روشنایی‌های شهر: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
FreshmanBot (بحث | مشارکت‌ها)
جز ←‏خلاصه داستان: اصلاح فاصله مجازی + اصلاح نویسه با ویرایشگر خودکار فارسی
FreshmanBot (بحث | مشارکت‌ها)
جز ←‏خلاصه داستان: اصلاح فاصله مجازی + اصلاح نویسه با ویرایشگر خودکار فارسی
خط ۳۴:
چارلی، با دختر گلفروش نابینایی آشنا می‌شود. او از دختر یک گل می‌گیرد و به او دل می‌بندد. در همان شب، یک ثروتمند مست که قصد خودکشی دارد را نجات می‌دهد و مرد ثروتمند با او دوست می‌شود (وقتی مست است چارلی را به خاطر می‌آورد و در حالت عادی او را نمی‌شناسد). چارلی سعی می‌کند برای اینکه هزینه بهبود چشمان دختر را به دست آورد، از مرد پول بگیرد. او رفتگر می‌شود تا پول به دست آورد و آن را خرج چشمان دختر گلفروش بکند ولی چون دیر سرکار حاضر می‌گردد از آنجا اخراج می‌شود.
 
چارلی به مسابقه بوکس می‌رود تا برنده شود و پول به دست آورد ولی درمسابقه می‌بازد و مأیوس می‌شود. در اواخرفیلم، چارلی در خانه مرد ثروتمند مست است که دو دزد به صورت مخفیانه وارد خانه می‌شوند. آن‌ها مرد را مضروب می‌کنند و چارلی از ترس به پلیس تلفن می‌کند. دزدها فرار می‌کنند و پلیس به خیال اینکه چارلی مرد را زده، قصد دستگیری او را دارد. مرد به هوش می‌آید و چون مستی از سر او پریده، می‌گوید که چارلی را نمی‌شناسد. چارلی به سختی ازآنجااز آنجا می‌گریزد و هرچه پول به دست آورده به دختر می‌دهد. دختر از او تشکر می‌کند وچارلی پس ازمدت کوتاهی در خیابان توسط پلیس شناخته شده و به زندان می‌افتد.
 
اوپس از مدتها،مدت‌ها، از زندان آزاد می‌شود و به همان مکانی می‌رود که دختر گلفروش را در همان‌جا دید. او می‌بیند که دختر صاحب یک مغازه گلفروشی است و کارش هم رونق دارد. دختر بینایی اش را به دست آورده و چارلی در نظرش یک غریبه است و او را نمی‌شناسد. چارلی یک شاخه گل از دختر می‌خرد و وقتی دختر می‌خواهد بقیه پول را به چارلی بدهد، دستان او را لمس می‌کند و چارلی را می‌شناسد.
 
== بازیگران ==