علی النقی: تفاوت میان نسخهها
محتوای حذفشده محتوای افزودهشده
بهبود مقاله، مقدمه و افزودن جستار از منابع مستند و معتبر حوزه مقاله. |
جز ویرایش بهوسیلهٔ ابرابزار: |
||
خط ۲۰:
|فرزندان = [[حسن عسکری|حسن]] (جانشین)، [[جعفر کذاب|جعفر]]، حسین، [[امامزاده سید محمد (بغداد)|محمد]]، [[عایشه دختر هادی|عایشه]]
}}
'''علی بن محمد بن علی''' (زادهٔ ۱۵ذیالحجه
== تولد و القاب ==
علیالنقی بنا به گزارش کلینی، شیخ مفید، [[شیخ طوسی]] و ابن اثیر، در نیمه ذیالحجه سال ۲۱۲ هجری<ref>کافی، ج 1 ص 497:ارشاد مفید، ص 327:تهذیب، ج 6، ص 92؛کامل ابن اثیر، ج 7، ص 189 [https://mandegar.tarikhema.org/imam-hadi (تاریخ ما)]</ref> (۸۲۸ میلادی) در روستایی به نام صریا در نزدیکی [[مدینه]] به دنیا آمد.<ref name="Madelung">{{cite web|url=http://www.iranicaonline.org/articles/ali-al-hadi-abul-hasan-b|title=ʿALĪ AL-HĀDĪ|accessdate=2015|website=Encyclopedia of Iranica|last1=Madelung|first1=Wilferd}}</ref> پدرش امام نهم شیعیان، [[محمد تقی]] بود. مادرش امالولد بود که [[سمانه مغربیه|سمانه]]<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=ألفُصولُ ألمُهمّة فی مَعْرِفَة ألأئمَّ|نام خانوادگی=مالکی|نام=ابن صباغ|ناشر=دارالحدیث قم|سال=|شابک=|مکان=|صفحات=ص 277}}</ref> یا سوسن خوانده میشد که اصالت مغربی داشت و به سیده امالفضل مشهور بود.<ref>
''نقی'' و ''هادی'' مهمترین القاب امام دهم میباشد. پدرش کنیهٔ ابوالحسن را به احترام کنیهٔ پدربزرگ (علی بن موسی الرضا) و پدرِ پدربزرگش (موسی کاظم) به او اعطا کرد؛ و برای اینکه این سه ابوالحسن با هم اشتباه نشوند مورخان معمولاً [[موسی کاظم]] را ابوالحسن اول، رضا را ابوالحسن ثانی و هادی را [[ابوالحسن ثالث]] مینامند.<ref name="Madelung" /><ref>{{harvnb|Qarashi|2007|pp=15–16}}</ref><ref name="Moezzi">{{cite book|last1=Moezzi|first1=Mohammad Ali Amir|title=The Divine Guide in Early Shi'ism: The Sources of Esotericism in Islam|date=1994|publisher=State University of New York Press|isbn=978-0-585-06972-2|page=65,174}}</ref>
همچنین شیعیان هادی را با فرزندش حسن عسکری، «امامین عسکریین» میخوانند، زیرا در شهر نظامی سامراء (عسکر)، زیر نظر [[خلفای عباسی]] بودند.<ref>[http://www.tebyan.net/religion_thoughts/articles/theinfallibles/imamhadi/2012/5/22/209335.html مشهورترین القاب هادی <!-- عنوان تصحیح شده توسط ربات -->]</ref> در زمان تولد وی [[معتز]]، سیزدهمین [[خلیفه عباسی]]، بر اریکه قدرت بود.<ref name=":1">{{یادکرد کتاب|نشانی=http://lib.eshia.ir/86870/1/3|عنوان=مسند الإمام الهادی|نام خانوادگی=عطاردی|نام=عزیزالله|ناشر=|سال=|شابک=|مکان=|صفحات=ص56}}</ref>
== امامت ==
=== در مدینه ===
بر مبنای اعتقاد شیعه، هادی بعد از مرگ [[محمد تقی|پدرش]] در سال ۸۳۵ همچون او در سن شش،<ref name=":0">{{یادکرد کتاب|عنوان=المقالات و الفرق|نام خانوادگی=سعد بن عبداللّه ابی خلف الأشعری القمی|نام=|ناشر=|سال=|شابک=|مکان=|صفحات=ص99}}</ref> هفت یا هشت سالگی عهدهدار امامت شیعیان شد. از آنجا که شیعیان مشکل بلوغ در امام را در مورد پدرش جواد تجربه کرده بودند، در زمینهٔ امامت هادی تردید خاصی برای بزرگان شیعه به وجود نیامد. به نوشته شیخ مفید و همچنین نوبختی همهٔ پیروان جواد به استثنای افراد معدودی، به امامت هادی گردن نهادند. آن عده معدود که از قبول امامت سرباز زدند، برای مدت کوتاهی به امامت موسی بن محمد (م ۲۹۶) معروف به [[موسی مبرقع]] مدفون در قم<ref>رساله میرزا حسین نوری دربارهٔ موسی مبرقع تحت عنوان «البدر المشعشع فی احوال ذرّیة موسی المبرقع» که در آن از موسی مبرقع دفاع کردهاست.</ref> معتقد گردیدند، ولی پس از مدّتی از امامت وی روی برتافته و امامت هادی را پذیرفتند.<ref name="Madelung" /><ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=فِرَقُ الشِّیعَه|نام خانوادگی=نوبختی|نام=حسن بن موسی|ناشر=|سال=|شابک=|مکان=بیروت|صفحات=ص 91 و 92}}</ref><ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=الفصول المختارة|نام خانوادگی=شیخ مفید|نام=|ناشر=کتابخانه آستان قدس رضوی|سال=|شابک=|مکان=|صفحات=ص 257}}</ref> سعد بن عبد اللّه بازگشت این افراد به هادی را معلول آن میداند که خود موسی مبرقع از آنان بیزاری جست و آنان را از خود راند.<ref name=":0" /> از نظر طبرسی و ابن شهر آشوب، همین اجماع شیعیان به امامت هادی دلیل محکم و غیرقابل تردیدی است به صحّت امامت آن وی.<ref name=":1" /><ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=مسند الإمام الهادی|نام خانوادگی=عطاردی|نام=عزیزالله|ناشر=|سال=|شابک=|مکان=|صفحات=ص 20}}</ref><ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=إعلامُ الوَریٰ بأعلامِ الهدیٰ|نام خانوادگی=طبرَسی|نام=فضل بن حسن|ناشر=مؤسسه آل البیت|سال=|شابک=|مکان=|صفحات=ص 232}}</ref><ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=مناقب آل ابیطالب|نام خانوادگی=سروی مازندرانی|نام=رشید الدین ابوعبدالله محمد بن علی بن شهر آشوب|ناشر=|سال=|شابک=|مکان=|صفحات=جلد2 ص 443}}</ref>
به نوشتهٔ مورخان، بعد از مسمومیت پدر هادی به تحریک [[معتصم]]، معتصم به عمر بن فرج، حاکم [[مدینه]]، دستور داد تا برای هادی معلمی از میان علمای مخالف [[اهل بیت]] انتخاب کند تا او را از اعتقادات شیعی بازداشته، و مانع از ملاقات شیعیان با او شود. الجنیدی که برای این مأموریت انتخاب شده بود، اما اغلب روایت میکرد که هادی چنان هوشی و ذکاوتی از خود نشان میداد و چنان دید عمیقی از [[ادبیات عرب]] و ظاهر و باطن قرآن از خود نشان میداد که از یک پسر بچه بعید به نظر میرسید، مگر اینکه ارتباطی با سرچشمه علم ماورایی داشته باشد. گفته میشود که الجنیدی در نتیجه دشمنی اش را با اهل بیت کنار گذاشتهاست.<ref>{{harvnb|Qarashi|2007|pp=23–24}}</ref>
خط ۳۷:
=== در سامرا ===
پس از اینکه [[متوکل]] عباسی به خلافت رسید، حاکم [[مدینه]]، عبدالله بن محمد بن داود هاشمی، نامهای به او نوشته هشدار داد که هادی پولهایی از شیعیان دریافت کرده که بوسیله آنها میتواند اسلحه بخرد و در شورش علیه خلیفه استفاده کند.<ref name="Iranica" /><ref>{{پک|Algar|2001|ک=Imam Muhammad al-Jawad al-Taqi (a) and Imam 'Ali al-Hadi (a)|ص=49:30-50:00|زبان=en}}</ref><ref>حمید الگار منبع این پول را خمس پیروان و سلاحها را یادگارهای اجداد علیالنقی میداند.</ref> هادی وقتی از این نامه مطلع شد، در دفاع از خودش نامهای برای متوکل فرستاد و ضمن رد اتهامات، متقابلاً از حاکم مدینه شکایت کرد.<ref name="Madelung" /><ref name="Tabatabai">{{cite book|title=Shi'ite Islam|last1=Tabatabai|first1=Sayyid Muhammad Husayn|authorlink=Allameh Tabatabaei|publisher=SUNY press|others=Translated by [[Seyyed Hossein Nasr]]|year=1997|isbn=0-87395-272-3|pages=183–184}}</ref> متوکل در پاسخ حاکم مدینه را از مقامش عزل کرده، هادی را از بالاترین احترام و اعتماد خود مطمئن کرد؛ با این حال از او خواست با خانواده و خدمه به سامرا نقل مکان کند.<ref name = "Iranica">{{یادکرد دانشنامه | نام خانوادگی = Madelung | نام = Wilferd | پیوند نویسنده = ویلفرد مادلونگ| مقاله = {{unicode|ʿALĪ AL-HĀDĪ}} | دانشنامه = [[ایرانیکا|Encyclopædia Iranica]]| سال = ۲۰۱۱ | صفحه = ۸۶۱–۸۶۲| نشانی = http://www.iranicaonline.org/articles/ali-al-hadi-abul-hasan-b| تاریخ بازبینی =۲۰۱۲-۱۲-۰۵ |زبان=en}}</ref> متوکل [[یحیی بن هرثمه]] را به مدینه فرستاد تا هم دربارهٔ اتهامات وارده به هادی تحقیق کند و هم مأمور انتقال وی به [[سامرا]] شود. در مدینه، یحیی خانه علی النقی را بازجویی کرد اما چیزی جز نسخههایی از قرآن و کتب مذهبی دیگر کشف نکرد. گفته میشود که پس از نزدیک شدن هادی به بغداد، جمعیت زیادی به استقبالش آمدند. فرماندار شهر، اسحاق بن ابراهیم طاهری شخصاً به ملاقات او آمده تا پاسی از شب نزدش ماند. در سامرا اما خلیفه فوراً او را به حضور نپذیرفت ولی خانه [[خزیمه بن حازم]]<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=اثبات الوصیه للامام علی بن ابیطالب (مسعودی)|نام خانوادگی=مسعودی|نام=علی بن حسین|ناشر=انتشارات انصاریان|سال=|شابک=|مکان=|صفحات=ص 228}}</ref> برای اقامتش تعیین کرد.<ref name="Madelung" /><ref name="Momen">{{cite book|title=An Introduction to Shi'i Islam|last=Momen|first=Moojan|publisher=Yale University Press|year=1985|isbn=978-0-300-03531-5|pages=43–44}}</ref><ref name="Moezzi" /><ref name="Donaldson" /><ref>{{harvnb|Qarashi|2007|pp=386–388}}</ref>
[[علی بن محمد]] بقیه عمرش را در سامرا زیر نظر بود با این حال احترام خلیفه را جلب کرده بود و آزاری به او نرسید. از وی نقل شده که داوطلبانه به سامرا آورده نشده بود اما از آنجا که آب و هوای شهر را میپسندید، فقط به خلاف میل خود آنجا را ترک خواهد کرد.<ref name="Iranica" /> طبرسی متوکل سخت در تلاش بود تا شخصیت علی النقی را پیش مردم خرد کند.<ref>{{یادکرد کتاب|نشانی=|عنوان=إعلامُ الوَریٰ بأعلامِ الهدیٰ|نام خانوادگی=طبرَسی|نام=فضل بن حسن|ناشر=مؤسسه آل البیت|سال=|شابک=|مکان=|صفحات=ص 438}}</ref> علی بن محمد به خاطر تقوا و فروتنی اش مورد احترام بسیاری بود. او در سامرا آزادانه به تعلیم شاگردانش میپرداخت یا از آنها خمس دریافت میداشت.<ref name="Madelung" /> نسب العسکری او به دلیل منطقه عسکر سامرا ست.<ref name="EoI" />
از برجستهترین اصحاب و شاگردان علی بن محمد میتوان موارد زیر را نام برد:
خط ۴۷:
== خانواده ==
=== اجداد ===
{{Ahnentafel-compact5|[[علی النقی|علی هادی]]|[[محمد تقی|
=== همسران و فرزندان ===
# [[سوسن (مادر حسن عسکری)|سوسن]]
## [[جعفر بن علی|جعفر کذاب]] (۲۲۶ — ۲۷۱)
## [[محمد بن علی هادی|سید محمد]] (۲۲۸ — ۲۵۲)
## [[حسن عسکری]] (۸ ربیعالثانی ۲۳۲ — ۸ ربیعالاول ۲۶۰)
## حسین
سطر ۶۱ ⟵ ۶۰:
== مباحثات ==
به نوشته [[حامد الگار]] سختگیریهای [[متوکل|متوکل عباسی]]<ref name="Iranica" /><ref>{{پک|Algar|2001|ک=Imam Muhammad al-Jawad al-Taqi (a) and Imam 'Ali al-Hadi (a)|ص=39:14|زبان=en}}</ref> باعث تقیه کامل و انزوای هادی شد،<ref>{{پک|Algar|2001|ک=Imam Muhammad al-Jawad al-Taqi (a) and Imam 'Ali al-Hadi (a)|ص=5:00|زبان=en}}</ref> با این حال مباحثاتی در موضوعات مختلف از او باقی ماندهاست. همچنین رسالهای در موضوع اختیار و چند متن و اظهار کوتاه (حدیث) به او نسبت داده میشود که توسط [[ابن شعبه حرانی]] جمعآوری شدهاند.<ref name="Iranica" /> زیارات [[زیارت جامعه کبیره|جامعه کبیره]] و [[زیارت غدیریه|غدیریه]] نیز منسوب به اوست.<ref name="Madelung" /><ref>{{یادکرد وب |عنوان= ولادت علی النقی|نشانی= http://www.hawzah.net/FA/magart.html?MagazineID=3872&MagazineNumberID=6935&MagazineArticleID=83680|بازبینی= ۰۵/۱۲/۲۰۱۲|تاریخ= ۱۲ آذر ۱۳۸۸ |ناشر= پایگاه حوزه}}</ref><ref>{{یادکرد وب |عنوان= کنگره ملی «امام هادی» درخرمآباد؛ حجتالاسلام صابریاراکی: خطبه غدیریه برای مردم تفسیر و تبیین شود. |نشانی= http://lorestan.isna.ir/default.aspx?NSID=5&SSLID=46&NID=29216|بازبینی= ۰۵/۱۲/۲۰۱۲ |تاریخ= ۲۱/۸/۱۳۹۰|ناشر= [[ایسنا]] لرستان}}</ref><ref>{{harvnb|Qarashi|2007|p=116}}</ref>
موارد زیر نمونههایی از مباحثات علی بن محمد با افراد مختلف میباشد:
سطر ۷۴ ⟵ ۷۳:
یحیی بن اکثم عالم دیگری بود که بوسیله [[متوکل]] دعوت شده بود تا هادی را امتحان کند. گفته میشود که وقتی هادی به همه سوالات یحیی پاسخ داد، یحیی به [[متوکل]] رو کرده اظهار داشت که بعد از سؤالهای من دیگر هیچ سؤالی از این مرد نپرس که آشکار شدن دانش او باعث تقویت هر چه بیشتر رافضیها (شیعیان) در بین مردم خواهد شد. یکی از سوالات یحیی و پاسخ هادی به شرح زیر میباشد.<ref name="Qarash399-403">{{harvnb|Qarashi|2007|pp=399–403}}</ref>
یحیی پرسید «چرا [[علی بن ابیطالب|علی]] (امام اول شیعیان) در [[جنگ صفین]] همه افراد دشمن را، چه آنها که فرار میکردند و چه کسانی که حمله میکردند، میکشت اما در [[نبرد جمل|جنگ جمل]] دستور داد هر که در خانهاش پناه بگیرد در امان خواهد بود. اگر تصمیم اول درست بود پس تصمیم دوم غلط خواهد بود…»
هادی پاسخ داد در [[جنگ جمل]] سران لشکر مقابل کشته شده بودند و افراد لشکرِ مقابل رهبری نداشتند تا به او مراجعه کنند، اما در [[نبرد صفین|جنگ صفین]] افراد مقابلِ علی به لشکر مجهزی تعلق داشتند با رهبری که آنها را به انواع تجهیزات مجهز کرده، زخمهایشان را مداوا کرده با هدایا و دستمزد فراوان دوباره آنها را به میدان جنگ میفرستاد…<ref name="Qarash399-403" />
=== خداشناسی ===
ممکن یا غیرممکن بودن مشاهده خداوند از مباحثات رایج دوران هادی بود که امام رای به عدم امکان مشاهده خداوند میداد. به عقیدهٔ او مشاهده اتفاق نمیافتد مگر اینکه هوایی (فضایی) بین مشاهده گر و مشاهده شونده وجود داشته باشد تا بینش از طریق آن سیر کند. به عبارتی اگر هوا یا نوری بین مشاهده گر و مشاهده شونده موجود نباشد، بینشی در کار نخواهد بود. وقتی مشاهده گر و مشاهده شونده در موقعیت برابری از لحاظ علت بینش قرار داشته باشند، بینش اتفاق میافتد؛ و اما مقایسه خداوند با بشر، نوعی تشبیهِ خداوند به بشر است.<ref>{{harvnb|Qarashi|2007|p=117}}</ref>
هادی همچنین با کسانی که برای خداوند بدن مادی تصور میکنند مخالفت کرده اظهار میدارد؛ کسی که چنین اعتقادی داشته باشد از ما نیست. هادی استدلال میکند که ماده یا بدن، مخلوق خداوند است، و خداوند به آن سر و شکل دادهاست.<ref name="Qarashi119" /> تصور و تجسم خداوند در یک بدن مادی به معنی نیازمندی خداوند و محدود کردن او در بدن و شکل است، که یک نوع مساوی دانستن خداوند از لحاظ نیاز به بدن، با بشر است.<ref name="Qarashi119">{{harvnb|Qarashi|2007|p=119}}</ref> هادی همچنین توصیف وجود خداوند را غیرممکن دانسته ایراد میدارد که خداوند آنقدر بزرگ است که در مخیله بشر نمیگنجد؛ و اینکه خداوند، خودش فقط میتواند خود را توصیف کند. هادی همچنین از این بحث استفاده کرده تا نتیجه بگیرد که پیامبران و ائمه معصوم هم قابل وصف نیستند به این دلیل که در نتیجه اطاعت و بندگی خداوند به اندازهای به خداوند نزدیک شدهاند که از دایره تصور انسان خارج شدهاند.<ref>{{harvnb|Qarashi|2007|p=120}}</ref>
== وکلا و اختیارات آنان ==
سطر ۸۸ ⟵ ۸۷:
= شیعیان هادی =
اکثریتِ شیعیان علی النقی از اهالی کوفه بودند.<!-- استناد این جمله با مراجعه به کتب شیعه مشخص میشود؛ زیرا به آخر اسامی
=== در ایران ===
در زمان هادی قم مهمترین مرکز تجمّع شیعیان ایران بود و روابط محکمی میان شیعیان این شهر و پیشوایان شیعی برقرار بود. دو شهر آبه یا آوه و کاشان نیز تحت تأثیر تعلیمات شیعی قرار داشته و از گرایشی از نوع بینش اهل قم برخوردار بودند. در منابع از [[محمد بن علی کاشانی]] نام برده شده که در باب توحید از امام هادی
== روایت اقدام متوکل برای تحقیر علی النقی و مرگ متوکل ==
گفته میشود [[متوکل]] در مواجهه با هادی مبادی آداب بود و گاهی قضاوتش را به قضاوت فقهای دیگر ترجیح میداد با این حال نمیتوانست دست از آزار او بردارد، و حتی سعی کرد او را از بین ببرد.<ref name="Tabatabai" /><ref name="Momen" /> متوکل بر موقعیت و احترام هادی در بین مردم رشک میورزید و سعی داشت او را در نظر مردم پایین بیاورد. وزیر متوکل نصیحتش کرد تا از اینکار صرف نظر کند، چون مردم او را به برای اینکار سرزنش خواهند کرد. متوکل، اما، توجهی به نظر وزیر نکرد.<ref>Qarashi2007p.416</ref> برای تحقیر هادی، دستور داد هادی به همراه دیگر هاشمیان و متنفذان حکومتی (به این دلیل که مشخص نشود مقصود متوکل شخص هادی بودهاست) از اسب پیاده شده در رکاب خلیفه و [[فتح بن خاقان]]، که سوار بر اسب بودند، حرکت کنند. زورق، پرده دار متوکل، نقل میکند که وقتی چشمش به هادی افتاد که زیر آفتاب سوزان تابستان از خستگی راه نفس میزد و عرق میریخت، به او نزدیک شده تا به او دلداری دهد. زورق گفت: "منظور پسر عمویتان (متوکل) شخص شما نبوده و ایشان قصد ندارد به شما آزار برساند…" هادی نگاهی به زورق انداخته، از او خواست ادامه ندهد. بعد این آیه قرآن را قرائت کرد که: ''سه روز در خانههایتان بهره برید [تا عذاب فرا رسد]. این وعدهای بیدروغ است''(قرآن ۱۱:۶۵) وعدهٔ عذاب در این آیه به آیه قبل (۱۱:۶۴) برمیگردد که خطاب به مردم ستم پیشه نازل شدهاست. زورق اینطور ادامه میدهد که او معلم شیعهای داشت که از دوستان نزدیکش بود. به محض رسیدن به خانه به دنبالش فرستاد. وقتی معلم آمد، زورق آنچه از هادی شنیده بود با او در میان گذاشت. معلم رنگ باخته از زورق خواست تا هر آنچه نزد خلیفه دارد از او طلب کرده جایی پسانداز کند، چون متوکل در عرض سه روز از دنیا خواهد رفت یا کشته خواهد شد. زورق نقل میکند که "پس از رفتن معلم مردد بودم به توصیه اش عمل کنم یا خیر؛ که فکر کردم چیزی از دست نخواهم داد اگر جانب احتیاط را رعایت کنم. اگر حرفش درست از آب دربیاید پیش بینیهای لازم را کردهام اما اگر نادرست باشد، چیزی از دست ندادهام. به خانهٔ خلیفه رفتم و تمام پس اندازم را گرفتم و آنها را نزد یکی از آشناهایم به امانت گذاشتم.<ref>{{harvnb|Qarashi|2007|p=416}}</ref> سه روز بعد متوکل طی توطئهای ترور شد. پسرش [[منتصر]] از جملهٔ توطئه گران بود."<ref>{{harvnb|Qarashi|2007|p=421}}</ref>
روایت مشابهی میگوید که هادی در زندان متوکل مرگ خلیفه را پیشبینی کردهاست.<ref name="Madelung" />
== شخصیت و کرامات ==
علی بن محمد، موصوف به القاب زیادی بود که نقی (پاک) و هادی (هدایتکننده) از جمله مهمترین آنها میباشند. با این حال عسکری (نظامی؛ به این دلیل که در سامرا که یک اردوگاه نظامی بود زندگی میکرد)، فقیه (حقوقدان)، علیم (دانا) و طیب (خوش خو و باسخاوت) از نامهای دیگر او بهشمار میروند.<ref>{{harvnb|Qarashi|2007|p=17}}</ref> گفته میشود هادی در همه حال، حتی وقتی خود پولی در بساط نداشت، از بخشش به محتاجان دریغ نمیکرد. نقل شدهاست وقتی یک چادرنشین مقروض برای درخواست کمک برای ادای قرضش به او مراجعه کرده بود، هادی هیچ سرمایهای در خانه نداشت، اما مرد را رد نکرد. هادی به مرد یادداشتی داد مبنی بر اینکه از هادی مبلغی طلب دارد، و به مرد توصیه کرد وقتی در جایی با عدهای جلسه دارد، بر آنها وارد شده و به اصرار از هادی بخواهد تا طلبش (که سندش را در دست دارد) را پس دهد. مرد مقروض به توصیه امام عمل کرده، بر آنها وارد شد و خواهان بازپرداخت طلبش شد. هادی در حضور جمع از او معذرت خواسته، عرض کرد قادر به بازپرداخت قرضش نمیباشد. چند نفر از افراد حکومتی که در جلسه حاضر بودند، این خبر را به گوش خلیفه رساندند. متوکل سی هزار درهم برای هادی فرستاد و هادی پول را مرد مقروض تحویل داد.<ref>{{harvnb|Qarashi|2007|pp=55–56}}</ref>
بنا به روایات [[شیعیان دوازده امامی]]، کرامات زیادی به امام دهم نسبت داده شده؛<ref name="Iranica" /> که به نسبت از کرامات سایر ائمه بیشتر میباشد.<ref>{{پک|Algar|2001|ک=Imam Muhammad al-Jawad al-Taqi (a) and Imam 'Ali al-Hadi (a)|ص=1:05:30|زبان=en}}</ref> از جملهٔ این کرامات میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
* به زبان ایرانیان، اسلاوها، هندیان و [[نبطیان]] مسلط بود.
* طوفانها، مرگ و میرها و دیگر رخدادها را به درستی پیشگویی میکرد. پیشگویی مرگ متوکل، که در بالا آمد، از جمله این پیش گوییها بود.<ref name="Iranica" />
* در حضور متوکل، و برای اثبات این امر که شیرها به اولاد واقعی علی آسیبی نمیرسانند، زنی را که ادعا میکرد زینب، دختر علی، است، رسوا کرد. معجزه مشابهی به پدربزرگش، علی بن موسی الرضا نسبت داده شدهاست.<ref name="Donaldson" /><ref name="Iranica" />
* شیری را که بر یک فرش نقش بسته بود، زنده کرد و آن را واداشت تا یک شعبده باز هندی را که به دستور متوکل، سعی کرد با شعبده اش او را مسخره کند، ببلعد.<ref name="Iranica" />
* مشتی ماسه و سنگ را برای یکی از پیروان فقیرش به طلا مبدل کرد.<ref name="Iranica" />
معجزات فراوان هادی عدهای از مردم را واداشت تا بدعتهای برخی رافضیان، از جمله ابن حصاکه، که ادعا میکردند هادی در واقع خداست، و آنها خودشان پیامبران مرسل او میباشند، را باور کنند. هادی این پیامبران خود خوانده را نفرین کرده، مردم را نصیحت میکرد تا افراطیون را طرد کرده یا حبس کرده، هر جا به آنها برمیخورند سرهایشان را با سنگ بکوبند.<ref>{{harvnb|Qarashi|2007|p=473}}</ref>
سطر ۱۱۴ ⟵ ۱۱۳:
* هادی از جدش پیامبر روایت میکند که ''خدا را به خاطر نعمتی که به شما عطا کرده دوست داشته باشید و من را به خاطر محبتی که به خداوند دارید، و اهل بیتم را به خاطر دوستی من دوست داشته باشید''<ref>{{harvnb|Qarashi|2007|p=79}}</ref>
* ''برای خوش رفتاری شما این بس است که از آنچه در دیگران نفرت دارید، دوری کنید.''<ref name="Qarashi82">{{harvnb|Qarashi|2007|p=82}}</ref>
* ''کسی که به بخشش خدا مطمئن است، به راحتی به دیگران خواهد بخشید.''<ref name="Qarashi82" />
* ''اگر یکی از شما با دست راستش میبخشد، اجازه ندهد دست چپش از آن مطلع شود؛ و اگر دعا میکنید بگذارید دعای پنهانی باشد.''<ref>{{harvnb|Qarashi|2007|p=161}}</ref>
سطر ۱۲۰ ⟵ ۱۱۹:
[[پرونده:Al Askari Mosque.jpg|300px|بندانگشتی|راست|آرامگاه]]
[[ویلفرد مادلونگ|مدلانگ]] از قول [[شیخ صدوق]] نقل میکند که هادی به دستور [[متوکل]]، یا [[ابوالعباس محمد معتمد|معتمد]] مسموم شد، گرچه هیچیک از این دو در زمان مرگ او خلیفه نبودند.<ref name="Iranica" /> به نوشته [[محمد حسین طباطبایی|طباطبایی]]، اما، علی بن محمد به دستور [[ابوعبدالله محمد معتز|معتز]] که در آن زمان خلیفه بود مسموم شد. --- تاریخ مسمومیتش را را ۳ رجب سال ۲۵۴ قمری در سن ۴۱ سالگی و بعد از سی و سه سال امامت ذکر میکنند.<ref name="Tabatabai" /><ref name="EoI" />
معتز، برادرش ابو احمد موفق را برای هدایت نماز میت فرستاد، اما به دلیل شور و غوغای جمعیت زیادی که در عزاداری اش حضور به هم رسانده بودند، بدن امام به خانهاش برگردانده شده در حیاط آنجا به خاک سپرده شد.<ref name="Madelung" /><ref name="Donaldson" />
پسرش ابوجعفر، که برخی او را جانشین پدر میدانستند پیش از او از دنیا رفت. [[حسن بن علی (عسکری)|حسن]]، و [[جعفر کذاب|جعفر]] دو پسر دیگر امام بودند که از میان آنها حسن عهدهدار مقام امامت پس از پدر شد.<ref name="Donaldson" /><ref name="Iranica" /> بنا به اعتقاد شیعیان علی النقی، ضمن رد جانشینی فرزند بزرگش محمد، جانشینی حسن را حتی قبل از تولد او به شیعیان گوشزد کردهاست.<ref>[http://lib.hadith.ac.ir/?page=showarticle&articleid=1317 کتابخانه الکترونیکی علوم حدیث<!-- عنوان تصحیح شده توسط ربات -->]</ref> شیعیان همچنین معتقدند بر جنازه وی پسرش حسن نماز گذاردهاست و در اعتقاد شیعه بر جنازه امام معصوم، تنها جانشین او نماز میگذارد.{{مدرک}} باب او [[محمد بن عثمان]] العمری بود که پدرش [[عثمان بن سعید]] وکیل و باب امامان هشتم و نهم بود.
[[پرونده:Al-Askari Mosque 2006.jpg|بندانگشتی|250px|حرم علی نقی و حسن عسگری پس از انفجار و تخریب]]
[[شیعه اثنی عشری]] پسر او حسن را به امامت به رسمیت شناخت. گرچه گروهی دیگر معتقد بودند پسرش محمد که پیش از او درگذشته بود امام پنهان است. احتمالاً [[محمد بن نصیر نمیری]] که به علی النقی نسبت ربوبیت داد و مدعی شد باب و پیامبر او ست به این گروه مرتبط بودهاست. او بنیانگذار فرقهای از [[غُلات|غلات شیعه]] به نام [[علویان سوریه|نصیریه]] شمرده میشود.<ref name="EoI" />
مقبره هادی که بعدها پسرش حسن عسکری هم در کنارش به خاک سپرده شده از مکانهای زیارتی مهم شیعیان در سامرای عراق میباشد. در ۳ اسفند ۱۳۸۴، یک [[بمبگذاری در حرم عسکریین|بمبگذاری]] در [[حرم عسکریین]]، به مقبره هادی و پسرش [[حسن عسکری]] آسیب فروانی وارد کرد،<ref>{{cite book|last1=Adamec|first1=Ludwig W.|title=Historical Dictionaries of Religions, Philosophies, and Movements|date=2010|publisher=Scarecrow Press|isbn=978-0-8108-7172-4|page=277}}</ref><ref>[http://news.bbc.co.uk/2/hi/middle_east/4738472.stm BBC NEWS | Middle East | Iraqi blast damages Shia shrine<!-- عنوان تصحیح شده توسط ربات -->]</ref> حمله دیگری نیز در ۲۳ خرداد ۱۳۸۶ انجام شد که منجر به تخریب دو مناره حرم شد.<ref>[http://news.bbc.co.uk/2/hi/middle_east/6747419.stm BBC NEWS | Middle East | Blast hits key Iraq Shia shrine<!-- عنوان تصحیح شده توسط ربات -->]</ref><ref>{{cite news|title=Blast hits key Iraq Shia shrine|url=http://news.bbc.co.uk/2/hi/middle_east/6747419.stm|accessdate=2015|agency=BBC}}</ref><ref>{{cite news|title=Iraqi blast damages Shia shrine|url=http://news.bbc.co.uk/2/hi/middle_east/4738472.stm|accessdate=2015|agency=BBC}}</ref> منابع رسمی عراق القاعده را مسئول این حمله معرفی کردند.<ref>Graham Bowley (13 June 2007). "Minarets on Shiite Shrine in Iraq Destroyed in Attack". New York Times.</ref>
|