جرج بارکلی: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
FreshmanBot (بحث | مشارکت‌ها)
جز ←‏زندگی: replaced: شده است ← شده‌است با ویرایشگر خودکار فارسی
FreshmanBot (بحث | مشارکت‌ها)
جز ←‏نفی وجود ماده: اصلاح فاصله مجازی + اصلاح نویسه با ویرایشگر خودکار فارسی
خط ۵۴:
اگر نبود ما نمی‌توانیم تصور کنیم که چگونه ممکن بود بتوانیم روی آن بنشینیم و زمین‌نخوریم، ناصحیح است. این مغالطه در منطق به Argument from incredulity (مغالطه شکاکیت) معروف است.
 
جالب آنکه وی مردی اجتماعی بود و دوستان فراوانی از جمله جاناتان سویفت نویسنده سفرهای گالیور داشت. سویفت اورااو را تحسین می‌کرد و فیلسوف کامل می‌نامید. سویفت معشوقه‌ای داشت به نام vanessa که پس از مرگش به دلایلی که هرگز روشن نشد ثروت کلانی را برای بارکلی و یک دوست دیگر به ارث گذاشت. بارکلی که انتظار چنین پول عظیمی را نداشت آن را هدیه خداوند شمرد و سعی کرد برای احداث دانشگاهی در مثلث برمودا مصروف کند. دانشگاهی که نه فقط برای اروپاییها و امریکاییها بلکه حتی برای سیاهپوستان آفریقا نیز باشد. اما ایده او چنان بزرگ و جاه طلبانه بود که در تحقق آن شکست خورد.
 
فلسفهٔ بارکلی رامی توان به‌طور خلاصه چنین گفت «روح نامتناهی و ناکرانمندی وجود دارد که همان خداست؛ روحهای متناهی و کرانمندی هم وجود دارند که ما باشیم. خدا ما را آفریده و از طریق جهان خودش با ما در ارتباط است. خداست که همهٔ تجربه‌هایی را که برای ما حاصل می‌شود به ما می‌دهد. بنابر این، آنچه ما اسمش را جهان گذاشته‌ایم، در حقیقت به منزلهٔ زبان خداست، و نظمهای قابل فهم در جهان – یعنی قوانین علمی و معادلات ریاضی که با تجارب ما عجین شده – به مثابهٔ قواعد صرف ونحو آن زبان است، یعنی ساخت سخنانی که خدا خطاب به اذهان انسانی ما می‌گوید.»