میکل‌آنجلو آنتونیونی: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
برای جداسازی بازه‌های عددی از سه چهارم خط استفاده میشود.
FreshmanBot (بحث | مشارکت‌ها)
جز اصلاح فاصله مجازی + اصلاح نویسه با ویرایشگر خودکار فارسی
خط ۳۰:
میکل‌آنجلو آنتونیونی در بیست و نهم سپتامبر سال ۱۹۱۲ (۷ مهر ۱۲۹۱) در خانواده‌ای توانگر از زمین داران «[[فرارا]]» در ساحل غربی ایتالیا زاده شد.<ref>نگاه کنید به Michelangelo Antonioni: an Introduction. Contributors: Pierre Leprohon - author, Scott Sullivan - transltr, Michelangelo Antonioni - author. Publisher: Simon and Schuster. Place of Publication: New York. Publication Year: 1963. Page Number: 12</ref>
 
فرارا شهریست در مرز میان "[[امیلیا]]" و "[[ونیز]]" که بگفتهٔ آنتونیونی " شهر کوچکی است در دشت "[[پادووا]]" باستانی و خاموش" بنا به یادمان‌های خانواده اش در نزدیکهای ده سالگی او آدمک نگاره می‌زد و برای شان جایگاه بازی می‌ساخت. در نوجوانی به نگاره گرینگاره‌گری پرداخت و گرایش به چهره گریچهره‌گری را بیشتر از چشم‌اندازسازی نشان می‌داد.<ref>. نگاه کنید به: RICK LYMAN, "Michelangelo Antonioni, Director, Dies at 94", New York Times ,Published: July 31, 2007,</ref>
 
آنتونیونی در ۲۳ سالگی دانشنامهٔ خودرا در رشتهٔ اقتصاد و بازرگانی از «[[دانشگاه بولونیا]]» دریافت نمود. اگرچه در هنگام دانشجویی اش بود که نوشتن داستان و نمایشنامه را آغاز کرد و برخی از آن‌ها را نیز به پرده آورده و کارگردانی نمود. او در دانشگاه یکی از پایه گذاران گروه نمایش و قهرمان بازی تنیس بود. همچنین او برای گاهنامه‌های شهرش بازنگری‌های خرده گیرانه از فیلم‌های آمریکایی و ایتالیایی می‌نوشت و اندکی از آن پس برآن شد تا که خود به فیلمسازی بپردازد.
خط ۳۶:
برای نخستین کارش او می‌خواست فیلم گواهاکی از زندگی بیماران روانی بسازد " نخستین باری که با دوربین فیلمبرداری (۱۶ میلی‌متری بل اند هاول Bell & Howell) نگریستم در آسایشگاه بیماران روانی بود.". در آغاز بیماران به او در بپا ساختن افزارها و دوربین‌های فیلم یاری دادند "ما دوربین‌ها و چراغها را بپا داشتیم و دیوانگان در در جاهاشان در پیرامون اتاق به آوردهٔ فیلم‌نامه به سامان ایستادند. آن‌ها از دستورهای ما به فروتنی فرمان می‌بردند و بسیار نگاهبان بودند تا که نادرست و نا پسند نباشند. رفتارشان بسیار دل‌انگیز می‌نمود و من خرسند بودم که همه چیز خوب پیش می‌رود" اما همینکه آنتونیونی چراغ‌های پُردرخشش را روشن نمود بیماران به آشوب آمدند؛ و "چهره‌هاشان که تا آنگاه آرام می‌نمود بناگاه برافروخته و آسیمه گردید. و سپس نوبت به ما شد که هراسان شویم. دوربین گارمان حتی توان آن نداشت که دوربین را از کار بدارد و خاموش کند و من نه در خود این توان می‌دیدم که بتوانم دستوری دهم؛ و به فرجام این رانشگار آسایشگاه بود که فریاد سر داد که " بس است. چراغ‌ها را خاموش کنید." و در اتاقی نیمه تاریک، ما انبوه تنهای به هم پیچیده‌ای را می‌دیدیم که گویی در شکنج مرگ گریبان گیرند". و از این بود آنتونیونی بر آن یازید تا که از فیلم‌سازی دست بشوید.
 
در ۱۹۴۰، او به رم رهسپار شد تا به آوند دستیار "کنت ویتوری چینی" Count Vittori Cini به کار پردازد. این کار به درازا نکشید و چندی ازآن پس او به کارمندی بانک و پس از آن برای کار به روزنامهٔ سینمایی Il Corriere Padano پیو ست که ویراستار آن [[ویتوریو موسولینی]] پسر رهبر فاشیست ایتالیا [[بنیتو موسولینی]] بود. خرده گیری‌های سخت و تند او از فیلم‌های ایتالیایی آن روزگار به پدیداری نشان از ستیزه گریستیزه‌گری او داشتند در رویارویی با نهاد فاشیسم، که در این چرخه پشتوانهٔ ساختن آن فیلم‌ها را فراهم می‌نمود، و از این روی بود که نبشته‌های اورااو را همیشه بریده و درمی دریدند؛ و در ین گاهان بود که او دوباره به فیلم‌سازی گرایش گرفت؛ و در "بنیاد فیلمسازی آزمونی" Institute of Experimental Filmmaking به آموختن ارته‌های فیلم پرداخت؛ و در این هنگام بود که او به نوشتن چند فیلم‌نامه پرداخت که یکی از آن‌ها "خلبانی بازمی‌گردد " بود که آن را با یاری کارگردان نو خاسته‌ای در آن چرخه [[روبرتو روسلینی]] نوشت.
 
در ۱۹۴۳ او به «فرارا» بازگشت و بازرگانی همشهری را پیدا نمود که پذیرا گشت تا که برای نخستین فیلم او سرمایه بگذارد. این فیلمی گواهاک مستندی بود از زندگی پر ستوه ماهیگیران همسایه به نام «مردمان درهٔ پو». اگرچه نیروهای فراگرفت آلمانی بخش‌های درازی ازین فیلم را از میان بردند ولی خوشبختانه بخشی به درازای ۹ دقیقه از آن به جای ماند که به آوند پیش پرده‌ای برای فیلم «جادو شده» Spellbound [[آلفرد هیچکاک]] در جشنوارهٔ ۱۹۴۷ فیلم ونیز نشان داده شد.
خط ۴۷:
نخستین فیلم بلند داستانی آنتونیونی «وقایع نگاری یک عشق» بر پایهٔ داستانی از [[جیمز ام کین]] به نام «[[پستچی همیشه دوبار زنگ می‌زند]]» بود که در ۱۹۵۰ به پرده آمد و برندهٔ جایزهٔ بزرگ میان میهن‌ها از جشنوارهٔ «پونتا دل است» Punta del Este در ۱۹۵۱ گردید. در آغازخرده گیران این فیلم را ناوفاداری کارگردانی از رده‌های میانی به نوشدایی [[نئورئالیسم (سینما)|نئورئالیسم]] دریافتند. این فیلم زندگی کارخانه دار توانگری را بازمی‌گوید که کارآگاهی را به کار می‌گمارد تا از زندگی پنهانی همسرش پرده بردارد. کارگردان با بکارگیری انگارهٔ ساختمان‌ها می‌کوشد تا از جهان درونی قهرمان‌های داستان بازتابی فراآرد.
 
پس از آن در ۱۹۵۲ او فیلم «شکست خوردگان» را ساخت که ازسوی بنیادی کاتولیک سرمایه‌گذاری شده بود تا که نادرستخویی جوانان اروپا را در روزگار پس از جنگ دوم جهانی نشان دهد. این فیلم در سه بخش بزه کاری جوانان را در پاریس، لندن و رم نشان می‌دهد. هرچند آنتونیونی فیلم را بهانه‌ای می‌کند تا یک گواهاک بس کارشده را به آزمونی شیوه مند بگردانداز پدیدهٔ بیزاری و ازخودبیگانگی جوانان. سپس در ۱۹۵۳ «بانویی بدون گل‌های کاملیا» را ساخت که یکی از کارهای به ناروا فراموش شدهٔ اوست که با نگاهی خشمگین از [[سینمای ایتالیا]] خرده‌گیری می‌کرد؛ و از این روی بود که سوفیا لورن و جینا لولو بریجیدا به نگرانی از برانگیختن کین دست اندرکاران نیرومند سینما از بازی در آن سرباز زدند. این فیلم داستان «کلارا» دختر زیبای فروشنده‌ای ست که «ارکوله» فرا آوردکنندهٔ فیلم او را می‌یابد و «کلارا» یک شبه ره پرنامی می‌گیرد. «ارکوله» که از تنگ‌چشمی به دلاویزان بسیار «کلارا» اورااو را به همسری می‌گیرد سر انجام مایهٔ در خود شکستگی این هنرپیشهٔ جوان می‌شود.
 
در ۱۹۵۴ زندگی زناشویی ۱۲ سالهٔ آنتونیونی با همسرش «[[لتیزیا بالبونی]]» به جدایی پایان گرفت و چندی ازآن پس لتیزیا درین باره بیاد آورد که «ما در خاموشی می‌زیستیم؛ و به آژده‌ای رسیده بودیم که پیاممان را تنها با کمک کسگانه‌های آفریدهٔ او می‌توانستیم به یکدیگر بر سانیم و او در بارهٔ پرورش کسگانه‌هایش از من راهنمایی می‌جست. او تنها یک راه را برای خودآشکاری می‌شناخت و آن به کمک کارهایش بود. روش آنتونیونی آنست که بگذارد تا بازیکنانش آشفتگی‌های درونی اورا در فیلم‌هایش زندگی کنند. او به یاری این جای گزینان تنش‌های درونی خویش را زندگی می‌کند.» آنتونیونی پس از این به اندوهناکی ژرفا فرو شدوشد و بی خوابیش فزونی گرفت؛ و چه بسا که تا دمدمه‌های پگاهان به نبشتن فیلم‌نامه می‌پرداخت.
در ۱۹۵۵ هنگامی که آنتونیونی به فرازای درون آشفتگی خویش رسیده بود توانست تا به نخستین پیروزی هنریش دست یابد. فیلم «رفیقه‌ها» او که برندهٔ جایزه [[شیر نقره‌ای|جایزه شیر نقره‌ای جشنواره ونیز]] شد داستان زندگی پوچ و بی شیدایی گروهی از زنان ردهٔ میانی شهر «[[تورین]]» را بازمی‌نمایاند. شیوهٔ چند لایهٔ بررسی آنتونیونی از نگرانی هاو دل پریشانی‌های زنان تا به امروزه و همواره ازین پس یکی از ارجمندترین برداشت‌های سینمایی شناخته شده و خواهد شد. با این فیلم بود که او آزمودن روش درآوری ابتکار در صحنه را آغاز نمود. «تنها درآن هنگام که من چشمم را به سوراخ دوربین می‌فشرم و بازیکنان را به بازی آغاز می‌دارم است که انگاشت برازای صحنه رادر می‌یابم» او این روش را در فیلم پرآوازهٔ ۱۹۵۷ خود «فریاد» دنبال کرد. این فیلم داستان کارگری از سرنشینان درهٔ پو است که همسرش او را رها می‌کند. بیچارگی درونی و تنهایی این کسگانه در چشم‌اندازی تهی از زیستایی و به‌خودواگذاشته بازتاب خویش را می‌یابد؛ و این به‌کارگیری از چشم‌اندازها بود که از آن پس نماد کارهای آنتونیونی گردید. این فیلم پل پیوند دهی میان کارهای نخستین و شاهکارهای آینده او بود
 
خط ۹۲:
 
[[پرونده:Shirdel-Antonioni1975.jpg|LEFT|بندانگشتی|300px|میکل آنجلو آنتونیونی و [[کامران شیردل]] در چهارمین [[جشنواره جهانی فیلم تهران]]]]
و کسگانه‌های فیلم او بزودی در می‌یابند که همهٔ مانده از آنچه که "واقعی" و "طبیعی" و "مستقیم" بود از جهان آنتونیونی رخت بربسته است. همه به انگارگی ا ی واگذار شده‌اند که چه برای تماشاگر و چه برای کسگانهٔ فیلم پایان ناپذیر ست؛ و بنا بر اینبنابراین فیلم تمرین آن می‌کند که [[جیانی واتیمو]] فیلسوف ایتالیایی آن را "انگارپذیری بی‌نهایت واقعیت" خوانده ست؛ و همانگونه که "[[جیان پیرو برونتا]]" Gian Piero Brunetta تاریخ نویستاریخ‌نویس سینما پدیداری می‌دهد در فیلم‌های آنتونیونی "چیزها در بودن نمادین شان نشانه‌های نشانه‌ها می‌شوند." چیزها در فیلم او، از این روی، بودن کسگانه‌های فیلم و رازهای آنان را به خود می‌گیرند و از سوی دیگر کسگانه‌ها خودشان خشکی آن چیزها و نشانه گرینشانه‌گری نمادین هستی آن‌ها را به خود می‌گیرند."<ref>نگاه کنید به: The Films of Michelangelo Antonioni
By Peter Brunette
Published by Cambridge University Press, 1998