علی شریعتی: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
Fatemibot (بحث | مشارکت‌ها)
جز ربات ردهٔ همسنگ (۳۰.۱) +نشانی+املا+مرتب+تمیز (۱۴.۹ core): + رده:درگذشتگان ۱۹۷۵ (میلادی)
جز افزودن پیوندهای میان ویکی لازم و ویرایش چند اشکال ریز نگارشی
برچسب‌ها: متن دارای ویکی‌متن نامتناظر ویرایشگر دیداری ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
خط ۱۲۵:
=== پارانویا ===
{{اصلی|نظریه‌های توطئه در ایران}}
به باور علی شریعتی، تأسیس [[دولت صفویصفوي]] در برابر امپراطوری[[امپراتوری عثمانی]] یکی از بزرگترین توطئه‌ها است تا با برانگیختن جنگ‌های مداوم میان دو امپراطوری، جهان اسلام را تضعیف کنند.<ref name = goftegoo>{{پک|اشرف|1374|ک=توهم توطئه|ص=7 تا 46}}</ref>
 
==== نقد امپریالیسم ====
زمانی که شریعتی مشغول ترجمه کتاب پنج سال جنگ الجزایر بودبود، در سه نامه به [[فانون]] به نقد نظریات وی در مورد کنار گذاشتن دین به عنوان ابزاری برای مبارزه با [[امپریالیسم]] غربی پرداخت. شریعتی بر خلاف فانون معتقد بود که مردم تنها در صورتی می‌توانند با نظام امپریالیسم مبارزه کنند که نخست هویت فرهنگی خودشان را دریابند و هویت فرهنگی در برخی کشورها با سنت‌های مذهبی پیوند خورده‌است. شریعتی شعار بازگشتن به اصل و پیشینه مذهبی خود را مطرح می‌کرد.<ref>ناصر قرگزلو، از انقلاب سفید تا انقلاب اسلامی، ص 87، پاریس 2006</ref>
 
=== توحید ===
خط ۱۴۰:
 
=== سوسیالیسم ===
راه [[سوسیالیسم]] غیر دینی در ایران با تشکیل [[نهضت خداپرستان سوسیالیست]] که [[محمد نخشب]] از بنیانگذاران آن و شریعتی از شناخته‌ترین چهره‌های آن بودبود، به سمت جمع شدن با آموزه‌های [[اسلام]] باز شد.<ref>{{یادکرد وب| نشانی=http://www.fardanews.com/fa/news/66444/نهضت-خداپرستان-سوسیالیست| عنوان = فردانیوز: نهضت خداپرستان سوسیالیست| تاریخ بازدید = | تاریخ = | ناشر = پایگاه خبری تحلیلی فردانیوز| زبان = فارسی}}</ref>
شریعتی در مقدمه مقاله‌ای که در سال ۱۳۳۴ تحت عنوان ''مکتب واسطه'' نوشته می‌نویسد: «از میان مکتب‌های [[ماتریالیسم]] و [[ایدئالیسم]]، [[اسلام]] روش مختص به خود را دارد و آن را می‌توان [[رئالیسم]] نامید. رژیم اجتماعی و اقتصادی اسلام، سوسیالیسم عملی است که بر طرز فکر خداپرستی استوار می‌باشد و حد وسط میان دو رژیم فاسد [[کاپیتالیسم]] و [[کمونیسم]] می‌باشد.».<ref>{{یادکرد وب| نشانی=http://www.ensani.ir/fa/content/11479/default.aspx| عنوان = نهضت خداپرستان سوسیالیست| تاریخ بازدید = | تاریخ = | ناشر = پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی| زبان = فارسی}}</ref>
از این رو شریعتی، [[ابوذر]]، از اصحاب وفادار [[پیامبر اسلام|پیامبر]] را نمونه بارز یک سوسیالیست یکتاپرست می‌دانست که در برابر ستم حکومت ایستاد و به اعتراض برخاست. ترجمه کتاب [[ابوذر (کتاب)|ابوذر]] نوشته [[عبدالحمید جودةالسحار]] از او در سنین جوانی است.<ref>{{یادکرد وب| نشانی=http://ohwm.ir/show.php?id=597| عنوان = شریعتی و نهضت خداپرستان سوسیالیست| تاریخ بازدید = | تاریخ = | ناشر = هفته‌نامه تاریخ شفاهی| زبان = فارسی}}</ref>
خط ۱۵۱:
 
=== شریعتی و حکومت دینی ===
شریعتی معتقد به برقراری حکومت دینی نبود، ایشان دموکراسی با رای اکثریت را در جهان امروزی نه کاملترین بلکه قابل قبول‌ترین حکومت می‌دانست : «اول باید ببینیم حکومت مذهبی چیست؟ حکومت مذهبی رژیمی است که در آن به جای رجل سیاسی، رجل مذهبی (روحانی) مقامات سیاسی و دولتی را اشغال می‌کنند و به عبارت دیگر حکومت مذهبی یعنی حکومت روحانیون بر ملت. آثار طبیعی چنین حکومتی یکی استبداد است، زیرا روحانی خود را جانشین خدا و مجری اوامر او در زمین می‌داند و در چنین صورتی مردم حق اظهار نظر و انتقاد و مخالفت با او را ندارند. یک زعیم روحانی خود را به خودی خود زعیم می‌داند، و نه به اعتبار رای و نظر و تصویب جمهور مردم.
«اول باید ببینیم حکومت مذهبی چیست؟ حکومت مذهبی رژیمی است که در آن به جای رجل سیاسی، رجل مذهبی (روحانی) مقامات سیاسی و دولتی را اشغال می‌کنند و به عبارت دیگر حکومت مذهبی یعنی حکومت روحانیون بر ملت. آثار طبیعی چنین حکومتی یکی استبداد است، زیرا روحانی خود را جانشین خدا و مجری اوامر او در زمین می‌داند و در چنین صورتی مردم حق اظهار نظر و انتقاد و مخالفت با او را ندارند. یک زعیم روحانی خود را به خودی خود زعیم می‌داند، و نه به اعتبار رای و نظر و تصویب جمهور مردم.
 
بنابراین یک حاکم غیرمسئول است و این مادر استبداد و [[دیکتاتوری]] فردی است و چون خود را سایه و نماینده خدا می‌داند، بر جان و مال و ناموس مردم مسلط است و در هیچ گونه ستم و تجاوزی تردید به خود راه نمی‌دهد، بلکه رضای خدا را در آن می‌پندارد. گذشته از آن، برای مخالف، برای پیروان مذاهب دیگر، حتی حق حیات نیز قائل نیست. آن‌ها را مغضوب خدا، گمراه، نجس و دشمن راه دین و حق می‌شمارد و هرگونه ظلمی را نسبت به آنان عدل خدایی تلقی می‌کند. خلاصه حکومت مذهبی همان است که [[قرون وسطی]] کشیشان داشتند و [[ویکتور هوگو]] آن را بدقت ترسیم کرده‌است .»
 
کتاب مذهب علیه مذهب مجموعه آثار ۲۲ (تویین بی، تمدن-مذهب) تهران چاپخش چ ۸ سال ۱۳۸۸ ص ۲۰۶ و ۲۰۷
 
=== استبداد ===
شریعتی استبداد و دیکتاتوری را از عوامل بیرونی دفن استعدادهای انسانی «وقد خاب من دساها» می‌دانست و رستگاری انسان «فلاح» را تا خدا، تا «صدرة المنتهی» (یک وجب مانده به خدا) بالاترین اعتقاد به [[اومانیست|اومانیسم]] تلقی می‌کرد
دکتر شریعتی استبداد و دیکتاتوری را عین شرک می‌داند و مستبد و دیکتاتور را کسی می‌شمرد که قصد خدایی کردن در زمین را دارد:
 
سطر ۱۷۱ ⟵ ۱۷۰:
از دیگر نظریات عمده شریعتی نظریه [[امت]]، به پیشوایی [[امامت]] است. بسیاری این نظریه را سرآغاز پیدایش [[ولایت فقیه]] می‌دانند.{{مدرک}}
 
کتاب «امت و امامت» شریعتی به ویژه مورد انتقاد شدید تجدیدنظرطلبان بود، کتابی که در آن شریعتی رایرأی افراد ناآگاه جامعه را خوار شمرده و خواستار نوعی دمکراسیدموکراسی ارشاد شده برای جوامع عقب‌مانده تا دست یافتن آن‌ها به سطح قابل قبولی از توسعه شده بود. به باور منتقدان، شریعتی با طرح بحث امت و امامت و بی‌اعتنایی به رأی توده‌ها، ناخواسته به توجیه نظریه ولایت فقیه در جمهوری اسلامی کمک کرده بود.<ref>{{یادکرد وب| نشانی=http://www.bbc.co.uk/persian/iran/story/2006/06/060619_mj-z-shariati-30years-on.shtml| عنوان =دکتر شریعتی و ناکارآمدی انتخابات در جامعه نامتوازن| تاریخ بازدید = | تاریخ = | ناشر =وبگاه بی‌بی‌سی فارسی| زبان = فارسی}}</ref>
به باور منتقدان، شریعتی با طرح بحث امت و امامت و بی‌اعتنایی به رای توده‌ها، ناخواسته به توجیه نظریه ولایت فقیه در جمهوری اسلامی کمک کرده بود.<ref>{{یادکرد وب| نشانی=http://www.bbc.co.uk/persian/iran/story/2006/06/060619_mj-z-shariati-30years-on.shtml| عنوان =دکتر شریعتی و ناکارآمدی انتخابات در جامعه نامتوازن| تاریخ بازدید = | تاریخ = | ناشر =وبگاه بی‌بی‌سی فارسی| زبان = فارسی}}</ref>
 
شریعتی در این زمینه بحث ''دموکراسی رأس‌ها و دموکراسی رأی‌ها'' را مطرح می‌کند. دموکراسی رأس‌ها از نظر وی مربوط به جوامعی است که آرای افراد وابسته به دیگران است و مثلاً رئیس قبیله رأی خود را بر تمام قبیله تحمیل می‌کند. اما دموکراسی رأی‌ها مربوط به جوامعی است که افراد جامعه به «اندویدوئالیسم کامل» رسیده‌اند.<ref>{{یادکرد وب| نشانی=http://zamaaneh.com/idea/2007/11/post_186.html| عنوان =شریعتی و دموکراسی| تاریخ بازدید = | تاریخ = | ناشر =وبگاه رادیو زمانه| زبان = فارسی}}</ref>
سطر ۱۷۸ ⟵ ۱۷۶:
شریعتی می‌گوید:
 
{{نقل قول|رهبری امت (امامت) متعهد نیست که همچون رئیس‌جمهور آمریکا، یا مسئول برنامه «شما و رادیو»، مطابق ذوق و پسند و سلیقه مشتری‌ها عمل کند، و تعهد ندارد که تنها خوشی و شادی و برخورداری -در حد اعلا- به افراد جامعه‌اش ببخشد. بلکه می‌خواهد و متعهد است که در مستقیم‌ترین راه‌ها، با بیشترین سرعت و صحیح‌ترین حرکت، جامعه را بسوی تکامل رهبری کند، حتی اگر این تکامل بقیمتبه قیمت رنج افراد باشد، البته رنجی که اکثریت، آگاهانه پذیرفته‌اند، نه که بر آن‌ها تحمیل کرده باشند. بدین ترتیب، «امامت» عبارت می‌شود از رسالت سنگین رهبری و راندن جامعه و فرد از «آنچه هست»، به سوی «آنچه باید باشد»، به هر قیمت ممکن، اما نه به «خواست شخصی امام»، بلکه بر اساس ایدئولوژی ثابتی که امام نیز بیشتر از هر فردی، تابع آن است و در برابرش مسئول! و از همین‌جا است که امامت از دیکتاتوری جدا می‌شود و رهبری فکری انقلابی با رهبری فردی استبدادی تضاد می‌یابد.<ref>{{یادکرد وب| نشانی=http://www.hezarsangar.com/akharin-anavin/akharin-anavin/4180-454.html| عنوان =
متن کتاب ''امت و امامت'' نوشته دکتر علی شریعتی| تاریخ بازدید = | تاریخ = | ناشر =وپایگاه خبری تحلیلی هزارسنگر| زبان = فارسی}}</ref>
||}}
 
=== مهدویت ===
شریعتی با نگرشی جامعه‌شناختی به [[مهدویت]] و اصل [[انتظار]] می‌نگرد، و انتظار مثبت را انتظاری نه انقیادبخش جامعه و به تعبیر خودش منفی که انتظار اعتراضی و عصیان‌کننده می‌داند.
 
شریعتی در کتاب ''[[انتظار مکتب اعتراض]]'' تأکید می‌کند که «انتظار» مهمترین مؤلفه و مقوم «مهدویت» است؛ انتظاری که متناسب و متلائم با «اعتراض» است و یادآور روحیه عصیانگری و ظلم ستیزی و انقلابی یک شیعه ملتزم و واقعی است.<ref>{{یادکرد وب| نشانی=http://www.mehrnameh.ir/article/2028/مهدويت-انقلابي،-مهدويت-عرفاني-موعودگرایی-در-مقام-گفتمان-سیاسی| عنوان =مهدویت انقلابی و مهدویت عرفانی| تاریخ بازدید = | تاریخ = | ناشر =وبگاه ماهنامه مهرنامه| زبان = فارسی}}</ref>
سطر ۱۹۳ ⟵ ۱۹۱:
 
=== روحانیت و شریعتی ===
شریعتی بارها تأکید می‌کرد که در اسلام به جای روحانی، عالم دینی وجود دارد، وی اعتقاد داشت که روحانی چیزی مقتبس از تعالیم مسیحی قرون وسطی بوده که با ظهور سلطنت صفوی در قبای ملا و آخوند بر اسلام تحمیل شده‌است؛ لذابنابراین همچنانکه دین مسیحی قرون وسطی را یکی از علل بی‌اعتمادسازی دین در قرون حاضر می‌دانست. روحانیت اسلامی را یکسره مردود می‌دانست و عنوان عالم دینی را شایسته نشاندن بر جایگاه روحانیت خرافی کنونی می‌دانست. وی در یکی از نوشته‌هایش چنین می‌نویسد:
 
[[پرونده:shariati3.jpg|بندانگشتی|شریعتی همواره به خاطر سخنرانی‌هایش در [[حسینیه ارشاد|ارشاد]] مورد انتقاد روحانیت واقع می‌شد.]]
سطر ۲۰۳ ⟵ ۲۰۱:
۲- دریک کنفرانس عمومی دانشجوئی درحسینیه ارشاد خطاب به دانشجویان گفتم که من، برای آینده این نهضت فکری، برای بیداری مردم و احیای روح حقیقی اسلام و برانگیختن روح معترض و عدالتخواه شیعه علوی و رستگاری جامعه، به طلاب بیشتر از شما امید بسته‌ام.<ref>شریعتی، علی، ''اجتهاد و نظریه انقلاب دائمی''، ۱۳۵۷، نذیرچاپ، صفحات ۲۹–۳۱</ref>}}
 
همچنین شریعتی در کتاب [[اجتهاد و نظریه انقلاب دائمی]] در مقایسه‌ای بین [[روشنفکر]] و روحانی نکته‌ای را متذکر می‌شود که چه بسیار روشنفکرانی که به مملکت خویش خیانت کرده‌اند وزیرو زیر قراردادهای استعماری را امضا کرده‌اندکرده‌اند، ولی هیچ جا نمی‌توان حتی یک امضای عالم روحانی را درچنین قراردادهای خائنانه‌ای دید.
 
علاوه برآن درمقایسه‌ای بین سیستم [[حوزه علمیه]] و دانشگاه به دلایل بسیار زیادی همچون اقامت محصل، انتخاب درس، بورسیه تحصیلی حوزه و… روش کار حوزه را بسیار مترقی تر نسبت به دانشگاه بیان می‌کند.
 
دربحث دموکراسی و سیستم‌های مدیریت نیز در این کتاب شریعتی روش انتخاب مستقیم توسط مردم به روش دموکراسی مرسوم و فعلی را زیر سؤال می‌برد و روش غیر مستقیم برای انتخاب راس هرم حکومت را توسط نخبگان برگزیده مردم مناسب تر می‌داند.
سطر ۲۱۱ ⟵ ۲۰۹:
[[مهدی بازرگان]] دربارهٔ ریشه‌های اختلاف شریعتی و روحانیت می‌نویسد:
{{نقل قول|روحانیت در همهٔ ادیان و ادوار به دو دلیل با امثال دکتر شریعتی‌ها ناسازگاری دارد. یکی اینکه تجدد و نوآوری را منافی با اصالت و استحکام دین دانسته، می‌ترسند در مبانی و معتقدات مردم که تا حدود زیادی بر تشریفات و تحجر و سنت‌ها و افکار کهن تکیه دارد، تزلزل حاصل شود و دلیل مهم‌ترشان این است که اصلاً نمی‌خواهند هیچ فردی که خارج از صنف و کسوت مقدس است وارد قلمروی واسطگی بین خدا و خلق خدا شود.{{مدرک}}}}
این رویه شریعتی منجر به موضع‌گیری روحانیون علیه او شد. [[مرتضی انصاری قمی]] خواستار حبس و اعدام شریعتی شد. او به دولت، مردم و روحانیون هشدار داد: «در یک قرن اخیر، اسلام و تشیع هیچگاه دشمنی خطرناک‌تر و گستاخ‌تر از علی شریعتی به خود ندیده‌است». [[ناصر مکارم شیرازی]] با چاپ مقاله‌ای در مجله مکتب اسلام و با عنوان «آیا شورا مبنای حکومت اسلامی است؟» نظر شریعتی را نادرست دانسته و استدلال کرده بود که شیعه به انتخاب خلیفه بر اساس رایرأی شورشورا معتقد نیست و خلیفه را منتخب خدا و پیامبر می‌داند. تعدادی از طلاب قم نزد [[شهاب‌الدین نجفی مرعشی]] و شریعتمداری مراجعه و اظهار داشته‌اند که علی شریعتی در یکی از سخنرانی‌هایش در حسینیه ارشاد منکر امام زمان شیعیان شده و گفته‌است [[دعای ندبه]] سند معتبر ندارد و مرعشی گفت من دکتر شریعتی را نمی‌شناسم ولی اگر او چنین حرفی گفته باشد کافر است. با انتشار این فتوای رسمی، [[حسینیه ارشاد]] در آبان ۱۳۵۱ تعطیل گردید. پس از تعطیلی ارشاد، فتاوی مذهبی علیه [[حسینیه ارشاد]] و شریعتی به شدت گسترش یافت. شریعتی نهایتاً به‌دلیل دستگیری پدرش، در تیرماه ۱۳۵۲ خود را تسلیم کرد و زندانی شد. پس از دستگیری وی [[محمد بهشتی]]، [[سید هادی خامنه‌ای]] و چند نفر از طلاب قم در منزل [[مرتضی مطهری]] حضور داشتند که مطهری ضمن انتقاد از شریعتی گفت صرف نظر از افکار نادرست وی، ضربهٔ جبران‌ناپذیری بر هماهنگی روحانیت و طبقه تحصیلکرده زد و آن‌ها را نسبت به هم سخت بدبین نمود و احساسات جمعی از جوانان خام را علیه روحانیون برانگیخت. [[ابوالحسن قزوینی]] در پاسخ به استفتایی نوشت: «هرچند مدتی است کسالت دارم و قادر بر مطالعه نیستم، ولی نظر به مطالعه اجمالی، کتب مذکور مطابق با مذهب تشیع نمی‌باشد و انکار [[خاتمیت محمد|خاتمیت]] و انکار ضروری دین اسلام است.» علامه سید [[محمدحسین طباطبایی]] در پاسخ به استفتایی نوشت: «این‌جانب نوشته‌های دکتر شریعتی را در خصوص اسلام‌شناسی هرگز تصدیق نکرده، نوع مطالب ایشان اشتباه و طبق مدارک دینی اسلامی غیرقابل قبول است.» سید [[کاظم مرعشی]] هم در پاسخ به استفتایی دیگر خرید و فروش کتب شریعتی را حرام دانست. همچنین سید [[علی اصفهانی]] اعلام کرد: «نوشتجات نامبرده مشتمل بر اباطیل گوناگون است».
با انتشار این فتوای رسمی، [[حسینیه ارشاد]] در آبان ۱۳۵۱ تعطیل گردید. پس از تعطیلی ارشاد، فتاوی مذهبی علیه [[حسینیه ارشاد]] و شریعتی به شدت گسترش یافت. شریعتی نهایتاً به‌دلیل دستگیری پدرش، در تیرماه ۱۳۵۲ خود را تسلیم کرد و زندانی شد. پس از دستگیری وی [[محمد بهشتی]]، [[سید هادی خامنه‌ای]] و چند نفر از طلاب قم در منزل [[مرتضی مطهری]] حضور داشتند که مطهری ضمن انتقاد از شریعتی گفت صرف نظر از افکار نادرست وی، ضربه جبران‌ناپذیری بر هماهنگی روحانیت و طبقه تحصیلکرده زد و آن‌ها را نسبت به هم سخت بدبین نمود و احساسات جمعی از جوانان خام را علیه روحانیون برانگیخت. [[ابوالحسن قزوینی]] در پاسخ به استفتایی نوشت: «هرچند مدتی است کسالت دارم و قادر بر مطالعه نیستم، ولی نظر به مطالعه اجمالی، کتب مذکور مطابق با مذهب تشیع نمی‌باشد و انکار خاتمیت و انکار ضروری دین اسلام است.» علامه سید [[محمدحسین طباطبایی]] در پاسخ به استفتایی نوشت: «این‌جانب نوشته‌های دکتر شریعتی را در خصوص اسلام‌شناسی هرگز تصدیق نکرده، نوع مطالب ایشان اشتباه و طبق مدارک دینی اسلامی غیرقابل قبول است.» سید [[کاظم مرعشی]] هم در پاسخ به استفتایی دیگر خرید و فروش کتب شریعتی را حرام دانست. همچنین سید [[علی اصفهانی]] اعلام کرد: «نوشتجات نامبرده مشتمل بر اباطیل گوناگون است».
 
صدور فتواها علیه شریعتی تا پس از مرگ وی ادامه داشت و در این زمان آقایان [[ابوالقاسم خویی|خویی]]، [[شهاب‌الدین مرعشی نجفی|مرعشی نجفی]]، [[سید محمد شاهرودی|شاهرودی]]، [[سید عبدالله شیرازی|عبدالله شیرازی]]، [[مالک حسینی،حسینی]]، علی نمازی و… فتاوی مشابهی علیه شریعتی صادر کردند. در این زمان تلاش‌هایی هم شد که فتوایی له یا علیه شریعتی از [[روح‌الله خمینی]] صادر شودشود، لیکناما وی در این‌باره همواره سکوت کرد. [[محمد یزدی]] در خاطرات خود از جلسه مدرسین قم پیش از انقلاب برای تصمیم‌گیری دربارهٔ شریعتی می‌نویسد:
 
{{نقل قول|جلسه مزبور در منزل [[حسین نوری همدانی|نوری همدانی]] تشکیل شده بود و بحث به مرز کفر و ایمان رسیده بود. پس از شور و مشورت، آقایان به این نتیجه رسیدند که اعلام کفر در مورد شریعتی بازتاب خوبی ندارد و در کل به مصلحت اسلام و مسلمین نیست… آقای [[مصباح یزدی]] در آن ماجرا قائل به دیدگاه خاصی بودند و بقیه اعضای جامعه در برابر ایشان قرار داشتند.}}
سطر ۲۲۲ ⟵ ۲۱۹:
 
=== شریعتی و مصطفی ملکیان ===
[[مصطفی ملکیان|مصلکیان]] گفته‌است یکی از مؤثرترین کتاب‌هایی که در طول عمرمعمرش خوانده‌است [[کتاب کویر]] شریعتی است. اما او نقدهایی را هم بر شریعتی وارد می‌داند و می‌گوید: {{گفتاورد|چگونه آدم می‌تواند [[ژان پل سارتر|سارتر]] را با [[عین‌القضات همدانی]] یا [[منصور حلاج|حلاج]] را با [[آلبر کامو|کامو]] جمع کند؟ من می‌گویم اگر در تفکر من دیدید دو شخصیت متفکری که قابل جمع نیستند، با هم جمع شده‌اند، بدانید که لااقل دانش من از یکی از آن دو شخصیت متفکر ناقص است که توانسته‌اند در خیال‌خانه ذهن من کنار هم بنشینند. فرض کنید من اگر در تفکرم گفتم که [[مولانا]] و [[خیام]] در خیال‌خانه ذهن من در کنار هم نشسته‌اند، لااقل بدانید که من یکی از این دو را نمی‌شناسم. چون اگر مولانا را قبول داشته باشی، نمی‌توانی خیام را هم قبول داشته باشی یا اگر خیام را قبول داشته باشی نمی‌توانی مولانا را قبول داشته باشی، چرا؟ نه به خاطر اینکه یک نکته نیست که در آن حق با مولانا و خیام باشد و یک حرف را بزنند، از این نکات وجود دارد اما بن و بن‌مایه فکر متفاوت است. شما که نمی‌توانید یک جمله از حرف‌های مرا با یک جمله از حرف‌های فرد دیگری در کنار هم بگذارید و بعد بگویید این دو یک‌جور فکر می‌کنند، باید دید این دو جمله از چه بن‌مایه‌هایی برخاسته‌اند. بن‌مایه مادی‌انگارانه [[سیمون دوبواردو بوار]] و سارتر کجا و بن‌مایه عین‌القضات و حلاج کجا، وگرنه در سخن عیسی و در سخن [[مارکس]] هم حرف مشترک وجود دارد، اما با استناد به این کسی نمی‌تواند بگوید من یک عیسوی مارکسیست هستم یا یک مارکسی مسیحی‌ام! مارکسیسم از بن و بنیاد مسیحیت را نفی می‌کند و مسیحیت هم از بن و بنیاد مارکسیسم را نفی می‌کند؛ بنابراین سازگاری دو جمله از این متفکر با دو جمله از متفکر دیگری، غیر از این است که من می‌توانم مسیحی مارکسیست باشم. متأسفانه این نکته در آثار شریعتی بارز است، به نمایه آثار شریعتی رجوع کنید و این را مقایسه کنید با نمایه نوشته‌های مهندس بازرگان یا دکتر [[عبدالکریم سروش|سروش]] یا [[محمد مجتهد شبستری|مجتهد شبستری،شبستری]]، می‌بینید که نمایه آثار شریعتی بسیار مفصل‌تر است، نام بسیاری از شخصیت‌ها می‌آید و چند برابر از دیگر نواندیشان دینی هم می‌آید ولی این همه ارجاع دادن و این همه آدم را در منظومه فکری خود نشان دادن و نشاندن به نظر من نشان‌دهنده آن است که تفاوت‌ها را نتوانسته ببیند، آن هم تفاوت‌های بنیادی را، [[نیچه]] هم با مارکس و مسیح سخن مشترک دارد ولی مسیح کجا، نیچه کجا.|مصطفی ملکیان|[http://shariati.nimeharf.com/Shariati/article-category/nagd/digaran/mostafamalekian/ ملکیان، وبگاه شریعتی در نیمه حرف]}}
 
=== پس از انقلاب ===
سطر ۲۲۹ ⟵ ۲۲۶:
یکی از نقدهای بارز بر شریعتی ایدئولوژیزه کردن دین است که نخستین بار در دههٔ ۶۰، [[داریوش شایگان]]، با عنوان ایدئولوژی کردن سنت در کتاب خود با عنوان ''نقد ایدئولوژی'' بر آن خرده گرفت.
 
شریعتی ایدئولوژی را مقدم بر فرهنگ می‌داند و و در تحلیل تاریخی‌اش ادعا می‌کند که تمامی تحولات تاریخ و تمدنی پس از ظهور یک مکتب و ایدئولوژی و ایمان و فکر و حرکت ایدئولوژیک و عقیدتی نوین بوده‌است.<ref name="h">یوسفی اشکوری، حسن، ''شریعتی و نقد سنت''، نشر یادآوران، چاپ نخست، ۱۳۷۹. صص: 31و۱۱۰</ref>
وی با با جدا کردن ایدئولوژی از فرهنگ و فرق نهادن بین آن دو، عقاید و احکام ارزشی و عملی اسلام را به مثابه یک مکتب یا ایدئولوژی ثابت و وحیانی معرفی می‌کند.<ref name="h"/> شریعتی می‌گفت: «دین داریم به منزله ایدئولوژی و دین داریم به منزله فرهنگ». به اعتقاد وی [[ایدئولوژی]] آن بود که نزد [[ابوذر]] (غفاری) و فرهنگ آن که نزد [[ابن سینا|ابوعلی]] (سینا) بود.<ref name="s">سروش، عبدالکریم، ''مدارا و مدیریت''، انتشارات صراط، چاپ نخست، ۱۳۷۶. صص: ۱۳و۱۵</ref>
شریعتی می‌گفت: «دین داریم به منزله ایدئولوژی و دین داریم به منزله فرهنگ». به اعتقاد وی [[ایدئولوژی]] آن بود که نزد [[ابوذر]] (غفاری) و فرهنگ آن که نزد [[ابن سینا|ابوعلی]] (سینا) بود.<ref name="s">سروش، عبدالکریم، ''مدارا و مدیریت''، انتشارات صراط، چاپ نخست، ۱۳۷۶. صص: ۱۳و۱۵</ref>
 
از نظر [[داریوش آشوری]]، روشنفکر معاصر، هنر شریعتی این بود که برای تبدیل دین به ایدئولوژی به معنای گفتمان بسیج‌گر سیاسی برای دگرگونی انقلابی به یاری زبان‌آوری خاص خود توانست به [[اسطوره|اسطوره‌]]های سنتی [[شیعه]]، رنگ اسطوره‌های انقلابی مدرن بزند.<ref>آشوری، داریوش، ''افتاده در چاله روشنفکری جهان سوم''، هفته‌نامه شهروند امروز، شماره 86(دوره جدید)</ref> شایگان با کمک گرفتن از تعبیر ایدئولوژی شدن سنت بر این باور است که تلاش‌های فکری شریعتی دچار تناقض است.<ref>read:http://www.mehrnameh.ir/article/1083/تَرنّم-موزون-حُزن-نقد-ايدئولوژي-و-گفتگو-در-فرا-تاريخ</ref>
 
این رویکرد ایدئولوژی اندیشی شریعتی در [[دین]] البته مورد انتقاد شدید روشنفکر دینی [[عبدالکریم سروش]] هم هست. سروش از منظر [[معرفت‌شناسی]] دین به آن می‌نگرد و در ''فربه‌تر از ایدئولوژی'' آن را ایدئولوژیک کردن دین می‌نامد. وی با مردود دانستن چنین معرفتی آن را «شبه معرفت غفلت‌آمیز»، «خادم منافع»، «مشروعیت‌بخش به قدرت حاکم»، «معطوف به قدرت و سیاست و انقلاب»، «تعارض‌زدا از عین و ذهن» و «باعلت و بی‌دلیل» می‌خواند.<ref name="f">سروش، عبدالکریم، ''فربه‌تر از ایدئولوژی''، انتشارات صراط، چاپ ششم، ۱۳۷۸. صص: ۸۰و ۲۰۸</ref>
سطر ۲۴۰ ⟵ ۲۳۶:
[[محسن کدیور]] از روحانیون منتقد روحانیت حاکم در ایران دربارهٔ شریعتی چنین می‌گوید: «شریعتی در عین انتقاد از سنت، منتقد مدرنیته هم بود، بنابراین بی شک پیشقراول نواندیشی دینی و روشنفکری دینی در ایران محسوب می‌شود و هرگز نمی‌توان جریان او را از جریان کنونی روشنفکری دینی در ایران جدا دانست»<ref>{{یادکرد وب| نشانی=http://www.bbc.co.uk/persian/interactivity/debate/story/2004/06/040617_mf_kadivar.shtml| عنوان =طرفداران شریعتی، رویگردانان از قرائت رسمی دین | تاریخ بازدید = | تاریخ = | ناشر =وبگاه بی‌بی‌سی فارسی| زبان = فارسی}}</ref>
 
[[احسان شریعتی]] فرزند شریعتی در رابطه با پدر چنین می‌گوید: «تجربه معنوی و انسانی شریعتی می‌تواند حتی برای نسل جوان، صرف نظر از اینکه چه نوع اعتقاد دینی و ایدئولوژیکی داشته باشند جالب باشد»<ref>{{یادکرد وب| نشانی=http://www.bbc.co.uk/persian/interactivity/debate/story/2004/06/040616_mf_ehsan.shtml| عنوان =کویریات پر طرفدارتر از اسلامیات | تاریخ بازدید = | تاریخ = | ناشر =وبگاه بی‌بی‌سی فارسی| زبان = فارسی}}</ref> از نظر احسان شریعتی در برخورد با اندیشه شریعتی باید میان ابعاد و زوایای گوناگون فکری وی تفکیک کرد و آن‌ها را از منظر انسان‌شناسی،[[انسان‌شناسی]]، هستی‌شناسی و معرفت‌شناسی در نظر داشت. به نظر وی درک شریعتی از توحید هستی باید در پرتو نوسازی اندیشه مذهبی و درک توحیدی از انسان و جهان با نوعی جهان بینی جدید مورد تأمل قرار گیرد. وی شریعتی را متفکری متعلق به حوزه [[پدیدارشناسی (فلسفه)|پدیدارشناسی]] دانسته و تفاوت نگرش شریعتی را در جایگزین کردن درک‌ها و برداشت‌های دگر اندیشانه در گذر زمان از مقولاتی همچون عقل و [[اجماع]] می‌داندمی‌داند، که دو عنصر علم و زمان جای آن را گرفته‌اند.<ref>http://www.mehrnews.com/news/3887753/شریعتی-به-مثابه-روشنفکری-پسااستعماری-به-ما-چه-می-آموزد</ref>
 
از نظر [[عبدالکریم سروش]]، فیلسوف ایرانی موضع‌گیری عمومِ گروه‌ها و طبقات جامعه دربارهٔ علی شریعتی، چه در دوران حیات و مبارزهٔ او و چه پس از وفات وی دستخوش تغییر شده‌است الا موضع‌گیری روحانیون دربارهٔ وی که همواره نگاهی ثابت در خصوصِ وی داشتند و آن موضع این بود که او مطرود و غیرمقبول است و سخنانش سخنان ضدِ دین است و خدمتِ او نه خدمت بلکه خیانت است.<ref name=bbcpersian6>{{یادکرد وب| نشانی = http://www.bbc.co.uk/persian/iran/030616_mj-dm-soroush.shtml| عنوان = روحانیت منهای اسلام | تاریخ بازدید = ۲ اسفند ۱۳۸۸| تاریخ = | ناشر = وبگاه بی‌بی‌سی فارسی | زبان = فارسی}}</ref>
 
[[بیژن عبدالکریمی]] بر این باور است که بیشتر تحلیل‌ها و نظراتی که در مورد شریعتی صورت گرفته‌است در افق گذشته بوده‌است. وی معقتد است که دفاع از شریعتی بیشتر در فضاهای سیاسی و ایدئولوژیک شکل گرفته‌است. به نظر وی بایدی شریعتی را در افق آینده فهم کرد. از نظر وی شریعتی نه تنها به جهان مدرن برخوردی منفعلانه نداشته‌است بلکه مواجههمواجههٔ وی را کنش گرانهکنش‌گرانه می‌داند. از نظر عبدالکریمی،[[بیژن عبدالکریمی]]، روشنفکرانی همچون سروش، شایگان و [[جواد طباطباییطباطبايي]] که شریعتی را به ایدئولوژیک اندیشی متهم می‌کنند مبتلا به خطای [[هرمنوتیک|هرمنوتیکی]] شده‌اند.<ref>http://www.mehrnews.com/news/3887739/اجازه-می-دهم-شریعتی-با-من-سخن-بگوید-روشنفکران-را-نمی-بخشم</ref>
 
سید جواد میری معتقد است که خوانش برخی از روشنفکران همچون سید جواد طباطباییطباطبایی، بخاطر عدم تفکیک میان خواندن و خوانش از شریعتی امری اشتباه است. به نظر میری باید آثار شریعتی را در دل یک سنت فکری خوانش کرد. به نظر میری، شریعتی تکامل انسانی را با توجه به استعدادی که خداوند در انسان گذاشته‌است تفسیر می‌کند.<ref>http://www.mehrnews.com/news/3887769/شریعتی-تکامل-انسان-را-به-مثابه-یک-استعداد-استعلایی-درک-می-کند</ref>
 
محمد[[محمدامین امین قانعی راد،قانعی‌راد]]، شریعتی را یک متفکر سنتز گرا می‌داند که توانسته‌است میان مقولاتی همچون اسلام، اگزیستانسیالیستم[[اگزیستانسیالیسم]] و سوسیالیسم سنتزی را ایجاد کند. ویاو پروژه شریعتی را مدرنیته می‌داند که به دو عنصر آزادی و عدالت پرداخته‌اند.<ref>http://www.mehrnews.com/news/3887759/شریعتی-فرزند-زمانه-شکست-است-تبارشناسی-اندیشه-شریعتی</ref>
 
== شخصیتی به نام [[شاندل]] ==
[[پرونده:شریعتی-شاندل.jpg|بندانگشتی|«طرح '''[[شاندل]]''' - طراح:علی شریعتی»<ref>{{یادکرد وب|نویسنده = |نشانی = http://drshariati.ir/media.asp?page2=1&show=96 |عنوان = شاندل | ناشر = پایگاه اطلاع‌رسانی دکتر شریعتی |زبان = فارسی}}</ref>]]
[[پرونده:259-81-1389-6-8-12-33-35-1ECD.jpg|بندانگشتی|مقاله علی شریعتی با نام مستعار «شمع» در نشریه]]
'''شاندل''' (۲ آذر ۱۳۱۲، [[فرانسه]] – ۲۹ خرداد ۱۳۵۶،[[تونس]]) نام یک شخصیت غیر واقعی و نمادین است که در برخی نوشته‌ها و سخنرانی‌های شریعتی نام برده می‌شد و توسط خود او ساخته شده<ref>{{یادکرد وب|نویسنده =امیررضایی |نشانی = http://drshariati.ir/show.asp?ID=213&q |عنوان = میزگرد دوم پیرامون شناخت شخصیت شریعتی | ناشر = پایگاه اطلاع‌رسانی دکتر شریعتی |زبان = فارسی}}</ref>(یا به زبان دیگر خود شریعتی است) شاندل در زبان فرانسوی به معنامعنای شمع است<ref>{{یادکرد وب|نویسنده = |نشانی = https://translate.google.com/?hl=en&tab=iT#fr/fa/Chandelle |عنوان = Chandelle | ناشر = google translate |زبان =فارسی}}</ref>{{سخ}}از طرفی شمع تخلص مورد استفاده شریعتی بود که از کنار هم گذاشتن حروف اول کلمات ('''شریعتی، مزینانی، علی''') که سازنده نام او بودند، به وجود آمد.{{سخ}}تا سال‌ها کسی از یک شخص بودن شریعتی و شاندل خبر نداشت و سال‌های بعد از فوت او، جستجوگران در یافتن فردی به نام شاندل عاجز مانده بودند تا زمانی که مطالعاتی بر دست نوشته‌های شخصی ایشان صورت گرفت و با نشانه‌هایی که خود شریعتی در خصوص شاندل گذاشته بود، به یکسان بودن شخصیت شاندل و شریعتی پی بردند<ref name="shandsha">شریعتی مزینانی، سوسن، مقاله: شاندل یا شریعتی؟، من، کدام است؟، روزنامه شرق، ۲ آذر ۱۳۹۲</ref>.{{سخ}}
از طرفی شمع تخلص مورد استفاده شریعتی بود که از کنار هم گذاشتن حروف اول کلمات ('''شریعتی، مزینانی، علی''') که سازنده نام او بودند به وجود آمد.{{سخ}}
تا سال‌ها کسی از یک شخص بودن شریعتی و شاندل خبر نداشت و سال‌های بعد از فوت او، جستجوگران در یافتن فردی به نام شاندل عاجز مانده بودند تا زمانی که مطالعاتی بر دست نوشته‌های شخصی ایشان صورت گرفت و با نشانه‌هایی که خود شریعتی در خصوص شاندل گذاشته بود به یکسان بودن شخصیت شاندل و شریعتی پی بردند <ref name="shandsha">شریعتی مزینانی، سوسن، مقاله: شاندل یا شریعتی؟، من، کدام است؟، روزنامه شرق، ۲ آذر ۱۳۹۲</ref>.{{سخ}}
شمع سرواژه‌ای از کلمات { شریعتی، مزینانی، علی } سازنده نام اوست <ref name="shandsha"></ref>.{{سخ}}{{سخ}}
در سال‌های آغازین دهه ۳۰، علی شریعتی که جوانی ۲۰ ساله بود اشعارش را با [[نام مستعار]] «شمع» در [[روزنامه خراسان]] به چاپ می‌رساند.{{سخ}}دلیل این عمل این بود که پدر ایشان [[محمدتقی شریعتی]] از روشنفکران و فعالان سیاسی–مذهبی مطرح آن زمان بود و او نمی‌خواست نامش را فاش کند<ref name="shandsha"></ref> یا گمان می‌کرد که اشعارش کیفیت بالایی ندارند و هنوز پخته نیستند و هیچ وقت قصد انتشار آنان را نداشت
دلیل این عمل این بود که پدر ایشان [[محمدتقی شریعتی]] از روشنفکران و فعالان سیاسی–مذهبی مطرح آن زمان بود و او نمی‌خواست نامش را فاش کند<ref name="shandsha"></ref> یا گمان می‌کرد که اشعارش کیفیت بالایی ندارند و هنوز پخته نیستند و هیچ وقت قصد انتشار آنان را نداشت
''{{نقل قول|شعرهایم سوزانده شود که نماند مگر «قوی سپید» و «غریب راه» و «در کشور» و «[[شمع زندان]]» ([[وصیت نامه]])}}<ref>{{یادکرد وب|نویسنده = علی شریعتی مزینانی |نشانی = http://www.shariati.com/farsi/vasiyat.html|عنوان = وصیت‌نامه کامل دکتر شریعتی | ناشر = |زبان =فارسی}}</ref><ref>{{یادکرد وب|نویسنده = علی شریعتی مزینانی |نشانی = http://drshariati.ir/دکتر-علی-شریعتی/اسناد/موزه/دفترِ-اشعارِ-شریعتی/|عنوان = وصیت شریعتی | ناشر =دفتر اسناد شریعتی |زبان =فارسی}}</ref>''{{سخ}}
اما او برخی از اشعارش را با نام خود در این روزنامه به چاپ رسانید<ref>{{یادکرد وب|نویسنده = |نشانی = http://drshariati.org/?p=2886|عنوان = شعر دکتر شریعتی در روزنامه خراسان | ناشر = بنیاد فرهندی دکتر شریعتی |زبان =فارسی}}</ref> اولین شعر او «[[شمع زندان]]» نام داشت که شمع نماد خود شریعتی بود<ref name="shandsha"/><ref>{{یادکرد وب|نویسنده = علی شریعتی مزینانی |نشانی = http://www.shariati.com/farsi/sher/sham.html|عنوان = شعر شمع زندان دکتر شریعتی | ناشر = روزنامه خراسان |زبان =فارسی}}</ref>.{{سخ}}شریعتی اکثر مقالات حرفه‌ای و علمی خود را به نام خود در [[روزنامه خراسان]] به چاپ می‌رسانید و گاهی از نام «شمع» استفاده می‌کرد اما بعدها در نشریه [[ایران آزاد]]، ارگان سازمان‌های اروپایی [[جبهه ملی ایران]]، و همچنین در نشریه [[نامه پارسی]] با نام مستعار «شمع» در آن مطلب می‌نوشت.<ref name="ReferenceA"/><ref>{{یادکرد وب|نویسنده = علی شریعتی مزینانی |نشانی = http://drshariati.org/?p=2840|عنوان = ایران آزاد | ناشر = ایران آزاد |زبان =فارسی}}</ref> دلیل این کار برای داشتن امنیت و پنهان ماندن از چشم [[ساواک]] بود.
شریعتی اکثر مقالات حرفه‌ای و علمی خود را به نام خود در [[روزنامه خراسان]] به چاپ می‌رسانید و گاهی از نام «شمع» استفاده می‌کرد اما بعدها در نشریه [[ایران آزاد]]، ارگان سازمان‌های اروپایی [[جبهه ملی ایران]]، و همچنین در نشریه [[نامه پارسی]] با نام مستعار «شمع» در آن مطلب می‌نوشت.<ref name="ReferenceA"/><ref>{{یادکرد وب|نویسنده = علی شریعتی مزینانی |نشانی = http://drshariati.org/?p=2840|عنوان = ایران آزاد | ناشر = ایران آزاد |زبان =فارسی}}</ref> دلیل این کار برای داشتن امنیت و پنهان ماندن از چشم [[ساواک]] بود.
 
== آثار ==