برتراند راسل: تفاوت میان نسخهها
محتوای حذفشده محتوای افزودهشده
جز ربات ردهٔ همسنگ (۳۰.۱) +املا+مرتب+تمیز (۱۴.۹ core): + رده:درگذشتگان به علت آنفلوانزا |
جزبدون خلاصۀ ویرایش برچسبها: متن دارای ویکیمتن نامتناظر ویرایشگر دیداری |
||
خط ۶۳:
'''برتراند آرتور ویلیام راسل، سومین ارل راسل''' {{به انگلیسی|Bertrand Arthur William Russell, 3rd Earl Russell}}، (زادهٔ ۱۸ مه ۱۸۷۲ — درگذشتهٔ ۲ فوریه ۱۹۷۰)، [[فیلسوف]]، [[منطقدان]]، [[ریاضیدان]]، [[مورخ]]، [[جامعهشناس]]، [[جایزه نوبل|برنده جایزه نوبل]] و فعّال [[صلحجویی|صلحطلب]] [[بریتانیا]]یی بود که در [[قرن بیستم]] زندگی میکرد.<ref>Sidney Hook, "Lord Russell and the War Crimes Trial", Bertrand Russell: critical assessments, Volume 1, edited by A. D. Irvine, (New York 1999) page 178</ref><ref>Stanford Encyclopedia of Philosophy, "Bertrand Russell", 1 May 2003</ref>
راسل، یکی از
برتراند راسل، یک فعال ضد جنگ و
== زندگی ==
=== خانواده پدری، دوران کودکی و نوجوانی ===
[[پرونده:John Russell Viscount Amberley.jpg|بندانگشتی|200px|جان راسل لرد آمبرلی، پدر راسل]]
اگرچه راسل
[[خانواده|خانوادهٔ]] برتراند راسل از شهروندان قدیمی و بانفوذ بودند. پدربزرگش، جان راسل، نخستین ارل راسل پسر سوم جان راسل، ششمین دوک بدفورد بود و دو بار در [[عصر ویکتوریا]] به سمت [[نخستوزیر|نخست وزیر]]ی بریتانیا رسیده بود. پدرش، جان راسل، لرد آمبرلی که مردی [[بیدین]] بود<ref name="j">{{یادکرد|نویسنده =برتراند راسل |عنوان = جهانی که من میشناسم| ناشر =انتشارات امیرکبیر |صفحه =۳ |تاریخ =۱۳۴۵}}</ref> نیز از اشرافزادگان محسوب میشد.<ref name="John R">{{cite web| last = Bloy| first = Marjie, [[پیاچدی|Doctor of Philosophy]]| title = Lord John Russell (1792-1878)| url=http://www.victorianweb.org/history/pms/russell.html| accessdate = 28 October 2007}}</ref>
در ۱۸۷۴ مادرش را که از مبارزان آزادی زنان بود{{r|j}} بر اثر [[دیفتری]] از دست داد. مدت کوتاهی پس از آن خواهرش
پس از آن به همراه برادرش فرانک (که هفت سال از خودش بزرگتر بود)
او در زندگینامهٔ خود بیان
=== راسل جوان، ورود به دانشگاه و اخراج از آن ===
در آغاز جوانی به مطالعه آثاری از [[پرسی بیش شلی]] روی آورد که این امر مسیر زندگی او را تغییر داد.<ref>''The Autobiography of Bertrand Russell'', p.35</ref> سپس به [[کالج ترینیتی (کمبریج)|کالج ترینیتی]] در [[کمبریج]] وارد شد و در ریاضیات و [[فلسفه]] تحصیل کرد. در ۱۹۰۱
=== زندگی شخصی ===
خط ۱۳۵:
=== فلسفه، منطق و نظریات مذهبی و اجتماعی ===
[[پرونده:راسل در کهولت.jpg|چپ|150px|بندانگشتی|راسل در کهولت]]
علاوه بر ریاضیات، بخش مهمی از شهرت برتراند راسل به سبب نظریاتش در زمینه [[فلسفه تحلیلی]] است.<ref>[http://plato.stanford.edu/entries/russell/ دائرةالمعارف فلاسفه استانفورد]</ref> راسل از پایهگذاران منطق جدید<ref>{{یادکرد|فصل=وصفها و وجود: آیا یونانیان زئوس را میپرستیدند؟|کتاب=منطق|نویسنده=گراهام پریست|=بهرام اسدیان|ناشر=نشر ماهی|چاپ=اول|شهر=تهران|کوشش=|ویرایش=|صفحه=صفحهٔ ۴۸|سال= ۱۳۸۷|شابک=}}</ref> و بنیانگذاران اصلی فلسفه تحلیلی
برتراند راسل یکی از مشهورترین فیلسوفان [[خداناباور]] قرن بیستم و از منتقدان برجسته اعتقاد و عمل مسیحی بودهاست. پارهای از نوشتجات وی در این زمینه در کتابی تحت عنوان [[چرا مسیحی نیستم|چرا مسیحی نیستم؟]] جمعآوری شدهاند.
البته او همانگونه که در مناظره با فردریک کاپلستون میگوید، مدعی توانایی در اثبات عدم
راسل در ''من یک خداناباورم یا یک ندانم گرا؟'' در سال ۱۹۴۷ میگوید:
{{نقل قول|به عنوان یک فیلسوف، اگر بخواهم برای شنوندههای فلسفی محض سخن بگویم باید بگویم که خود را یک ندانم گرا توصیف میکنم چرا که فکر نمیکنم برهانی قاطع وجود داشته باشد که کسی بتواند اثبات کند که خدایی وجود ندارد.
به تصریح او پرسش اساسی [[فلسفه دین]] این نیست که آیا
وی [[دین]] را ناشی از ترس میداند بهطوریکه در کتاب «اجتماع انسانی» خود میگوید:{{نقل قول|انسان پدیدههایی را میدیدهاست که باعث ترس و اضطرابش میشده و برای اینکه این ترس و اضطراب را آرام کند، نمیتوانسته ازعلم و شناخت واقعی پدیدهها که بعد منجر به پیدا کردن راه حلی مناسب و منطقی میشده استفاده کند در نتیجه به جای علاج واقعه یک مسکن برای خود پیدا میکرده و به تعبیری دل خود را خوش میکردهاست. مثلاً بااعتقاد به قضا و قدر ناملایمات زندگی را برای خود تعریف میکرده. یا با اعتقاد به [[بهشت]] و اینکه اگر ما اینجا سختی میکشیم در عوض بهشتی وجود دارد که در آنجا راحتیم ناملایمات زندگی را برای خود تحمل پذیر و توجیه میکردهاست.}}
خط ۱۶۰:
او مینویسد:
{{نقل قول|اینک (ژوئیه ۱۹۶۱) مهمترین مسئلهای که در برابر جهان قرار دارد بدین قرار است:
آیا از راه جنگ میتوان چیزی بدست آورد که
کندی و خروشچف میگویند آری
مردانی که از سلامت عقل، برخوردارند میگویند نه. اگر این دو را قادر به تخمین احتمالات عقلانی بدانیم، ناگزیر به این نتیجه میرسیم که هر دو نفر بر این امر که وقت خاتمه دادن به وجود بشر رسیدهاست اتفاق نظر دارند.||}}
خلاصهای از سیر تحولات فلسفی راسل، در کتاب [[تکامل فلسفی من]] به قلم خود او به تحریر درآمدهاست.
|