برتراند راسل: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
Fatemibot (بحث | مشارکت‌ها)
جز ربات ردهٔ همسنگ (۳۰.۱) +املا+مرتب+تمیز (۱۴.۹ core): + رده:درگذشتگان به علت آنفلوانزا
جزبدون خلاصۀ ویرایش
برچسب‌ها: متن دارای ویکی‌متن نامتناظر ویرایشگر دیداری
خط ۶۳:
'''برتراند آرتور ویلیام راسل، سومین ارل راسل''' {{به انگلیسی|Bertrand Arthur William Russell, 3rd Earl Russell}}، (زادهٔ ۱۸ مه ۱۸۷۲ — درگذشتهٔ ۲ فوریه ۱۹۷۰)، [[فیلسوف]]، [[منطق‌دان]]، [[ریاضی‌دان]]، [[مورخ]]، [[جامعه‌شناس]]، [[جایزه نوبل|برنده جایزه نوبل]] و فعّال [[صلح‌جویی|صلح‌طلب]] [[بریتانیا]]یی بود که در [[قرن بیستم]] زندگی میکرد.<ref>Sidney Hook, "Lord Russell and the War Crimes Trial", Bertrand Russell: critical assessments, Volume 1, edited by A. D. Irvine, (New York 1999) page 178</ref><ref>Stanford Encyclopedia of Philosophy, "Bertrand Russell", 1 May 2003</ref>
 
راسل، یکی از پیشتازانفیلسوفان فلاسفه درپیشتاز قرن بیستم،بیستم محسوب می‌شود و «جنبش مخالفت با [[آرمان‌گرایی]]» را در اوایل قرن بیستم،بیستم رهبری می‌کرد. از وی، به همراه [[گوتلوب فرگه]] و [[لودویگ ویتگنشتاین]]، به عنوان بنیان‌گذاران [[فلسفهٔ تحلیلی]] یاد می‌گردد.<ref>[http://plato.stanford.edu/entries/russell/ Bertrand Russell (Stanford Encyclopedia of Philosophy)<!-- عنوان تصحیح شده توسط ربات -->]</ref>
 
برتراند راسل، یک فعال ضد جنگ و نیز،نیز مخالف [[امپریالیسم]] بود<ref>{{cite journal|author=Richard Rempel|year=۱۹۷۹|title=From Imperialism to Free Trade: Couturat, Halevy and Russell's First Crusade|journal=Journal of the History of Ideas|volume=۴۰|issue=۳|pages=۴۲۳–۴۴۳|doi=۱۰٫۲۳۰۷/۲۷۰۹۲۴۶|jstor=۲۷۰۹۲۴۶|publisher=University of Pennsylvania Press}}</ref><ref>{{cite book|author=Bertrand Russell|title=Political Ideals|publisher=Routledge|origyear=۱۹۱۷|year=۱۹۸۸|isbn=۰-۴۱۵-۱۰۹۰۷-۸}}</ref> که به دلیل عقاید صلح‌طلبانه‌اش در طول [[جنگ جهانی اول]]، از دانشگاه اخراج شد و به زندان افتاد.<ref>Samoiloff, Louise Cripps. ''C.L.R. James: Memories and Commentaries'', p. 19. Associated University Presses, 1997. {{ISBN|0-8453-4865-5|en}}</ref> او مخالف [[آدولف هیتلر]]، منتقد تمامیت‌خواهی [[استالین]]، معترض درگیری آمریکا در [[جنگ ویتنام]] و همچنین از حامیان خلع [[سلاح هسته‌ای]] بود.<ref name="Gallery">{{cite web|url=http://russell.mcmaster.ca/~bertrand/|title=The Bertrand Russell Gallery|publisher=Russell.mcmaster.ca|date=6 June 2011|accessdate=1 October 2011}}</ref> وی در سال ۱۹۵۰، به پاس «آثار متعدد در حمایت از نوع‌دوستی و آزادی اندیشه»، برندهٔ [[جایزه نوبل ادبیات]] گردید.<ref>[http://www.nobelprize.org/nobel_prizes/literature/laureates/1950/ The Nobel Prize in Literature 1950<!-- عنوان تصحیح شده توسط ربات -->]</ref>
 
== زندگی ==
=== خانواده پدری، دوران کودکی و نوجوانی ===
[[پرونده:John Russell Viscount Amberley.jpg|بندانگشتی|200px|جان راسل لرد آمبرلی، پدر راسل]]
اگرچه راسل بیش‌تربیشتر عمرش را در [[انگلستان]] گذراند، اما اصلیتی [[ولز]]ی داشت.<ref>Hestler, Anna (2001). Wales. Marshall Cavendish. p. 53. {{ISBN|0-7614-1195-X|en}}.</ref>
[[خانواده|خانوادهٔ]] برتراند راسل از شهروندان قدیمی و بانفوذ بودند. پدربزرگش، جان راسل، نخستین ارل راسل پسر سوم جان راسل، ششمین دوک بدفورد بود و دو بار در [[عصر ویکتوریا]] به سمت [[نخست‌وزیر|نخست‌ وزیر]]ی بریتانیا رسیده بود. پدرش، جان راسل، لرد آمبرلی که مردی [[بی‌دین]] بود<ref name="j">{{یادکرد|نویسنده =برتراند راسل |عنوان = جهانی که من می‌شناسم| ناشر =انتشارات امیرکبیر |صفحه =۳ |تاریخ =۱۳۴۵}}</ref> نیز از اشراف‌زادگان محسوب می‌شد.<ref name="John R">{{cite web| last = Bloy| first = Marjie, [[پی‌اچ‌دی|Doctor of Philosophy]]| title = Lord John Russell (1792-1878)| url=http://www.victorianweb.org/history/pms/russell.html| accessdate = 28 October 2007}}</ref>
 
در ۱۸۷۴ مادرش را که از مبارزان آزادی زنان بود{{r|j}} بر اثر [[دیفتری]] از دست داد. مدت کوتاهی پس از آن خواهرش راشلریچل که از خودش چهار سال بزرگتر بود، درگذشت. تنها دو سال بعد در ۱۸۷۶ پدر راسل بر اثر [[برونشیت]] از دنیا رفت.
 
پس از آن به همراه برادرش فرانک (که هفت سال از خودش بزرگتر بود) تحتزیر کفالتسرپرستی پدربزرگ‌اش جان راسل، نخستین ارل راسل قرار گرفت. راسل از او به عنوان پیرمردی مهربان و ویلچرنشین یاد می‌کند. در ۱۸۷۸ پدربزرگ‌اشپدربزرگ‌ اش درگذشت و برتراند و فرانک تا زمان بلوغ بابه قیومیتسرپرستی بیوهٔ جان راسل، پرورش یافتند.
 
او در زندگی‌نامهٔ خود بیان داشته‌استداشته‌ است که در نوجوانی، عمدهٔ علایق او را [[سکس]]، [[فلسفه دین]] و [[ریاضیات]] تشکیل می‌داده‌اند و تنها عاملی که از خودکشی‌اش بر اثر رنج از دست دادن عزیزان در خردسالی جلوگیری می‌کرد، شوق به فراگیری هر چه بیش‌تربیشتر ریاضیات در او بود.<ref>''The Autobiography of Bertrand Russell'', p.38</ref>
 
=== راسل جوان، ورود به دانشگاه و اخراج از آن ===
در آغاز جوانی به مطالعه آثاری از [[پرسی بیش شلی]] روی آورد که این امر مسیر زندگی او را تغییر داد.<ref>''The Autobiography of Bertrand Russell'', p.35</ref> سپس به [[کالج ترینیتی (کمبریج)|کالج ترینیتی]] در [[کمبریج]] وارد شد و در ریاضیات و [[فلسفه]] تحصیل کرد. در ۱۹۰۱ موفق به کشف [[پارادوکس راسل]] شدرا کشف کرد و هفت سال بعد به عضویت [[انجمن سلطنتی|انجمن سلطنتی علوم بریتانیا]] درآمد. در طول جنگ جهانی اول به دلیل مبارزات ضد جنگ از دانشگاه اخراج و زندانی شد.
 
=== زندگی شخصی ===
خط ۱۳۵:
=== فلسفه، منطق و نظریات مذهبی و اجتماعی ===
[[پرونده:راسل در کهولت.jpg|چپ|150px|بندانگشتی|راسل در کهولت]]
علاوه بر ریاضیات، بخش مهمی از شهرت برتراند راسل به سبب نظریاتش در زمینه [[فلسفه تحلیلی]] است.<ref>[http://plato.stanford.edu/entries/russell/ دائرةالمعارف فلاسفه استانفورد]</ref> راسل از پایه‌گذاران منطق جدید<ref>{{یادکرد|فصل=وصف‌ها و وجود: آیا یونانیان زئوس را می‌پرستیدند؟|کتاب=منطق|نویسنده=گراهام پریست|=بهرام اسدیان|ناشر=نشر ماهی|چاپ=اول|شهر=تهران|کوشش=|ویرایش=|صفحه=صفحهٔ ۴۸|سال= ۱۳۸۷|شابک=}}</ref> و بنیانگذاران اصلی فلسفه تحلیلی به‌شماربه‌ شمار می‌رود.<ref>Ludlow, Peter, "Descriptions", The Stanford Encyclopedia of Philosophy (Fall 2008 Edition), Edward N. Zalta (ed.), URL = [۱].</ref>
 
برتراند راسل یکی از مشهورترین فیلسوفان [[خداناباور]] قرن بیستم و از منتقدان برجسته اعتقاد و عمل مسیحی بوده‌است. پاره‌ای از نوشتجات وی در این زمینه در کتابی تحت عنوان [[چرا مسیحی نیستم|چرا مسیحی نیستم؟]] جمع‌آوری شده‌اند.
 
البته او همانگونه که در مناظره با فردریک کاپلستون می‌گوید، مدعی توانایی در اثبات عدم وجود خدا نیست اما چند سال بعد به‌کارگیری تمثیل [[قوری سماوی]] سعی در تأکید بر دیدگاه بی خدایانه (به جای ندانم گرایی) نمود.
 
راسل در ''من یک خداناباورم یا یک ندانم گرا؟'' در سال ۱۹۴۷ می‌گوید:
{{نقل قول|به عنوان یک فیلسوف، اگر بخواهم برای شنونده‌های فلسفی محض سخن بگویم باید بگویم که خود را یک ندانم گرا توصیف می‌کنم چرا که فکر نمی‌کنم برهانی قاطع وجود داشته باشد که کسی بتواند اثبات کند که خدایی وجود ندارد.
 
:از سوی دیگر اگر بخواهم برآن فردیرا معمولیصاف درو خیابانساده اثریبه صحیحفردی بگذارمعامی بگویم فکر می‌کنم که باید بگویم من یک خداناباور هستم چرا که وقتی می‌گویم نمی‌توانم اثبات کنم که خدایی وجود ندارد مجبورم که همچنین به همانسان بگویم که نمی‌توانم اثبات کنم که خدایان هومری وجود ندارند.||}}
 
به تصریح او پرسش اساسی [[فلسفه دین]] این نیست که آیا هستی ایچیزی به نام [[خداوند]] دارای خاصیت وجود استدارد یا نیست،نه، بلکه این است که آیا تعریف خداوند مصداق و نمونه‌ای دارد یا خیر. این تحلیل مشهور راسل از «وجود دارد»، عبارت «خداوند وجود دارد» را بی معنا و در زمره غلط‌های گفتاری مصطلح برمی‌شمرد.
 
وی [[دین]] را ناشی از ترس می‌داند به‌طوری‌که در کتاب «اجتماع انسانی» خود می‌گوید:{{نقل قول|انسان پدیده‌هایی را می‌دیده‌است که باعث ترس و اضطرابش می‌شده و برای اینکه این ترس و اضطراب را آرام کند، نمی‌توانسته ازعلم و شناخت واقعی پدیده‌ها که بعد منجر به پیدا کردن راه حلی مناسب و منطقی می‌شده استفاده کند در نتیجه به جای علاج واقعه یک مسکن برای خود پیدا می‌کرده و به تعبیری دل خود را خوش می‌کرده‌است. مثلاً بااعتقاد به قضا و قدر ناملایمات زندگی را برای خود تعریف می‌کرده. یا با اعتقاد به [[بهشت]] و اینکه اگر ما اینجا سختی می‌کشیم در عوض بهشتی وجود دارد که در آنجا راحتیم ناملایمات زندگی را برای خود تحمل پذیر و توجیه می‌کرده‌است.}}
خط ۱۶۰:
او می‌نویسد:
{{نقل قول|اینک (ژوئیه ۱۹۶۱) مهمترین مسئله‌ای که در برابر جهان قرار دارد بدین قرار است:
آیا از راه جنگ می‌توان چیزی بدست آورد که مورد پسند کسی باشد؟بپسندد؟
کندی و خروشچف می‌گویند آری
مردانی که از سلامت عقل، برخوردارند می‌گویند نه. اگر این دو را قادر به تخمین احتمالات عقلانی بدانیم، ناگزیر به این نتیجه می‌رسیم که هر دو نفر بر این امر که وقت خاتمه دادن به وجود بشر رسیده‌است اتفاق نظر دارند.||}}
 
خلاصه‌ای از سیر تحولات فلسفی راسل، در کتاب [[تکامل فلسفی من]] به قلم خود او به تحریر درآمده‌است.