آشوربانی‌پال: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
Man4toman (بحث | مشارکت‌ها)
جزبدون خلاصۀ ویرایش
Fatranslator (بحث | مشارکت‌ها)
خط ۴۲:
== آشوربانیپال و پایان کار پادشاهی [[ایلام]] ==
[[پرونده:Susa-destruction.jpg|بندانگشتی|250px|در این سند از آشوربانیپال، ویران‌سازی [[شوش]] در سال ۶۴۷ پ.م. شرح داده‌شده‌است.]]
در سنوات نخستین سلطنت آشوربانیپال، [[ایلام]] از صلح و آرامش برخوردار بود (همان‌طور که در زمان پدرش آنگونه بود) و حتی به‌هنگام قحطی و خشکسالی در آن سرزمین، آشوربانیپال یک‌بار کمک‌های غذایی بشردوستانه برای آنان فرستاد. بااین‌حال در سال ۶۶۴ پ.م. شرایط تغییر کرد و [[اورتکو]]<ref name="Urtaku" group="یادداشت">Urtaku</ref> پادشاه ایلام به‌طور شگفت‌آور و غیرمنتظره‌ای به بابل حمله کرد. آشور در فرستادن کمک به بابل تأخیر کرد. این ممکن است دو دلیل داشته بوده باشد، یا پیام‌های آرامش‌بخش و تسکین‌دهندهٔ سفیران ایلامی یا این که به‌طور ساده‌تر بپذیریم که آشوربانیپال در آن زمان برای کمک به همسایهٔ جنوبی خود آمادگی نداشته‌است. در هر صورت بالاخره ایلامیان به هنگام مواجه شدن با سپاه آشور عقب‌نشینی کردند و در همان سال اورتکو درگذشت. پس از وی، تئومن<ref>TeummanTempti-Khumma-In-Shushinak,</ref> که وارث طبیعی و قانونی حکومت ایلام نبود، در آن سرزمین به قدرت رسید، از این رو بسیاری از شاهزاده‌های ایلامی ناگزیر شدند به دربار آشور بگریزند، از جمله بزرگترین پسر اورتکو<ref name="Urtaku" group="یادداشت" /> به نام [[هومبن-نیکش]]<ref group="یادداشت">Humban-nikash</ref>. در سال ۶۵۸ یا ۶۵۷ پیش از میلاد دو امپراتوری بار دیگر درگیر شدند، چرا که ایالت Gambulu در ۶۶۴ پ.م. علیه آشوری‌ها شوریده بود و به همین علت آشوربانیپال تصمیم به تنبیه آن گرفت. از سوی دیگر تئومن از بابت شاهزادگان پناهنده به دربار آشور برای حکومت خود احساس خطر می‌کرد و به همین علت از پادشاه آشور استرداد آنان را طلب کرد. نیروهای آشوری به ایلام حمله کردند و در کنار رودخانهٔ Ulaya طرفین با هم درگیر شدند (جنگ Ulai، در سال ۶۵۲ ق.م. the Ulaya river اسمی است که منابع آشوری ذکر کرده‌اند، این رود یا رود [[کرخه]] بوده‌است یا رود [[کارون]]). انگیزه و هدف دیگری که برای نبرد Ulaya ذکر کرده‌اند، حفاظت راه‌ها و کاروان‌های تجاری حامل اسبان و فلزات از کوه‌های [[ایران]] و [[آناتولی]] شرقی می‌باشد، چرا که این کاروان‌ها از اهمیت زیادی برخوردار بودند. پادشاه ایلام به‌طور قاطعی شکست خورد و این شکست وی، نابودی و ویرانی تمام عیار ایلام را دربرداشت. به گفتهٔ [[نقش برجسته]]‌های آشوری، Teumman پس از این شکست خودکشی کرد. آشوربانیپال هومبن-نیکش را به عنوان پادشاه [[مدکتو]]<ref>Madaktu</ref> و یک شاهزادهٔ دیگر به نام [[تمریتو]]<ref>Tammaritu</ref> را به عنوان فرمانروای شهر [[هیدلو]]<ref>Hidalu</ref> تعیین کرد. ایلام جزو کشورها و مناطق دست نشانده و تابع آشوری‌ها شد و خراجی بر آن وضع گردید. هنگامی که مسئلهٔ ایلام حل شد، آشوری‌ها سرانجام موفق شدند Gumbulu را تنبیه و مجازات کنند و پایتخت آن را به تصرف خود درآورند، سپس سپاه فاتح در حالی که سر تئومن (Teumman) را با خود همراه داشت، به خانه بازگشت. در نینوا هنگامی که سفرای ایلام سر پادشاه مقتول خود را دیدند، یکی از آنان ریش خود را کند و دیگری خودکشی کرد. برای خفت و تحقیر بیشتر ایلامیان، سر پادشاه مزبور در دروازهٔ نینوا به معرض تماشای عموم گذاشته شد. مرگ تئومن و سر بریده شدهٔ او چندین بار در نقش برجسته‌های کاخ آشوربانیپال به تصویر کشیده‌شده‌است.
 
== آشوربانیپال و شورش شمش-شوم-اوکین ==
[[پرونده:Guards Ashurbanipal Louvre AO19901.jpg|بندانگشتی|200px|[[موزهٔ لوور]]، نگهبانان آشور بانیپال]]
[[پرونده:Illustrerad Verldshistoria band I 141.jpg|بندانگشتی|180px|آشوربانی‌پال در حال شکار شیر]]
شمش-شوم-اوکین به عنوان نایب السلطنه بابل تعیین شده بود. قصد از این ترتیب و مقررات به‌طور آشکار این بود که بابلی‌ها را با تبلیغات و چرب‌زبانی راضی و خرسند کنند و با دادن القاب و عناوین ظاهری و واهی بفریبند و دلشان را به دست آورند، چون موقعی که گفته می‌شد برادر بزرگتر پادشاه آشور فرمانروای بابل است، به نظر این‌طور می‌رسید که سرزمین بابل از استقلال برخوردار است. برای مدتی این ترتیب مؤثر و مفید بود، اما سرانجام اختلاف و اصطکاک بین دو برادر فزونی یافت و در ۶۵۲ پ.م. بابل علیه حکمفرمایی آشور شورید. آشوربانیپال برای نشان دادن حسن نیت خود، مجسمهٔ خداوند [[مردوک]] را هنگام انتصاب برادرش به حکومت بابل، برای وی فرستاد. روابط بین دو برادر در ابتدا خوب بود و مشکلی در کتیبه‌ها در ابتدای پادشاهی آنان دیده نمی‌شود. با این حال قدرت شمش-شوم-اوکین محدود بود، به گونه‌ای که وی مراسم و تشریفات دینی بابلی‌ها را خود اجرا می‌کرد، اما پروژه‌های ساخت وساز رسمی بابل هنوز توسط برادر کوچکترش آشوربانیپال اجرا و مدیریت می‌شد. در آن زمان قلمرو بابل شامل بابل، [[بورسیپا]]،<ref group="یادداشت">Borsippa</ref> [[کوتا]]<ref group="یادداشت">Kutha</ref> و [[سیپار]]<ref name="Sippar" group="یادداشت" /> می‌شد. هنگامی که شمش-شوم-اوکین در تئوری فرمانروای عالی مقام و خودمختار جنوب بود، آشوربانیپال پادگانی را در [[نیپور]]<ref group="یادداشت">Nippur</ref> نگه داشته بود تا بر نواحی جنوبی قلمرو خود نظارت و کنترل داشته باشد. در همین زمان، برخی از حاکمان و والیان زیردست ولایتی سعی می‌کردند مورد لطف و توجه پادشاه آشور قرار گیرند، مثلاً نامه‌های سین-بلاسو-ایقبی حاکم [[اور]] نشان می‌دهد که وی چگونه سعی می‌کرد برای آشوربانیپال خودشیرینی کند و مورد مرحمت و توجه او واقع شود. در مقابل آشوربانیپال خودش هم سیاستمدار کارکشته و واردی بود و نقش فعالی در احیای پرستشگاه‌ها در جنوب بازی می‌کرد، به‌عنوان مثال [[استل]]ی از چگونگی کمک وی به بازسازی و مرمت معبد [[اساگیلا]]<ref group="یادداشت">Esagila</ref> حکایت دارد. حتی [[زبان سومری]] در زمان حکومت آشوربانیپال احیا شد و عنوان زبان رسمی را پیدا کرد. اما با وجود تمام این تدابیر و سیاست کاری‌ها، برادر بزرگتر در سال ۶۵۲ پ.م. شورش کرد. دلایل این اقدام وی ناشناخته است، هر چند که دانشمندان حدس‌هایی دراین‌باره می‌زنند، مثلاً این که وقتی ایلامی‌ها به بابل حمله کردند، آشوربانیپال در فرستادن کمک تعلل کرد و این ممکن است که موجب رنجش خاطر برادر بزرگتر شده باشد، یا اینکه شمش-شوم-اوکین از اینکه به سلطنت آشور نرسیده بود، احساس حقارت و توهین می‌کرد یا دلایل دیگر شبیه به آن، ولی در واقع ما علت قطعی این شورش را نمی‌دانیم، چون هیچ مدرک و نوشتهٔ بابلی‌ای در این خصوص در دست نداریم.
 
بابل شورید و این بار تنها هم نبود و اتحادیه و لشکری از مردمان و ملل رنج دیده از آشور را با خود همراه داشت، یعنی قبایل [[کلده (تمدن بابل)|کلدی]] و [[آرامی]] و ساکنان "''سرزمین دریایی''"<ref>در انگلیسی Sealand گفته می‌شود و منظور از آن سرزمین‌های باتلاقی و نامرغوب جنوب شرقی [[بین‌النهرین]] در حاشیهٔ [[خلیج فارس]] بوده‌است.</ref> که در نواحی جنوبی سرزمین بابل سکونت داشتند، پادشاهان گوتیوم،<ref group="یادداشت">Gutium</ref> امورو،<ref group="یادداشت">Amurru، پادشاهی امورو یک پادشاهی آموری بود در غرب [[سوریه]] و شمال [[لبنان]] امروزی</ref> و ملوخه (ملوها)،<ref group="یادداشت">Malluha, Meluhha, Melukhkha, در ادامهٔ مقاله دربارهٔ این سه کلمه توضیح بیشتری داده‌شده‌است.</ref> [[مردم عرب|اعراب]] و [[انباط]]<ref group="یادداشت">نبطی‌ها، نباتی‌ها، اهل نبطیه یا نباتیه، Nabatea, Nabataea, این سرزمین به نیمهٔ جنوبی [[خاور نزدیک]] اطلاق می‌شده‌است، یعنی مناطق جنوبی حاشیهٔ شرقی [[دریای مدیترانه]]</ref> و حتی ایلامی‌ها.
خط ۶۸:
{{اصلی|کتابخانه آشوربانی‌پال}}
آشور بانی‌پال نخستین کتابخانهٔ شناخته شده را در [[خاورمیانه]] بنیان نهاد،<ref>http://www.britannica.com/eb/article-9009855/Ashurbanipal Ashurbanipal, from the Encyclopædia Britannica</ref> وی در کاخ خود در [[نینوا]] مجموعه‌ای چشمگیر و قابل‌ملاحظه از الواح و متون نوشته‌شده به [[خط میخی]] را جمع‌آوری کرده بود. تعداد این متون و الواح به حدود ۳۰۰۰۰ عدد می‌رسید و در بین آن‌ها حتی اسناد و آثار چند صد سال پیش از آن زمان هم به‌وفور دیده‌می‌شد.<ref>کتاب اطلاعات عمومی پیام صفحهٔ ۲۸۸</ref> وی این متون را از سراسر قلمرو گستردهٔ خود گردآوری کرده‌بود و گویا علت آن هم علاقه و رغبتی بوده که به خواندن و تحقیق داشته، چنان‌که پیشتر هم اشاره شد، بنا به یک روایت نیمه‌تاریخی وی تنها پادشاه آشور بوده که خواندن و نوشتن می‌دانسته‌است. بخش‌هایی از این کتابخانه در کاوش‌های باستان‌شناسانه [[انگلیس]]ی‌ها در [[تپه کویونجیک]] در استان [[نینوا]] ی [[عراق]] در حدود ۱۸۵۰ میلادی کشف شد، این کتابخانه که منبعی گرانبها برای شناخت تمدن آشور و دیگر تمدن‌های [[میان رودان]] باستان‌است و آثاری چون [[حماسه گیل‌گمش]] و افسانه [[طوفان سومری]] در آن یافت شده، هم‌اکنون در [[موزه بریتانیا]] نگهداری می‌شود.<ref>پیرنیا، حسن. ''ایران باستان''، ج ۱، پنجم، تهران: دنیای کتاب، ۱۳۷۰، صص ۵۲ و ۵۳</ref> این آثار حقیقتاً از بابت تاریخ‌شناسی و باستان‌شناسی بسیار مهم و ارزشمند هستند.
 
 
== یادداشت‌ها ==
سطر ۸۰ ⟵ ۷۹:
== نگارخانه ==
<gallery>
{{ وسط‌چین}}
پرونده:Assurbanipal and queen.png|آشور بانیپال و ملکه
|تیرانداز سوارهٔ آشوری
سطر ۱۰۶ ⟵ ۱۰۵:
 
{{مستند کردن}}
{{شاهان آشوری}}
 
[[رده:آشور]]
[[رده:پادشاهان آشور]]