خلافت راشدین: تفاوت میان نسخهها
محتوای حذفشده محتوای افزودهشده
FreshmanBot (بحث | مشارکتها) جز اصلاح فاصله مجازی + اصلاح نویسه با ویرایشگر خودکار فارسی |
FreshmanBot (بحث | مشارکتها) جز اصلاح فاصله مجازی + اصلاح نویسه با ویرایشگر خودکار فارسی |
||
خط ۱۱۹:
به باور مسلمانان محمد در یکی از شبهای سال [[۶۱۰ (میلادی)|۶۱۰. م]]، به [[پیامبر]]ی رسید.<ref>* Lings (1983), pp. 43–44
* Brockopp (2010), p. 32
* Brown (2003), pp. 72–73</ref> بنابر
* Brown (2009), p. 56
* Guillaume (1955), p. 117 [ارجاع دست دوم]</ref> بعد از آن محمد دینش را به صورت علنی تبلیغ کرد.<ref name="Cambridge_1977_36">''The Cambridge History of Islam'' (1977), p. 36</ref><ref>شهیدی (۱۳۷۹)، ص ۴۹</ref> طی ۱۳ سال دعوت در مکه، تعداد اندکی به اسلام گرویدند که با مخالفت برخی قبیلههای [[قریش]] روبهرو شدند و با آنان با خشونت رفتار میشد. محمد برای رهایی از آزار و اذیتها به همراه پیروان خویش، در سالی که بعدها مبدأ تقویم [[هجری خورشیدی|هجری شمسی]] و [[هجری قمری|قمری]] شد، به شهر [[یثرب]] (که بعدها [[مدینةالنبی]] نامیده شد)، [[هجرت محمد|هجرت]] کرد. او در مدینه توانست قبایل در حال جنگ [[اوس]] و [[خزرج]] را متحد کند.{{مدرک}} وی بر پایه مسلمانان [[مهاجر]] مکه و [[یهودی]]ان مدینه با عقد [[میثاق مدینه]] جامعه و دولتی نوین با نام [[امت]] تأسیس کرد.<ref>{{پک|Robinson|2011|ک= The New Cambridge History of Islam|زبان=en|ص= 188-189}}</ref> این پیمان مفهوم ساختار اجتماعی ''[[امت]]'' را به عنوان اجتماعی یکسان از مؤمنان تعریف میکند که دربردارندهٔ یهودیان نیز میشد؛ اما غیر یکتاپرستان مدینه را دربرنمیگرفت.<ref name="EspositoL80">Esposito (2002), p. 80</ref><ref>Neusner, Sonn, Brockopp, (2000), p. 219</ref> سپس بین مسلمانان با قبایل مکه و هم پیمانان آنها جنگ درگرفت و سرانجام پس از هشت سال جنگ با [[مکه]]، محمد به همراه پیروانش که تا آن زمان به بیش از ده هزار نفر بالغ شده بودند، شهر زادگاهش را [[فتح مکه|فتح]] کرد. بهتدریج و بخصوص پس از فتح مکه از طریق جنگ و عمدتاً معاهده حجاز و مناطق شرقی و جنوبی [[شبه جزیره عربستان]] را فتح کرد و بیشتر مردم شبه جزیره [[عربستان]] به اسلام گرویدند و امت اسلام به کل این سرزمین گسترش یافت.<ref>{{پک|Robinson|2011|ک= The New Cambridge History of Islam|زبان=en|ص= 189-192}}</ref>
خط ۲۳۰:
معاویه چه از طریق مکاتبه و چه از طریق سخنرانی، خلافت حسن را به رسمیت نمیشناخت و شروع به فراخوانی نیروهای جنگی از شام و فلسطین و شرق اردن نمود.<ref name="EI1"/> وقتی میل به جنگیدن معاویه (با پیش روی لشکریانش تا [[موصل]] و احتمالاً در عین حال مذاکره بر سر صلح با حسن) بر همه آشکار گردید، حسن ۱۲۰۰۰ مرد جنگی را به فرماندهی عبیدالله بن عباس برای مقابله با معاویه فرستاد. ویلفرد مادلونگ، [[لئورا وچا ولیری]] و برخی دیگر از تاریخ پژوهان معتقدند، حسن به دنبال جنگ نبود.<ref name="EI1"/><ref name="Iranica1">{{پک|Madelung|۲۰۰۴|ف=ḤASAN B. ʿALI B. ABI ṬĀLEB|ص=۲۶–۲۷|ج=۱۲|زبان=en}}</ref>
دو یا سه ماه پس از خلافت، حسن با سپاهی به [[ساباط]] مدائن رسید. در آنجا شورشی در میان لشکرش علیه وی رخ داد. سپس، یکی از خوارج در حالی که فریاد میکشید که تو همانند پدرت علی کافر شدهای، با خنجری ران حسن را
نهایتاً، [[صلح حسن و معاویه]] از جنگ بین عراقیان و شامیان جلوگیری کرد و طی آن [[خلافت]] به شروطی از حسن به معاویه منتقل گردید. این واقعه در ۱۱ ربیعالثانی ۴۱ هجری/ اوت ۶۶۱ میلادی پس از ۷ ماه از حکومت حسن بود.<ref name="Iranica1"/> بعد از متارکه جنگ، لشکر معاویه به کوفه آمد و معاویه در سخنرانی اش تمامی عهدههای نهاده شده را (که تنها به منظور خاموش کردن مقطعی جنگ و راضی کردن مخالفان بود) انکار کرد.<ref name="Iranica1"/>
خط ۲۴۰:
* معاویه آشکارا یا نهان حسن یا هیچکدام از یاران او را مورد ارعاب قرار نخواهد داد.<ref name="Iranica1"/>
واله یری مینویسد احتمال دارد که حسن به علت نبود نهضت حامیش، صلح را پذیرفته باشد. اگر بپذیریم که علی، هفته به هفته خزانه را خالی میکرد و محتویاتش را بین مردم تقسیم میکرد، بنابراین دولت حسن با مشکلات مالی روبرو بود. علاوه بر آن، علی در سالهای آخر خلافتش با
بعد از درگذشت حسن در [[۴۹ (قمری)|۴۹ هـ]] برابر با سال [[۶۷۰ (میلادی)|۶۷۰م]]، معاویه در سال ۵۰ هجری بر خلافت قرارداد یزید را ولیعهد خود کرد و اهالی شام را مجبور به بیعت با یزید کرد<ref>{{Harvard citation no brackets|التاریخ الإسلامی - 4 -: العهد الأموی|1982|p=119-122}}</ref> همچنین معاویه در این هنگام هزار اسبسوار را به بهانهٔ [[حج]] به مکه فرستاد سپس آنها وارد مدینه شدند، مردم را تحت فشار شمشیرها ناگزیر به بیعت با یزید کردند. ۱۰ سال پس از ولیعهدی یزید، معاویه ۶۰ هـ (ماه آوریل ۶۸۰م) میمیرد و [[یزید]] خلیفه میشود.<ref>{{Harvard citation no brackets|التاریخ الإسلامی - 4 -: العهد الأموی|1982|p=119-122}}</ref> بدین ترتیب خلافت اولیه به پایان رسید و دولت اسلامی دوم، [[خلافت اموی]] آغاز شد که نظام حکومتی از [[شورا]] و سادهزیستی حاکمان (نسبت به پادشاهیهای معاصر) به [[نظام وراثتی]] و شبیه به [[پادشاهی]] تبدیل شد که خلافتهای اسلامی بعد از امویه نیز شیوهٔ امویه را در پیش گرفتند.<ref>{{cite book |last=شبارو |first=عصام محمد |edition=3 |title=الدولة العربیَّة الإسلامیَّة الأولی (۱-٤۱هـ/٦۲۳-٦٦۱م) |year=۱۹۹۵ |publisher=[[دارالنهضة العربیة (بیروت)|دارالنهضة العربیَّة]] |location=[[بیروت]]-[[لبنان]]|page=370}}</ref>
خط ۲۴۸:
دیدگاه رایج اسلام شناسان غربی آن است که هرچند محمد نماینده خدا بر زمین هم در امور دینی و هم در امور سیاسی بود، اما پس از وی، خلافت تنها جانشینی وی در امور سیاسی بود. اقتدار مذهبی پس از وی جانشینی نداشت یا بهطور عمومی به همه صحابه و پس از آنها به هر کس که راوی احادیث وی بود منتقل شد. این گروه بعداً، به نام «علما» شناخته شدند. با این حال خلفای راشدین چون هم از صحابه بودند و هم جانشینی سیاسی را بر عهده داشتند، اقتدار سیاسی و مذهبی همزمان در آنها جمع شده بود؛ لذا پس از پایان این دوره و شرو ع خلافت امویان، عملاً این دو شأن جدا گردید و جانشینی دینی و سیاسی دو مسیر جداگانه را طی کردند. هرچند اغلب شیعیان با دیدگاه جدایی این دو مخالفند و بخصوص [[امامیه]]، علی به عنوان جانشین مشروع محمد نه تنها شئون سیاسی بلکه اقتدار دینی وی را نیز به ارث میبرد. هرچند در عمل، پس از علی، امامان به عنوان جانشین مشروع محمد از جایگاه سیاسی خود عزل شدند، اما در اصل حائز هر دو صلاحیت هستند.<ref>{{پک|Crone|2003|ک=God's Caliph: Religious Authority in the First Centuries of Islam|زبان=en|ص=1-3}}</ref>
البته برخی اسلام شناسان متأخر نظیر [[پاتریشیا کرون]] و مارتین هیندز دیدگاه جدایی دین و سیاست بعد از خلفای راشدین را حتی نزد اهل سنت رد میکنند. آنها میگویند خلافت در اساس، حتی در زمان امویان، هم واجد صلاحیت سیاسی و هم صلاحیت مذهبی بود، بهطوریکه خلیفه مسئول تعریف قانون اسلام بود و هیچ مسلمانی بدون بیعت با خلیفه به رستگاری نمیرسید. یعنی، دیدگاه اولیه از خلافت شبیه به اعتقادات شیعیان بود.<ref>{{پک|Crone|2003|ک=God's Caliph: Religious Authority in the First Centuries of Islam|زبان=en|ص=1-3}}</ref> وداد کادی و آرام شاهین در دانشنامه اندیشه سیاسی اسلام پرینستون کارویژههای خلیفه را چنین برمیشمارند: رهبری جامعه مسلمان دقیقاً مشابه با محمد اما بدون نقش نبوت. در نتیجه این جایگاه، خلیفه صاحب جایگاه ارشد اقتدار و قضاوت در قلمروش بود و مقامات حکومت را منصوب میکرد، نظم را در جامعه برقرار میساخت، از اجتماع مسلمان در برابر دشمنان دفاع میکرد، مالیات را جمعآوری و توزیع میکرد. اما فراتر از همه این نقشهای سیاسی رهبر مذهبی مسلمانان بود که تبعیت جامعه مسلمان از شریعت الهی را تضمین میکرد؛ بنابراین [[نماز جمعه]] را امامت میکرد و [[خطبه]] جمعه به نام وی خوانده
== نظام سیاسی ==
|