دوست‌محمد خان: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
FreshmanBot (بحث | مشارکت‌ها)
جز ←‏top: اصلاح فاصله مجازی + اصلاح نویسه با ویرایشگر خودکار فارسی
جز ابزار پیوندساز: افزودن پیوند نقاهت به متن
خط ۴۴:
اتفاقاً امیر روز اول [[عید صیام]] وارد کابل شـد. مردم خرد و بزرگ از تمام طبقات ملکی و نظامی به غرض ادای [[نماز عید]] و اسـتقبال امیر در حدود سـیاه سـنگ جمع شـده بودند. امیردوسـت محمد خان با عجله ئی که در رسـیدن هرات داشـت، عندالورود در میان اهالی پایتخت از ایشـان اسـتدعای دعا در باب فتح هرات نموده و خود در حالیکه در حوزهٔ فیل تکیه زده بود از راه دروازهٔ لاهوری داخل شـهر شـد و چون سـپاه زیاد با وی بود در نفس شـهر توقف ننموده در دهکدهٔ ده بوری غرب کابل (حالا یک گوشـهٔ کارته چهار از آن گذشـته اسـت) امر توقف داد و بعد از اینکه سـردار [[محمد علی]] خان ابن سـردار شـیر علی خان نواسـهٔ خود را حاکم شـهر تعیین نمود، روز بیسـت و یکم به قصد هرات حرکت کرد.
 
قراری که در مبحث «محاصرهٔ ده ماههٔ هرات» شـرح دادیم امیر به پسـرش سـردار شـیرعلی خان که قبل از او به طرف قندهار حرکت نموده بود به فراه توصل نمود و به شـرحی که نوشـتیم به هرات واصل شـد و میان او و سـردار سـلطان احمد خان در دو طرف دیوارهای حصار مسـتحکم هرات بیشـتر از ده ماه مقابله‌های بسـیار سـخت به وقوع پیوسـت و در ماه‌های اخیر محاصره، دخترش بیگم نواب زن سـردار سـلطان احمد خان و بعد خود سـردار موصوف وفات نمودند و بالاخره خود امیر هم در اثر طول محاصره و دوام جنگ و تأثیر وفات دخترش و بار سـنگین مملکت داری و [[نقاهت]] و پیری، مریض شـد و مرض ضیق النفس که در وجود او بود شـدت پیدا کرد و هر چه اطبا در معالجه او کوشـیدند مفید نه افتاد و حال او روز به روز بد تر می‌شـد. این روزها که مصادف به هفته‌های اول ماه [[ذی الحجه]] سـال ۱۲۷۸ قمری بود از روزهای بحرانی برای خاندان شـاهی و مملکت تلقی می‌شـد و وخامت آن را امیر کهن سـال و با تجربه در پایان ۷۲ سـال عمر خویش در بسـتر مریضی به خوبی تشـخیص داده به کمال وضاحت احسـاس می‌کرد. اوضاع این روزها واقعاً بحران آمیز بود. سـران قوم و افراد مملکت در دو جبههٔ مخالف تقسـیم شـده و به تحریک اغیار و آرزوهای شـخصی، یکی از سـرداران معروفی ملی مانند سـردار سـلطان احمد خان و یکی از شـهرهای بزرگ و آباد آن کشـور مانند هرات در مقابل پادشـاه مملکت سـر طغیان بلند نموده و جنگ [[برادر کشی]] امیر، سـرداران، شـهزادگان و باشـندگان شـهر و سـپاهیان همه را مکدر و خسـته و کوفته سـاخته بود. در حالی که همه میدانسـتند که این جنگ برادر کشی به خسـاره طرفین اسـت مع‌ذلک احسـاسـات طوری بر افروخته شـده بود که به حل مسـئله موفق نمی‌شـدند. افراد یک خانواده به رخ یکدیگر اسـلحه کشـیده و به کشـتن یکدیگر قیام نموده بودند. قراری که متذکر شـدیم در مرکز مملکت یکی از نواسـه‌های امیر به حکومت تعیین شـده بود و بقیه شـهزادگان که هر کدام از خود ادعا هائی داشـتند به اسـتثنای سـردار [[محمد افضل خان]] همه در پیرامون هرات به دور پدر خویش جمع بودند ولی در باب آیندهٔ سـلطنت و موضوع جانشـینی پدر پیش خود هوس‌ها و نقشـه هائی داشـتند.
 
گذشـته از این‌ها خود مسـئلهٔ هرات امر بغرنجی شـده بود، سـردار سـلطان احمد خان تا حیات داشـت جنگید ولی تسـلیم نشد. بعد از او پسـرش سـردار شـهنواز خان علی الرغم بعضی از بزرگان و اهالی شـهر لجاجت شـدید نشـان داد و حاضر به مصالحه نمی‌شـد. طبعاً مریضی امیر در چنین ایام بحرانی بر وخامت اوضاع به مراتب افزود و بر مشـکلات اوضاع مشـکلات دیگر علاوه کرد و احوال رقت باری پیش آورد که از خلال آن آشـفتگی‌های مزید مشـاهده میشـد.