اقدام بعدی مردوک دوپاره کردن بدن تیامات است. مردوک نیمی از بدن تیامات را در بالا به عنوان آسمان قرار می‌دهد و آن را با ستونهایی ثابت نگاه می‌دارد، نگاهبانانی را نیز مأمور می‌کند تا نگذارند آب‌های تیامات بگریزند. آنگاه مردوک، اشاررا[۱۹] مأوای خدایان بزرگ را بنا می‌کند. الگوی او همان مأوای آپسو، شناخته ائا است و سبب می‌شود آنو و انلیل و ائا مکان خود را در آن اشغال نمایند. لوح چهارم در اینجا به پایان می‌رسد. [۲۰]
 
لوح پنجم رساله‌ای نجومی است که جایگاه ستارگان، درازای سال‌ها، تقسیمات و نشانه‌های [[منطقه البروج]] و زایش ماه، زیورو آرایهٔ شبانگاه را شرح می‌دهد. همه این تقسیمات و کارها را مردوک انجام داده بود. این لوح ناقص‌ترین قسمت شعر است به دلیل اینکه بسیار آسیب دیده استدیده‌است.[۲۱]همان‌طور که بیان شد در این لوح مردوک به عنوان برقرارکنندهٔ گردش سال و ترتیب ماه‌ها به وسیلهٔ تغییرات ماه نمایاده می‌شود. همچنین مردوک سه «راه» آسمانی را برقرار می‌کند، راه انلیل در آسمانهای شمالی، راه آنو در سمت الراس[۲۲] و راه ائا در جنوب. [[سیاره مشتری]] را به مسولیت انتظام آسمانی برمی‌گمارد.[۲۳]
 
لوح ششم به شرح [[آفرینش انسان]] می‌پردازد. مردوک نیت خود را برای آفرینش انسان به منظور خدمتگذاری خدایان اعلام می‌دارد. با راهنمایی ائا تصمیم گرفته می‌شود که سردسته شورشیان یعنی کینگو بمیرد تا از خون او نوع انسان سرشته بشود. از این رو، کینگو به قتل می‌رسد، و از خون او انسان برای خدمت به خدایان آفریده می‌شود تا آنان را آزاد نماید، بعبارت دیگر، تا وظیفه‌های جسمانی مربوط به آیین معبد را انجام دهد و خوراک خدایان را فراهم آورد. آنگاه خدایان معبد مردوک یعنی همان معبد بزرگ اساگیل[۲۴] که دارای زیگورات است و در بابل قرار دارد را می‌آفرینند.[۲۵] این لوح با ذکر اسامی مختلف مردوک به پایان می‌رسد. ظاهراً به نظر می‌آید که این لوح، آخرین لوح شعر بوده‌است. اما در نسخه‌ای که بدست ما رسیده‌است لوح دیگری هم آمده‌است که یکسر به شمارش و اسامی پنجاه گانة مردوک اختصاص دارد.[۲۶] مردوک پس از آنکه بدین گونه آسمان و زمین را ساخت، به خمیر کردن زمین با خون خود پرداخت تا بنی آدم را برای خدمت خدایان بسازد. روایتهای بابلی، در جزئیات آفرینش انسان، با یکدیگر اختلاف دارد، ولی همه در این مطلب یک کلامند که خدا انسان را از تکه‌ای گل رس ساخت.[۲۷]
سطر ۳۶ ⟵ ۳۵:
فرود ایشتر به جهان زیرین
 
[[جهان زیرین]]، جهانی تاریک، غم‌انگیز، و مکانی بی‌روح و هولناک است که خواهر ایشتر، ارشکیگل[۲۸] ملکهٔ آن است.[۲۹] در شکل بابلی این اسطوره، همچون صورت سومری آن، برای فرود ایشتر به جهان زیرین دلیلی ارائه نمی‌شود، اما در پایان شعر پس از آنکه ایشتر آزاد می‌شود، تموز[۳۰] به عنوان برادر و عاشق ایشتر معرفی می‌شود، بدون آنکه توضیحی برای چگونگی آمدن تموز به جهان زیرین داده شده باشد. سطرهای پس از آن به نظر می‌رسد که به بازگشت تموز با شادمانی تمام به جهان زندگان اشاره می‌کند. تنها از دعا و نیایشهای همگانی مربوط به تموز است که از زندانی شدن تموز در جهان زیرین مطلع می‌شویم، و از ویرانی ای که غیبت او از سرزمین زندگان بوجود می‌آورد، آگاهی می یابییم. در شکل بابلی فرود ایشتر به سرزمین بی بازگشتبی‌بازگشت بخشی وجود دارد که از ناتوانی در باروری جنسی که به علت غیبت او بوجود آمده‌است، سخن می‌گوید.[۳۱] طرح کلی فرود زن- خدا از همان شکل سومری پیروی می‌کند اما تفاوت‌های جالبی وجود دارد. زمانی که ایشتر دروازهٔ جهان زیرین را می‌کوبد، تهدید می‌کند، چنانچه اجازهٔ دخول نیابد، دروازه را درهم خواهد شکست و همهٔ مردگان را آزاد خواهد کرد. در این روایت اسطوره ایشتر از شکل سومری آن چهره‌ای به مراتب تهدیدکننده تر و خصمانه تر دارد. ایشتر تهدید می‌کند که مردگان را بر زندگان می‌تازاند، که این خود نشانهٔ ترس بابلیها از ارواح است.[۳۲] ایشتر در جوانی دلباخته تموز، ایزد درو، شد و اگر سخن گیلگمش را بپذیریم، این عشق باعث مرگ تموز گشت. ایشتر غرقه در اندوه شد و بر عاشق جان باخته زاری‌ها سر داد. ایشتر برای آنکه تموز را دوباره بیابد و او ر از منزلگاه دلگیرش برباید، توطئه چید و به جهان زیرین فرود آمد: ” به سرزمینی سفر کرد که بی بازگشتبی‌بازگشت بود، به سوی خانهٔ شتافت که راه بازگشتی نداشت. ”[۳۳] ارشکیگل بدان شرط که ایشتر [[تن‌پوش]]‌های خود را را کند بدو اجازهٔ ورود به جهان زیرین را می‌دهد و ایشتر با عبور از هفت دروازه به تدریج زیورها و تن‌پوش‌های خود را رها و در برابر هفتمین دروازه کاملاً عریان می‌شود.[۳۴] به حضور ارشکیگل شهبانوی نواحی دوزخی، رسید. اما ارشکیگل پیام‌آور خویش، نمتر[۳۵] را فرا خواند و بدو فرمان داد تائایشتر را در کاخ وی زندای کند و شصت گونه بیماری بر وی افکند. بدین گونه ایشتر زندانی گشت، زمین را عزلت و آسمان‌ها را اندوهی ژرف فرا گرفت. شمش و سین، پدر وی، اندوه را بر ائا بازگفتند. پس ائا برای نجات ایشتر، آسوشو- نامیر[۳۶] شهوت پرست را آفرید و او را به سرزمین بی بازگشتبی‌بازگشت گسیل کرد، کلام جادویی به وی آموخت تا ارادهٔ ارشکیگل بازگیرد.[۳۷] وارشکیگل با بی میلی به وزیر خود نمتر دستور می‌دهد بر ایشتر آب حیا ت بپاشد. ایشتر آزاد می‌شود و باز می‌گردد،بازمی‌گردد، و همچنانکه در سفر بازگشت خود از هفت دروازه عبور می‌کند، تکه‌های زیورآلات و لباسهای خود را پس می‌گیرد. اما به فدیه‌ای اشاره می‌شود که ایشتر باید بپردازد.[۳۸] این حماسه به این صورت به پایان می‌رسد که ایشتر بهای آزادی خود را به قیمت از دست دادن دوموزی[۳۹]، «معشوق دوران جوانی خود»، می‌پردازد.
{{تمدنهای باستانی آسیای غربی}}
 
[[رده:انوما الیش]]
[[رده:آثار هزاره ۲ (پیش از میلاد)]]